burn
(past: burned, burnt ; past participle: burned, burnt) سوزاندن، آتش زدن، سوختن، مشتعل شدن، در آتش
شهوت سوختن، اثر سوختگی burn
prick
خراش سوزن، نقطه، زخم به قدر سرسوزن، جزء کوچک چیزی، هدف، منظور، نقطه نت موسیقی، چیز خراش دهنده (مثل نوک سوزن)، خار، تیغ، نیش، سیخونک، آلت ذکور، راست، شق، خلیدن، با چیز نوک تیز فرو کردن، خراش دادن، با سیخونک به حرکت واداشتن، تحریک کردن، آزردن
sting
(past: stung ; past participle: stung) نیش، زخم نیش، خلش، سوزش، گزیدن، تیر کشیدن، نیش زدن sting
tingle
صدا (کردن)، طنین (انداختن)، حس خارش، سوزش کردن، حس خارش یا سوزش داشتن، صدا
🍃💐🍃💐🍃💐🍃
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐
(past: burned, burnt ; past participle: burned, burnt) سوزاندن، آتش زدن، سوختن، مشتعل شدن، در آتش
شهوت سوختن، اثر سوختگی burn
prick
خراش سوزن، نقطه، زخم به قدر سرسوزن، جزء کوچک چیزی، هدف، منظور، نقطه نت موسیقی، چیز خراش دهنده (مثل نوک سوزن)، خار، تیغ، نیش، سیخونک، آلت ذکور، راست، شق، خلیدن، با چیز نوک تیز فرو کردن، خراش دادن، با سیخونک به حرکت واداشتن، تحریک کردن، آزردن
sting
(past: stung ; past participle: stung) نیش، زخم نیش، خلش، سوزش، گزیدن، تیر کشیدن، نیش زدن sting
tingle
صدا (کردن)، طنین (انداختن)، حس خارش، سوزش کردن، حس خارش یا سوزش داشتن، صدا
🍃💐🍃💐🍃💐🍃
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
@SpecialIELTS
🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐