🧳 مسئله مهاجران افغانستانی و پارادوکس فضیلتها
✍️ ویدا محمدی
پژوهشگر پویش فکری توسعه
@pooyeshfekri
🔸 «مهاجرت یک مسئله است .هر مسئلهای را اگر مدیریت نکنیم تبدیل به مشکل میشود، مشکل تبدیل به معضل میشود. معضل تبدیل به بحران میشود و بحران تبدیل به فاجعه میشود.» (محسن رنانی)
🔸 آرمان انساندوستانه نسبت به محرومیت همسایگان سرزمین من چه زمانی میتواند در زندگی، ارتباطات و همزیستی ما مؤثر و سازنده باشد؟
🔸 آیا باید این آرمان اخلاقی از احساس مسئولیت و تعهد نسبت به فرزندان محروم سرزمین خود من سرچشمه بگیرد و این دو ارزش مثبت با هم هماهنگ، جفتوجور و مکمل هم باشند؟
🔸 آیا زیادهروی یکجانبه در حمایت از همسایگان برونمرزی به ضد ارزش خود تنزل پیدا نمیکند و در معرض خطر سوءاستفادۀ سیاسی در یک امر زیانآور و منحوس قرار نمیگیرد؟
🔸 آیا ما میتوانیم ادعا کنیم: «معضلات داخلی را نباید به وظایف انساندوستانۀ برونمرزی گره زد!؟» یا «ما در قبال کودکان در هر کجا که باشند مسئول هستیم.» یا «آن به جای خودش و این هم به جای خودش»!؟
🔸 آیا ما میتوانیم بر محرومیتهای داخلی سرپوش بگذاریم؟ آیا این یکجانبهنگری به بنبست نمیرسد و مشکل به یک معضل و سپس به یک بحران تبدیل نمیشود؟
🔸 بنابر این توجه و احساس مسئولیت نسبت به محرومیت همسایگان در مقابل توجه به مسائل و چالشهای داخلی کشور دو موضع ارزشی است که در جایی با یکدیگر «برخورد» میکنند و که هریک فقط نسبت به نیمهای از آن احساس وظیفه میکند و نیمۀ دیگر را «باطل و نامعتبر» میشمارد و طرفداران آن را به «نگاه تکبعدی» محکوم میکند.
🔸 اما اگر ما این دو ارزش مثبت و مکمل را در پیوندی که با هم دارند، یکی ببینیم، آنوقت به راهحلهای جدیدی که برای هر دو طرف مناسب، مؤثر و سازنده باشند، دست مییابیم.
🔸 حال بیایید این نگرش را بیشتر بسط بدهیم و در این رابطه از نگاه منطق قانونمند «چهار وجه ارزشها» اساساً به دو فضیلت «ایثار و ازخودگذشتگی» از یکسو و فضیلت «خودآفرینی» از سوی دیگر بپردازیم.
🔸 برای توصیف دو ارزش مثبت و مکمل «ازخودگذشتگی یا ایثار» و «خودآفرینی یا خودبالندگی» از نگاه رابطۀ قانونمند «چهار وجه ارزشها»: باید گفت در روانشناسی معاصر، بهویژه در نظریۀ ویکتور فرانکل (۱۹۸۱) آمده است که حیات انسانی، بدون احساس مسئولیت و تعهد نسبت به تکلیفی فراتر از خود، به تباهی و افسردگی میانجامد.
🔸 او میگوید «انسان، فقط در عشق نسبت به دیگری یا نسبت به یک تکلیف فراتر از خود، کاملاً انسان و کاملاً خودش میشود. او در واقع تا آن اندازه میتواند خودآفرین باشد که از خود بگذرد».
🔸 «ازخود گذشتن و ایثار» از این خودآگاهی نشأت میگیرد که هدف اصلی نهتنها هستی «من» است، بلکه وجود و هستی من – فراتر از من – در خدمت به دیگران شکوفا و آفریننده میشود.
🔸 از طرف دیگر امکان این خطر هم هست که انسان در انجام ایثارگرانۀ یک تکلیف به ورطۀ نادیده گرفتن تمام و کمال وجود خود بیفتد (ازخودگذشتگی تا حد قربانی کردن خود).
🔸 خودآفرینی (خودشکوفایی) به این معنی است که با همۀ وظیفهشناسی ایثارگرانه نسبت به دیگری و به انجام یک تکلیف به این نکته نیز دقت داشته باشیم که آیا این ایثارگری حال جسمی و روحیمان را خوب میکند و با شرایط و تواناییهایمان مطابقت دارد یا خیر؟
🔸 در واقع فضیلت «ازخودگذشتگی» در صورتی در معرض خطر قرار میگیرد، که با فضیلت «خودباوری (عزتنفس)» و متناسب با آن با «خودآفرینی» جفتوجور نباشد: این دو فضیلت حریمها و مصالح فردی را روشن و مشخص میکنند و «ایثارگری» را بهمثابۀ همتای اساساً مکمل خود درمیآورند.
🔸 خودآفرینی و ایثارگری دو قطب ضروری و مشروط رفتار انسانی در ارتباطات هستند و بههیچوجه نافی یکدیگر نیستند.
🔸 فقط کسیکه بتواند به خود باور داشته باشد، حریم خود را معلوم و حفظ بکند، احساسات، عواطف و انگیزههای خود را دریابد، آنها را ابراز بکند و به آنها واقعیت ببخشد، میتواند ایثار و از خودگذشتگی رشدیافته را نیز نشان بدهد، میتواند از خود مایه بگذارد و به اختیار دیگری درآید و با او واقعاً ارتباط متقابل برقرار کند.
🔸 عدم تعادل بین دو فضیلتِ «خودآفرینی» و «ازخود گذشتگی» میتواند موجب بروز بیماریهای جسمیروحی یا نابسامانی بشود.
🔸 به همین دلیل، راه دستیابی به احساس همبستگیِ جمعی فقط از طریق باور داشتن به عزتنفس رشدیافتۀ خود باز میشود. این رابطۀ تنگاتنگ را نمیتوان موجزتر از کتب مقدس بیان کرد: «دیگران را به اندازۀ خودت دوست داشته باش!»...
📖 متن کامل مقاله را اینجا بخوانید.
✍️ ویدا محمدی
پژوهشگر پویش فکری توسعه
@pooyeshfekri
🔸 «مهاجرت یک مسئله است .هر مسئلهای را اگر مدیریت نکنیم تبدیل به مشکل میشود، مشکل تبدیل به معضل میشود. معضل تبدیل به بحران میشود و بحران تبدیل به فاجعه میشود.» (محسن رنانی)
🔸 آرمان انساندوستانه نسبت به محرومیت همسایگان سرزمین من چه زمانی میتواند در زندگی، ارتباطات و همزیستی ما مؤثر و سازنده باشد؟
🔸 آیا باید این آرمان اخلاقی از احساس مسئولیت و تعهد نسبت به فرزندان محروم سرزمین خود من سرچشمه بگیرد و این دو ارزش مثبت با هم هماهنگ، جفتوجور و مکمل هم باشند؟
🔸 آیا زیادهروی یکجانبه در حمایت از همسایگان برونمرزی به ضد ارزش خود تنزل پیدا نمیکند و در معرض خطر سوءاستفادۀ سیاسی در یک امر زیانآور و منحوس قرار نمیگیرد؟
🔸 آیا ما میتوانیم ادعا کنیم: «معضلات داخلی را نباید به وظایف انساندوستانۀ برونمرزی گره زد!؟» یا «ما در قبال کودکان در هر کجا که باشند مسئول هستیم.» یا «آن به جای خودش و این هم به جای خودش»!؟
🔸 آیا ما میتوانیم بر محرومیتهای داخلی سرپوش بگذاریم؟ آیا این یکجانبهنگری به بنبست نمیرسد و مشکل به یک معضل و سپس به یک بحران تبدیل نمیشود؟
🔸 بنابر این توجه و احساس مسئولیت نسبت به محرومیت همسایگان در مقابل توجه به مسائل و چالشهای داخلی کشور دو موضع ارزشی است که در جایی با یکدیگر «برخورد» میکنند و که هریک فقط نسبت به نیمهای از آن احساس وظیفه میکند و نیمۀ دیگر را «باطل و نامعتبر» میشمارد و طرفداران آن را به «نگاه تکبعدی» محکوم میکند.
🔸 اما اگر ما این دو ارزش مثبت و مکمل را در پیوندی که با هم دارند، یکی ببینیم، آنوقت به راهحلهای جدیدی که برای هر دو طرف مناسب، مؤثر و سازنده باشند، دست مییابیم.
🔸 حال بیایید این نگرش را بیشتر بسط بدهیم و در این رابطه از نگاه منطق قانونمند «چهار وجه ارزشها» اساساً به دو فضیلت «ایثار و ازخودگذشتگی» از یکسو و فضیلت «خودآفرینی» از سوی دیگر بپردازیم.
🔸 برای توصیف دو ارزش مثبت و مکمل «ازخودگذشتگی یا ایثار» و «خودآفرینی یا خودبالندگی» از نگاه رابطۀ قانونمند «چهار وجه ارزشها»: باید گفت در روانشناسی معاصر، بهویژه در نظریۀ ویکتور فرانکل (۱۹۸۱) آمده است که حیات انسانی، بدون احساس مسئولیت و تعهد نسبت به تکلیفی فراتر از خود، به تباهی و افسردگی میانجامد.
🔸 او میگوید «انسان، فقط در عشق نسبت به دیگری یا نسبت به یک تکلیف فراتر از خود، کاملاً انسان و کاملاً خودش میشود. او در واقع تا آن اندازه میتواند خودآفرین باشد که از خود بگذرد».
🔸 «ازخود گذشتن و ایثار» از این خودآگاهی نشأت میگیرد که هدف اصلی نهتنها هستی «من» است، بلکه وجود و هستی من – فراتر از من – در خدمت به دیگران شکوفا و آفریننده میشود.
🔸 از طرف دیگر امکان این خطر هم هست که انسان در انجام ایثارگرانۀ یک تکلیف به ورطۀ نادیده گرفتن تمام و کمال وجود خود بیفتد (ازخودگذشتگی تا حد قربانی کردن خود).
🔸 خودآفرینی (خودشکوفایی) به این معنی است که با همۀ وظیفهشناسی ایثارگرانه نسبت به دیگری و به انجام یک تکلیف به این نکته نیز دقت داشته باشیم که آیا این ایثارگری حال جسمی و روحیمان را خوب میکند و با شرایط و تواناییهایمان مطابقت دارد یا خیر؟
🔸 در واقع فضیلت «ازخودگذشتگی» در صورتی در معرض خطر قرار میگیرد، که با فضیلت «خودباوری (عزتنفس)» و متناسب با آن با «خودآفرینی» جفتوجور نباشد: این دو فضیلت حریمها و مصالح فردی را روشن و مشخص میکنند و «ایثارگری» را بهمثابۀ همتای اساساً مکمل خود درمیآورند.
🔸 خودآفرینی و ایثارگری دو قطب ضروری و مشروط رفتار انسانی در ارتباطات هستند و بههیچوجه نافی یکدیگر نیستند.
🔸 فقط کسیکه بتواند به خود باور داشته باشد، حریم خود را معلوم و حفظ بکند، احساسات، عواطف و انگیزههای خود را دریابد، آنها را ابراز بکند و به آنها واقعیت ببخشد، میتواند ایثار و از خودگذشتگی رشدیافته را نیز نشان بدهد، میتواند از خود مایه بگذارد و به اختیار دیگری درآید و با او واقعاً ارتباط متقابل برقرار کند.
🔸 عدم تعادل بین دو فضیلتِ «خودآفرینی» و «ازخود گذشتگی» میتواند موجب بروز بیماریهای جسمیروحی یا نابسامانی بشود.
🔸 به همین دلیل، راه دستیابی به احساس همبستگیِ جمعی فقط از طریق باور داشتن به عزتنفس رشدیافتۀ خود باز میشود. این رابطۀ تنگاتنگ را نمیتوان موجزتر از کتب مقدس بیان کرد: «دیگران را به اندازۀ خودت دوست داشته باش!»...
📖 متن کامل مقاله را اینجا بخوانید.