📝📝📝در جستجوی وضعیتی امیدآفرین
✍ مسعود پدرام
راهها سر بسته بود آخر به خود باز آمدیم
بیدل دهلوی
بغرنج و پر گره است وضعیتی که در آن پرتاب شدهایم. برای رهایی از آن راهی جز آفریدن امید نیست. اما سالهاست که کنشهای ما مولد ناامیدی است.
روند روزافزون مصائبی چون فقر و تحقیر شدگیِ ناشی از غارت و سلطه را همه میدانیم و میبینیم. اما واکنشمان بهطور معمول بازگویی و به تصویر کشیدن مکرر آن است. همه ما میدانیم که همه ما آن مصائب را میدانند و میبینند، اما دائم در یادآوری وضع مصیبتباری که در آن گرفتار آمدهایم، از یکدیگر سبقت میگیریم؛ همراه با نالهای و آهی پرسوز. گویی شبانهروز روضهخوانی مستمری در سطح ملی برپاست و همه در ذکر مصیبتها نقشی فعال به عهده گرفتهایم. اما در این گیرودار، آنچه از این همهمه غمبار برجای میماند جان کندن امید است. در وادی نا امیدی، ما مردم بیپناه، بیآینده میشویم؛ تنها خود ما هستیم که باید خود را نجات دهیم.
آیا میشود برای خروج از وادی ناامیدی در کولهبار تجربیات جمعیمان بستری واقعی و عینی یافت؟ به تصور من در حال حاضر بستری در دسترس و رهگشا وجود دارد که برای مخاطبان این بحث، کم و بیش آشناست: جامعهی مدنی.
از راههای مختلفی میشود جامعهی مدنی را در معرض بازاندیشی قرار داد. با ملاک قرار دادن امیدآفرینی، تأکید را بر کارکرد نوع خاصی از فعالیت در جامعهی مدنی میگذارم.
آفرینش امید در جامعهی مدنی در وهلهی اول نیازمند یک عزم، با پیشگامی روشنفکران فعال در سپهر عمومی، نیروهای سیاسی خوشنام، فعالان مدنی و هنرمندان، برای نمایاندن اهمیت جامعهی مدنی در فرایند امیدآفرینی است. این عزم که از درون گفتوگوهایی اصیل میان این پیشگامان در سپهر عمومی شکل میگیرد زمینه را برای ورود افراد و گروههای مختلف به عرصهی کنش در جامعه مدنی فراهم میآورد.
در واقع عزم و کنش این پیشگامان ظرفیت ایجاد حرکتی بهسان یک جنبش اجتماعی را خواهد داشت؛ جنبشی نه در خیابان که در زیر پوست زندگی روزمره. جنبشی برای بازگرداندن زندگی به کانون توجه جامعه از طریق فربه کردن جامعهی مدنی در جهت کمک به یکدیگر در قالب "دیگریخواهی" و "همبستگی". کمک به هموطنان در زمینههایی، از جمله آموزش در حوزههای مختلف، بهداشت و سلامت، کارآفرینی، تأمین نیازهای مادی و غیرمادی، در ابتدا نیاز به خیل داوطلبانی دارد که تعلق خاطری وافر به این سرزمین و مردم داشته باشند. در چارچوب فعالیتهای داوطلبانه، همهی افراد و گروههای متعلق به جریانهای فکری، فرهنگی، و سیاسی مختلف، با قرار گرفتن در جایگاه دیگریخواهی و حس همبستگی، با سهولت بیشتری میتوانند در کنار یکدیگر کار کنند.
در یک تعامل مبتنی بر دیگریخواهی در جامعهی مدنی، از دو جهت احساساتی انسانی و امیدبخش آفریده میشود. از یک جهت انسانی به کمک هموطنش شتافته است و از جهت دیگر، انسانی هموطنی را میبیند که تلاش میکند از رنج او بکاهد. این هردو، زمینهساز آشکار شدن هستی اخلاقی ایرانی میشوند. این هستی اخلاقی در مواقع بحرانی (بلاهای طبیعی و حوادث فاجعهبار انسانی) به وجهی بارز خود را نمایان میکند. درحالیکه در این تعامل دیگریخواهانه در جامعهی مدنی، این هستی اخلاقی دائم بازآفرینی میشود و به صورت پایهای در میآید برای جان گرفتن امیدی گسترش یابنده، هم در میان داوطلبان فعال و هم در میان افرادی که مورد حمایت قرار میگیرند.
تردیدی نیست که در حال حاضر هم جامعهی مدنی ایران پویاست و فعالیتهای انسانی نیز در راستای دیگریخواهی و همبستگی در آن صورت میگیرد، اما در وسعت جامعهی بزرگ ایرانی چندان به چشم نمیآید. این پویایی و فعالیتهای انسانی به میزانی نیست که بخش وسیعی از مردم درگیر آن شوند تا در تغییر احساس ناامیدی همگانی مؤثر باشند.
طرح موضوع گسترش فعالیتهای دیگریخواهانه در جهت امیدآفرینی در جامعهی مدنی در سطح ملی و به صورت یک حرکت گسترده، به معنای بیتوجهی به فساد و ناکارآمدی حاکمان و مواجهه با کنشهای ظالمانه حکومت و یا ایجاد جایگزینی برای دولت در حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی و سلب مسئولیت از دولت نیست. به بیانی دیگر تأکید بر کنش دیگریخواهانه در جامعهی مدنی، حاکی از کنار نهادن سیاست و مبارزه برای استقرار دموکراسی و عدالت و صلح نیست؛ بلکه تلاشی است برای باز یابی امید، از طریق فربه ساختن جامعهی مدنی در جهت همبستگی.
برای هر تغییری در قلمرو سیاست، فرهنگ، جامعه و اقتصاد و برای جلوگیری از افول و فروپاشی، نیاز به امید داریم؛ امیدی برآمده از همبستگی مردم.
بقای ما در گرو آفرینش امید است.
@MostafaTajzadeh
✍ مسعود پدرام
راهها سر بسته بود آخر به خود باز آمدیم
بیدل دهلوی
بغرنج و پر گره است وضعیتی که در آن پرتاب شدهایم. برای رهایی از آن راهی جز آفریدن امید نیست. اما سالهاست که کنشهای ما مولد ناامیدی است.
روند روزافزون مصائبی چون فقر و تحقیر شدگیِ ناشی از غارت و سلطه را همه میدانیم و میبینیم. اما واکنشمان بهطور معمول بازگویی و به تصویر کشیدن مکرر آن است. همه ما میدانیم که همه ما آن مصائب را میدانند و میبینند، اما دائم در یادآوری وضع مصیبتباری که در آن گرفتار آمدهایم، از یکدیگر سبقت میگیریم؛ همراه با نالهای و آهی پرسوز. گویی شبانهروز روضهخوانی مستمری در سطح ملی برپاست و همه در ذکر مصیبتها نقشی فعال به عهده گرفتهایم. اما در این گیرودار، آنچه از این همهمه غمبار برجای میماند جان کندن امید است. در وادی نا امیدی، ما مردم بیپناه، بیآینده میشویم؛ تنها خود ما هستیم که باید خود را نجات دهیم.
آیا میشود برای خروج از وادی ناامیدی در کولهبار تجربیات جمعیمان بستری واقعی و عینی یافت؟ به تصور من در حال حاضر بستری در دسترس و رهگشا وجود دارد که برای مخاطبان این بحث، کم و بیش آشناست: جامعهی مدنی.
از راههای مختلفی میشود جامعهی مدنی را در معرض بازاندیشی قرار داد. با ملاک قرار دادن امیدآفرینی، تأکید را بر کارکرد نوع خاصی از فعالیت در جامعهی مدنی میگذارم.
آفرینش امید در جامعهی مدنی در وهلهی اول نیازمند یک عزم، با پیشگامی روشنفکران فعال در سپهر عمومی، نیروهای سیاسی خوشنام، فعالان مدنی و هنرمندان، برای نمایاندن اهمیت جامعهی مدنی در فرایند امیدآفرینی است. این عزم که از درون گفتوگوهایی اصیل میان این پیشگامان در سپهر عمومی شکل میگیرد زمینه را برای ورود افراد و گروههای مختلف به عرصهی کنش در جامعه مدنی فراهم میآورد.
در واقع عزم و کنش این پیشگامان ظرفیت ایجاد حرکتی بهسان یک جنبش اجتماعی را خواهد داشت؛ جنبشی نه در خیابان که در زیر پوست زندگی روزمره. جنبشی برای بازگرداندن زندگی به کانون توجه جامعه از طریق فربه کردن جامعهی مدنی در جهت کمک به یکدیگر در قالب "دیگریخواهی" و "همبستگی". کمک به هموطنان در زمینههایی، از جمله آموزش در حوزههای مختلف، بهداشت و سلامت، کارآفرینی، تأمین نیازهای مادی و غیرمادی، در ابتدا نیاز به خیل داوطلبانی دارد که تعلق خاطری وافر به این سرزمین و مردم داشته باشند. در چارچوب فعالیتهای داوطلبانه، همهی افراد و گروههای متعلق به جریانهای فکری، فرهنگی، و سیاسی مختلف، با قرار گرفتن در جایگاه دیگریخواهی و حس همبستگی، با سهولت بیشتری میتوانند در کنار یکدیگر کار کنند.
در یک تعامل مبتنی بر دیگریخواهی در جامعهی مدنی، از دو جهت احساساتی انسانی و امیدبخش آفریده میشود. از یک جهت انسانی به کمک هموطنش شتافته است و از جهت دیگر، انسانی هموطنی را میبیند که تلاش میکند از رنج او بکاهد. این هردو، زمینهساز آشکار شدن هستی اخلاقی ایرانی میشوند. این هستی اخلاقی در مواقع بحرانی (بلاهای طبیعی و حوادث فاجعهبار انسانی) به وجهی بارز خود را نمایان میکند. درحالیکه در این تعامل دیگریخواهانه در جامعهی مدنی، این هستی اخلاقی دائم بازآفرینی میشود و به صورت پایهای در میآید برای جان گرفتن امیدی گسترش یابنده، هم در میان داوطلبان فعال و هم در میان افرادی که مورد حمایت قرار میگیرند.
تردیدی نیست که در حال حاضر هم جامعهی مدنی ایران پویاست و فعالیتهای انسانی نیز در راستای دیگریخواهی و همبستگی در آن صورت میگیرد، اما در وسعت جامعهی بزرگ ایرانی چندان به چشم نمیآید. این پویایی و فعالیتهای انسانی به میزانی نیست که بخش وسیعی از مردم درگیر آن شوند تا در تغییر احساس ناامیدی همگانی مؤثر باشند.
طرح موضوع گسترش فعالیتهای دیگریخواهانه در جهت امیدآفرینی در جامعهی مدنی در سطح ملی و به صورت یک حرکت گسترده، به معنای بیتوجهی به فساد و ناکارآمدی حاکمان و مواجهه با کنشهای ظالمانه حکومت و یا ایجاد جایگزینی برای دولت در حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی و سلب مسئولیت از دولت نیست. به بیانی دیگر تأکید بر کنش دیگریخواهانه در جامعهی مدنی، حاکی از کنار نهادن سیاست و مبارزه برای استقرار دموکراسی و عدالت و صلح نیست؛ بلکه تلاشی است برای باز یابی امید، از طریق فربه ساختن جامعهی مدنی در جهت همبستگی.
برای هر تغییری در قلمرو سیاست، فرهنگ، جامعه و اقتصاد و برای جلوگیری از افول و فروپاشی، نیاز به امید داریم؛ امیدی برآمده از همبستگی مردم.
بقای ما در گرو آفرینش امید است.
@MostafaTajzadeh