Video is unavailable for watching
Show in Telegram
در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۶۳، مهدی باکری فرمانده لشگر ۳۱ عاشورا، در حین انجام عملیات پر تلفاتِ بدر در جزایر مجنون، در محاصره نیروهای عراقی قرار گرفت. از قرارگاه از وی خواستند با عبور از دجله و رسیدن به فضای میان خط اول و خط دوم، جان خود را نجات دهد؛ اما پاسخش، منفی بود. پشت بیسیم به نیروهای باکری دستور میدهند حتی اگر شده دست و پایش را ببندند و او را عقب بیاورند… اما این تلاشها اثری نداشت.
تا آن که سرانجام در حین جنگیدن، تیری بر پیشانیاش خورد و در سن ۳۰سالگی به شهادت رسید. سوار قایقش میکنند که جسدش را برگردانند، اما آرپیجی زن عراقی، قایق او را روی رودخانه دجله هدف قرار داد...
حدود یک سال قبل از این، برادر کوچک مهدی، حمید باکری جانشین فرمانده لشگر ۳۱ عاشورا، در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۶۲ در حین انجام عملیات خیبر در جزایر مجنون، در سن ۲۸سالگی به شهادت رسیده بود. وقتی نیروهای ایرانی میخواستند جسدش را برگردانند پاسخ مهدی، این بود:
«اگر توانستید همه را برگردانید، حمید را هم بیاورید».
پیکر حمید و مهدی، تا به امروز به خانه بازنگشته است…
تا آن که سرانجام در حین جنگیدن، تیری بر پیشانیاش خورد و در سن ۳۰سالگی به شهادت رسید. سوار قایقش میکنند که جسدش را برگردانند، اما آرپیجی زن عراقی، قایق او را روی رودخانه دجله هدف قرار داد...
حدود یک سال قبل از این، برادر کوچک مهدی، حمید باکری جانشین فرمانده لشگر ۳۱ عاشورا، در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۶۲ در حین انجام عملیات خیبر در جزایر مجنون، در سن ۲۸سالگی به شهادت رسیده بود. وقتی نیروهای ایرانی میخواستند جسدش را برگردانند پاسخ مهدی، این بود:
«اگر توانستید همه را برگردانید، حمید را هم بیاورید».
پیکر حمید و مهدی، تا به امروز به خانه بازنگشته است…