آه ای مادر! پیِ گورم مگرد
نقشِ خون دارد نشان گور مرد
آن شقایق، رُسته در دامان دشت
گوش کن تا با تو گوید سرگذشت
ابرِ آن باران که بر صحرا گریست
با تو میگوید که این گرینده کیست
گر نه کامی از جوانی راندهام
با جوانان چون جوانی ماندهام
نغمهٔ ناخوانده را دادم به رود
تا بخواند با جوانان این سرود
چشمهای در کوه میجوشد، منم
کز درونِ سنگ بیرون میزنم
قطرهٔ در شیشه مانده تنگ و تار
آب روشن شد، روان در جویبار
#هوشنگ_ابتهاج
@Iove_Poems
نقشِ خون دارد نشان گور مرد
آن شقایق، رُسته در دامان دشت
گوش کن تا با تو گوید سرگذشت
ابرِ آن باران که بر صحرا گریست
با تو میگوید که این گرینده کیست
گر نه کامی از جوانی راندهام
با جوانان چون جوانی ماندهام
نغمهٔ ناخوانده را دادم به رود
تا بخواند با جوانان این سرود
چشمهای در کوه میجوشد، منم
کز درونِ سنگ بیرون میزنم
قطرهٔ در شیشه مانده تنگ و تار
آب روشن شد، روان در جویبار
#هوشنگ_ابتهاج
@Iove_Poems