📝
سلام؛
نامهای به تو...
نترس از این سیاهی
تو شبتابی مگه نه؟
هر آغازی را پایانیست و هر پایانی را آغازی؛ هر سلامی با یک خداحافظی همراه است و هر خداحافظی تو را به سلامی پیوند خواهد داد.
بهیاد میآورم هنگامی که سخن آغاز کردیم، نگرانی تا به ژرفای وجودت هجوم آورده بود؛ از یک سو دلتنگی آرزوها و معناهایت را به دوش آورده بودی و از سویی بار نگرانیها و دلهرههایت را، غصهات گرفته بود از تردید و از بیهودگی،
دلم میخواست بگویم که غصه برای رویاها و معناهایت سودمند نخواهد بود، چرا که به تدریج این نکته را آموخته بودم که از انتخابهایی که هیچ افتخاری در آنها نبود دست بشویم و هرگز تظاهر نکنم به اینکه همه چیز خوب است؛
تو را نمیدانم اما راستش را بخواهی من از خیانت به خودم بیزارم، از فراموشی رویاهایم بیزارم، از اینکه استعدادم را تباه کنم بیزارم، از اینکه شجاع نباشم بیزارم،
راستی میدانی شجاعت چیست؟
شجاعت بهمعنای فقدان ترس نیست، شجاعت یعنی اینکه همراه با ترس دست به عمل بزنی.»
من نیز نومیدانه حرکت کردم، در فقر حرکت کردم، در خستگی حرکت کردم، در شکست حرکت کردم، گریه میکردم اما حرکت میکردم، خشمگین بودم اما حرکت میکردم...
اینها را مینویسم تا بگویم: پسندیده نیست که رویاها و استعدادهایت را بیسرپرست بگذاری؛ پردههای تردید را کنار بزن، «آن افقی که برای خود متصوری بیش از آنکه دور باشد، مرتفع است»؛ راه بر تو روشن میشود هنگامی که نور قلبت را بر آن میاندازی؛ آنگاه خواهی دید که سرچشمهٔ عشق و محبت و نور "خودت" هستی، خویشتنی که در انزوا رهایش کردی را در آغوش بگیر، در آغوش گرفتن خودت و بخشیدن خودت و نوازش کردن خودت را بیاموز، قدرت باشکوه و پنهانی خودت را که همانا عشق تو به خودت است آشکار کن.
👤#عباس_ناظری
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
سلام؛
نامهای به تو...
نترس از این سیاهی
تو شبتابی مگه نه؟
هر آغازی را پایانیست و هر پایانی را آغازی؛ هر سلامی با یک خداحافظی همراه است و هر خداحافظی تو را به سلامی پیوند خواهد داد.
بهیاد میآورم هنگامی که سخن آغاز کردیم، نگرانی تا به ژرفای وجودت هجوم آورده بود؛ از یک سو دلتنگی آرزوها و معناهایت را به دوش آورده بودی و از سویی بار نگرانیها و دلهرههایت را، غصهات گرفته بود از تردید و از بیهودگی،
دلم میخواست بگویم که غصه برای رویاها و معناهایت سودمند نخواهد بود، چرا که به تدریج این نکته را آموخته بودم که از انتخابهایی که هیچ افتخاری در آنها نبود دست بشویم و هرگز تظاهر نکنم به اینکه همه چیز خوب است؛
تو را نمیدانم اما راستش را بخواهی من از خیانت به خودم بیزارم، از فراموشی رویاهایم بیزارم، از اینکه استعدادم را تباه کنم بیزارم، از اینکه شجاع نباشم بیزارم،
راستی میدانی شجاعت چیست؟
شجاعت بهمعنای فقدان ترس نیست، شجاعت یعنی اینکه همراه با ترس دست به عمل بزنی.»
من نیز نومیدانه حرکت کردم، در فقر حرکت کردم، در خستگی حرکت کردم، در شکست حرکت کردم، گریه میکردم اما حرکت میکردم، خشمگین بودم اما حرکت میکردم...
اینها را مینویسم تا بگویم: پسندیده نیست که رویاها و استعدادهایت را بیسرپرست بگذاری؛ پردههای تردید را کنار بزن، «آن افقی که برای خود متصوری بیش از آنکه دور باشد، مرتفع است»؛ راه بر تو روشن میشود هنگامی که نور قلبت را بر آن میاندازی؛ آنگاه خواهی دید که سرچشمهٔ عشق و محبت و نور "خودت" هستی، خویشتنی که در انزوا رهایش کردی را در آغوش بگیر، در آغوش گرفتن خودت و بخشیدن خودت و نوازش کردن خودت را بیاموز، قدرت باشکوه و پنهانی خودت را که همانا عشق تو به خودت است آشکار کن.
👤#عباس_ناظری
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva