ادامه ...
بررسی بیش تر انیگرام نشان داد که هفت نقطه می توانند نمایان گر هفـت سیاره دنیای کهن باشد؛ به عبارتی دیگر انیگرام می توانست نمادی نجومی باشد. و وقتی نظم سیارات را به ترتیب روز هـای هفتـه مـورد توجه قرار دارم شکل زیر به دست آمد:
سعی نکردم از این جا جلو تر بروم چون نه کتاب های لازم را داشتم و نه وقت زیاد.
"حوادث" فرصت نمی دادند که آدم به فرضیات فلسفی بپردازد. باید به زندگی فکر می شد، یعنی خیلی ساده و روشن به این که کجا باید زندگی و کار کرد. انقلاب و هر چیزی که به آن مربوط می شد نوعی دل آشوبه فیزیکی در مـن بر می انگیخت. در عـيـن حـال، بـه رغـم همدردی با "سفید ها" نمی توانستم به پیروزی آن هـا اعتمـاد کـنم. بلشويك ها مرتـب قول هایی می دادند که نه خودشان و نه هیچ کس دیگری نمی توانست آن ها را انجام دهد. نیروی اصـلی شـان هـم در همین بود. چیزی بود که هیچ کس نمی توانست با آن ها در آن رقابت کند. از این گذشته، آن ها حمایت آلمان را پشت خود داشتند که در آن ها مایه ای برای انتقام گیری آتی می دیدند. ارتش داوطلـب کـه مـا را از دسـت بلشویک ها آزاد کرد می توانست با آن ها بجنگد و بر آن ها غلبه کند. اما نمی توانست بـه شـكل درستی مسیر زندگی را در ایالات آزاد شده، سازمان دهد. رهبرانش از این نظر، نه برنامه داشتند، نه شناخت یا تجربه. شکی نبود که چنین انتظاری هم از آن ها نمی رفت. ولی واقعیت همین بود. وضعیت بسیار ناپایدار بود و امکان داشت هر لحظه جهت موجی که هنوز بـه سـمت مسکو در حال غلتیدن بود، تغییر کند.
ادامه دارد ...
آسپنسکی
در جستجو معجزه آسا
ص 645 و 646 و 647
کانال گرجیف
@Gordjief
بررسی بیش تر انیگرام نشان داد که هفت نقطه می توانند نمایان گر هفـت سیاره دنیای کهن باشد؛ به عبارتی دیگر انیگرام می توانست نمادی نجومی باشد. و وقتی نظم سیارات را به ترتیب روز هـای هفتـه مـورد توجه قرار دارم شکل زیر به دست آمد:
سعی نکردم از این جا جلو تر بروم چون نه کتاب های لازم را داشتم و نه وقت زیاد.
"حوادث" فرصت نمی دادند که آدم به فرضیات فلسفی بپردازد. باید به زندگی فکر می شد، یعنی خیلی ساده و روشن به این که کجا باید زندگی و کار کرد. انقلاب و هر چیزی که به آن مربوط می شد نوعی دل آشوبه فیزیکی در مـن بر می انگیخت. در عـيـن حـال، بـه رغـم همدردی با "سفید ها" نمی توانستم به پیروزی آن هـا اعتمـاد کـنم. بلشويك ها مرتـب قول هایی می دادند که نه خودشان و نه هیچ کس دیگری نمی توانست آن ها را انجام دهد. نیروی اصـلی شـان هـم در همین بود. چیزی بود که هیچ کس نمی توانست با آن ها در آن رقابت کند. از این گذشته، آن ها حمایت آلمان را پشت خود داشتند که در آن ها مایه ای برای انتقام گیری آتی می دیدند. ارتش داوطلـب کـه مـا را از دسـت بلشویک ها آزاد کرد می توانست با آن ها بجنگد و بر آن ها غلبه کند. اما نمی توانست بـه شـكل درستی مسیر زندگی را در ایالات آزاد شده، سازمان دهد. رهبرانش از این نظر، نه برنامه داشتند، نه شناخت یا تجربه. شکی نبود که چنین انتظاری هم از آن ها نمی رفت. ولی واقعیت همین بود. وضعیت بسیار ناپایدار بود و امکان داشت هر لحظه جهت موجی که هنوز بـه سـمت مسکو در حال غلتیدن بود، تغییر کند.
ادامه دارد ...
آسپنسکی
در جستجو معجزه آسا
ص 645 و 646 و 647
کانال گرجیف
@Gordjief