ادامه ...
در ژانویه 1919 ارتش قزاق هـای دنیكـین مـا را آزاد کردند. امـا مـن نتوانستم زود تر از تابستان 1919 اسنتوکی را ترک کنم.
خبر هایی که از گورجیف می گرفتیم، کوتاه بود. او با قطـار بـه میـاکوپ Maikop رفته و از آن جا با کل گروه و و پای پیاده از راهـی بـسیار جالب، اما سخت، یعنی از راه کوه ها به کنار دریا و سوچی می روند که آن زمان به دست گورجی ها افتاده بود. تمام اثاثیه خودشان را بر دوش کشیده، با انواع ماجراها و خطرات، گذرگاه های بلندی که هیچ جاده ای از آن ها نمی گذشته و حتی شکارچیان هم به ندرت گذارشان به آن جا می افتاده است، روبرو شده بودند. ظاهراً حـدود يك مـاه پس از خروج از اسنتوکی به سوچی رسیدند.
اما وضعیت داخلی تغییر کرده بود. در سوچی بخش بزرگی از گروه همان طور که من پیش بینی کرده بودم، از گورجیف جدا شدند، از جمله پ. و ز. فقط چهار نفر با گورجیف ماندند و دکتر اس، تنها کسی بود که از گروه اولیه سنت پترزبورگ با او ماند. بقیه در گروه هـای "جوان" بودند.
در فوریه پ که پس از جدایی از گورجیـف خـود را در مایکوپ جا انداخته بود، به اسنتوکی آمد تا مادرش را که در آن جا مانده بود ببیند و برای ما جزئیات سفرشان به سوچی را شرح داد. آدم های مسکو به کیف رفته بودند. گورجیف با چهار همراهش به تفلیس رفته بود. در بهار فهمیدیم که کار را در تفلیس با آدم های جدید و در جهتی جدید ادامه داده بود و در اصل اساس آن را روی هنر یعنی موسیقی، رقص وتمرین های موزون گذاشته بود.
در پایان زمستان که شرایط زندگی کمی آسانتر شـد، مـن بـا اجـازهگورجیف شروع به مرور یادداشت ها و نسخه های شکل هایی کردم کهگورجیف داده بود و من آن ها را از زمان پترزبورگ حفظ کرده بودم توجه ام به ویژه به انیگرام جلب شد. توضیح انیگرام به روشنی پایان نیافته بود و من احساس می کردم که راهبرد هایی برای ادامـه در خـودداشت. به زودی دیدم که ادامه شرحها را باید در ارتباط با وضعیت نادرست "شوکی" جست وجـوی کـرد که در فاصـله سـل _ لا وارد انیگرام می شد. سپس توجـه خـود را به یادداشت های مسکو در بارهٔ انیگرام معطوف کردم که در باره تاثیرات سه اکتاو روی یکدیگر در "شكل غذا" بود. انیگرام را به صورتی که به ما داده شده بود کشیدم و متوجه شدم تا اندازه ای نمایان گر "شکل غذا" بود.
ادامه دارد ...
آسپنسکی
در جستجو معجزه آسا
ص 642 و 643
کانال گرجیف
@Gordjief
در ژانویه 1919 ارتش قزاق هـای دنیكـین مـا را آزاد کردند. امـا مـن نتوانستم زود تر از تابستان 1919 اسنتوکی را ترک کنم.
خبر هایی که از گورجیف می گرفتیم، کوتاه بود. او با قطـار بـه میـاکوپ Maikop رفته و از آن جا با کل گروه و و پای پیاده از راهـی بـسیار جالب، اما سخت، یعنی از راه کوه ها به کنار دریا و سوچی می روند که آن زمان به دست گورجی ها افتاده بود. تمام اثاثیه خودشان را بر دوش کشیده، با انواع ماجراها و خطرات، گذرگاه های بلندی که هیچ جاده ای از آن ها نمی گذشته و حتی شکارچیان هم به ندرت گذارشان به آن جا می افتاده است، روبرو شده بودند. ظاهراً حـدود يك مـاه پس از خروج از اسنتوکی به سوچی رسیدند.
اما وضعیت داخلی تغییر کرده بود. در سوچی بخش بزرگی از گروه همان طور که من پیش بینی کرده بودم، از گورجیف جدا شدند، از جمله پ. و ز. فقط چهار نفر با گورجیف ماندند و دکتر اس، تنها کسی بود که از گروه اولیه سنت پترزبورگ با او ماند. بقیه در گروه هـای "جوان" بودند.
در فوریه پ که پس از جدایی از گورجیـف خـود را در مایکوپ جا انداخته بود، به اسنتوکی آمد تا مادرش را که در آن جا مانده بود ببیند و برای ما جزئیات سفرشان به سوچی را شرح داد. آدم های مسکو به کیف رفته بودند. گورجیف با چهار همراهش به تفلیس رفته بود. در بهار فهمیدیم که کار را در تفلیس با آدم های جدید و در جهتی جدید ادامه داده بود و در اصل اساس آن را روی هنر یعنی موسیقی، رقص وتمرین های موزون گذاشته بود.
در پایان زمستان که شرایط زندگی کمی آسانتر شـد، مـن بـا اجـازهگورجیف شروع به مرور یادداشت ها و نسخه های شکل هایی کردم کهگورجیف داده بود و من آن ها را از زمان پترزبورگ حفظ کرده بودم توجه ام به ویژه به انیگرام جلب شد. توضیح انیگرام به روشنی پایان نیافته بود و من احساس می کردم که راهبرد هایی برای ادامـه در خـودداشت. به زودی دیدم که ادامه شرحها را باید در ارتباط با وضعیت نادرست "شوکی" جست وجـوی کـرد که در فاصـله سـل _ لا وارد انیگرام می شد. سپس توجـه خـود را به یادداشت های مسکو در بارهٔ انیگرام معطوف کردم که در باره تاثیرات سه اکتاو روی یکدیگر در "شكل غذا" بود. انیگرام را به صورتی که به ما داده شده بود کشیدم و متوجه شدم تا اندازه ای نمایان گر "شکل غذا" بود.
ادامه دارد ...
آسپنسکی
در جستجو معجزه آسا
ص 642 و 643
کانال گرجیف
@Gordjief