Forward from: ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)
روزگاری ست که این قصه دگر تکراری است
درد در خانه ی ما ماضی استمراری است
غم چو ابری ست کشیده تن خود بر سر شهر
شادی ای هست اگر، شادی خود اظهاری است
مدّعی نسخه ی مَرهم به کفِ عالَم داد
این طبیبی که خودش منشاء صد بیماری ست
ای خوش آن عهد که در سفره ی مردم، نان بود
رنج، دیری ست که در سفره ی ما اجباری است
خواب، زَهری ست که در کاسه ی ما می ریزند
هان مخُسپید که درمانِ همه بیداری ست
" ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم"
آنچه داریم از این قوم فقط بیزاری ست
🍂⚫️🕊
🖌 مصطفی کاظمی ازغدی
📗 اُردی به عشق
📚نشر بیژن یورد، ۱۴۰۰ ،صص ۴۹ و ۵۰
درد در خانه ی ما ماضی استمراری است
غم چو ابری ست کشیده تن خود بر سر شهر
شادی ای هست اگر، شادی خود اظهاری است
مدّعی نسخه ی مَرهم به کفِ عالَم داد
این طبیبی که خودش منشاء صد بیماری ست
ای خوش آن عهد که در سفره ی مردم، نان بود
رنج، دیری ست که در سفره ی ما اجباری است
خواب، زَهری ست که در کاسه ی ما می ریزند
هان مخُسپید که درمانِ همه بیداری ست
" ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم"
آنچه داریم از این قوم فقط بیزاری ست
🍂⚫️🕊
🖌 مصطفی کاظمی ازغدی
📗 اُردی به عشق
📚نشر بیژن یورد، ۱۴۰۰ ،صص ۴۹ و ۵۰