سحرم دولت بيدار به بالين آمد
گفت برخيز، که آن خسرو شيرين آمد
قدحی درکَش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببينی که نگارت به چه آيين آمد
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای خُتَن آهوی مشکين آمد
گريه آبی به رخ سوختگان باز آورد
نالهی فرياد رَسِ عاشقِ مسکين آمد
مرغ دل باز هوادارِ کمان ابرويیست
اي کبوتر، نگران باش که شاهين آمد
ساقيا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما، آن بشد و اين آمد
رسم بد عهدی ايام چو ديد ابرِ بهار
گريهاش بر سمن و سُنبل و نسرين آمد
چون صبا گفته #حافظ بشنيد از بلبل
عنبر افشان به تماشای رياحين آمد ..
#شبچله
گفت برخيز، که آن خسرو شيرين آمد
قدحی درکَش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببينی که نگارت به چه آيين آمد
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای خُتَن آهوی مشکين آمد
گريه آبی به رخ سوختگان باز آورد
نالهی فرياد رَسِ عاشقِ مسکين آمد
مرغ دل باز هوادارِ کمان ابرويیست
اي کبوتر، نگران باش که شاهين آمد
ساقيا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما، آن بشد و اين آمد
رسم بد عهدی ايام چو ديد ابرِ بهار
گريهاش بر سمن و سُنبل و نسرين آمد
چون صبا گفته #حافظ بشنيد از بلبل
عنبر افشان به تماشای رياحين آمد ..
#شبچله