توی اورژانس وقتی علل اصلی درد قفسهی سینه را رولاوت میکنیم و به علت سایکولوژیک نزدیک میشویم من اگر بیمار جوان و مخصوصا زن باشد ویرم میگیرد که از وضعیت اعصاب و روانش هم سوال بپرسم. وقتی که میپرسم تقریبا در ۹۹ درصد موارد جواب میگیرم: «خیلی خرابه/داغونه/افتضاحه». بعد من هم نگاه شماتتباری به شوهر/پارتنر همراهش میاندازم که یعنی تقصیر او است و زن هم گل از گلش میشکفد که بالاخره یکی مشکلش را فهمیده و درک میکند که چه میکشد و یک حامی پیدا کرده شروع میکند به درد دلکردن و بعد هم من کمی شوخی و جدی شلنگ را میگیرم روی مرده که دست از سر کچل زن بردارد و زنه گناه نکرده که بهش بله را گفته و زنش شده و او زن گرفته، اسیری که نگرفته و از این حرفها. بعد هم زن را خوشحال و خندان و مرد را نادم و سربهزیر از اتاق میفرستم بیرون. یک جلسهی یک دقیقهای تراپی تحت نظر دکتر کاردیولوگ بهتر و موثرتر از همهی تراپیستهای ادایی و تراپیهای بیفایدهی دیگر. بعد هم شما بهدردنخورها هم هی به من هیت بدهید که ضد زن هستم و زنان را درک نمیکنم و این اباطیل و حرفهای پوچ صدمن یک غاز.😏