#تاوان_دل_1170
-منم خوشحالم از این که به جای انتخاب کردن مامانم ترجیح دادم که با بابام زندگی کنم.
شوکه شده بهش نگاه کردم فکر میکردم این انتخاب آونگ باشه نه خود سارا.
یه جورایی باورم نمیشد که یه دختر به جای انتخاب کردن مادرش پدرش رو انتخاب کرده باشه.
درسته که من آونگ رو بینهایت دوست داشتم اما اینو خوب میدونستم که تو این سالها پدر زیاد خوبی برای بچههاش نبوده.
البته که این یه دلیل داشت و اونم این بود که تو این مدت گرفتاریهای آونگ خیلی زیاد بود و اصلاً وقت نمیکرد که به بچههاش رسیدگی کنه.
حتی این مدت در حق من هم کم لطفی زیاد کرده بودم اما من سعی کرده بودم که درکش کنم و ازش خورده به دل نگیرم.
اگه یه روزی تو روی آقای نگاه میکردم و ادعا میکردم که توی هر شرایطی کنارش بودم و پشتشو خالی نکردم دروغ نگفته بودم.
حتی حاضر بودم قسم بخورم که بیشتر از هر زن دیگهای پای آونگ وایساده بودم و گاهی اوقات دلسوزانه و گاهی اوقات عاقلانه کمکش کرده بودم که راه درست رو انتخاب کنه.
-منم خوشحالم از این که به جای انتخاب کردن مامانم ترجیح دادم که با بابام زندگی کنم.
شوکه شده بهش نگاه کردم فکر میکردم این انتخاب آونگ باشه نه خود سارا.
یه جورایی باورم نمیشد که یه دختر به جای انتخاب کردن مادرش پدرش رو انتخاب کرده باشه.
درسته که من آونگ رو بینهایت دوست داشتم اما اینو خوب میدونستم که تو این سالها پدر زیاد خوبی برای بچههاش نبوده.
البته که این یه دلیل داشت و اونم این بود که تو این مدت گرفتاریهای آونگ خیلی زیاد بود و اصلاً وقت نمیکرد که به بچههاش رسیدگی کنه.
حتی این مدت در حق من هم کم لطفی زیاد کرده بودم اما من سعی کرده بودم که درکش کنم و ازش خورده به دل نگیرم.
اگه یه روزی تو روی آقای نگاه میکردم و ادعا میکردم که توی هر شرایطی کنارش بودم و پشتشو خالی نکردم دروغ نگفته بودم.
حتی حاضر بودم قسم بخورم که بیشتر از هر زن دیگهای پای آونگ وایساده بودم و گاهی اوقات دلسوزانه و گاهی اوقات عاقلانه کمکش کرده بودم که راه درست رو انتخاب کنه.