سپیدی زمستان
اینجا که ایستادهام، هنوز سرمای سپید زمستان بر تن زمین نشسته است، اما خورشید با آمدنش به تکه های برف هراس هدیه میدهد. تکههای برف که تا دیروز بیحرکت و صبور روی خاک خفته بودند، هنگام آمدن آفتاب به ذوب شدن میکنند. چه شبیه است زندگی ما به این برفها! هرچند سپیدی و پاکی را برای خود برمیگزینیم، اما گذر زمان و فشار گرمای لحظهها، ما را به ذوب شدن میکشاند. گویی هر قدمی که برای صداقت برمیداریم، هر تصمیمی که برای خوب بودن میگیریم، هزینهای دارد؛ هزینهای که گاه همان آب شدن است، فرو ریختن از خود برای ساختن چیزی بزرگتر. اما آیا این آب شدن به معنای از دست رفتن است؟ نه، هرگز. همانطور که مادر، از دل جان خود برای فرزندش میگذرد، ما نیز در مسیر خود، از بخشی از وجودمان میگذریم تا چیزی زیباتر خلق کنیم. برف ذوب میشود، اما این آب، زندگی میبخشد؛ به گلها، به درختان، به رودی که در مسیرش آواز میخواند و به دریا که بیپایان است. پس اگر سپید بودن را پذیرفتهای، آماده باش که آب شوی. آماده باش که بخشی از وجودت را به این جهان هدیه دهی، حتی اگر سخت باشد. این مسئولیتی است که با قلبی سرشار از عشق به دوش میکشی، مثل مادری که فرزندش را دوست دارد، حتی اگر در دورترین نقطه دنیا باشد. آری، تنها آنگاه که بیمنت و با همه وجودت احساس مسئولیت میکنی، میتوانی به اوج زیبایی باطنیت برسی. آنجا که صداقت، صبوری و عشق، تو را به جایی میبرند که هیچ چیز دیگری توان رسیدن به آن را ندارد. اینجا، جایی است که نه تنها خوبترینها را میبینی، بلکه خودت یکی از آن خوبترینها میشوی. پس با افتخار سپید بمان، حتی اگر گرمای روزگار تو را آب کند. زیرا هر قطرهای از وجودت، معنایی دارد که میتواند جهانی را زیباتر کند.
#ریحان "عزیزیار"
#شما_فرستادید
اینجا که ایستادهام، هنوز سرمای سپید زمستان بر تن زمین نشسته است، اما خورشید با آمدنش به تکه های برف هراس هدیه میدهد. تکههای برف که تا دیروز بیحرکت و صبور روی خاک خفته بودند، هنگام آمدن آفتاب به ذوب شدن میکنند. چه شبیه است زندگی ما به این برفها! هرچند سپیدی و پاکی را برای خود برمیگزینیم، اما گذر زمان و فشار گرمای لحظهها، ما را به ذوب شدن میکشاند. گویی هر قدمی که برای صداقت برمیداریم، هر تصمیمی که برای خوب بودن میگیریم، هزینهای دارد؛ هزینهای که گاه همان آب شدن است، فرو ریختن از خود برای ساختن چیزی بزرگتر. اما آیا این آب شدن به معنای از دست رفتن است؟ نه، هرگز. همانطور که مادر، از دل جان خود برای فرزندش میگذرد، ما نیز در مسیر خود، از بخشی از وجودمان میگذریم تا چیزی زیباتر خلق کنیم. برف ذوب میشود، اما این آب، زندگی میبخشد؛ به گلها، به درختان، به رودی که در مسیرش آواز میخواند و به دریا که بیپایان است. پس اگر سپید بودن را پذیرفتهای، آماده باش که آب شوی. آماده باش که بخشی از وجودت را به این جهان هدیه دهی، حتی اگر سخت باشد. این مسئولیتی است که با قلبی سرشار از عشق به دوش میکشی، مثل مادری که فرزندش را دوست دارد، حتی اگر در دورترین نقطه دنیا باشد. آری، تنها آنگاه که بیمنت و با همه وجودت احساس مسئولیت میکنی، میتوانی به اوج زیبایی باطنیت برسی. آنجا که صداقت، صبوری و عشق، تو را به جایی میبرند که هیچ چیز دیگری توان رسیدن به آن را ندارد. اینجا، جایی است که نه تنها خوبترینها را میبینی، بلکه خودت یکی از آن خوبترینها میشوی. پس با افتخار سپید بمان، حتی اگر گرمای روزگار تو را آب کند. زیرا هر قطرهای از وجودت، معنایی دارد که میتواند جهانی را زیباتر کند.
#ریحان "عزیزیار"
#شما_فرستادید