#غربت_زیبا
#پارت_43
#فصل_2
و رفت لای پام
خودشو تنظیم کرد
و یهو کی رش رو واردم
کرد و شروع کرد بیرون و داخل کردن
داشتم میمیردم!!!
بعد از نیم ساعت کشید بیرون!!
و آبش چندشش رو ریخت روی شکمم!!
و زد به رونم
و گفت:
ـ عجب چیزی بودی جوجه!!
از روم بلند شد
و لباساشو برداشت
و از اتاق بیرون زد
بعد از چند دقیقه
در باز شد و یکی از پسرای دیگه اومد
و شروع کرد لخت شدن
و جیغ زدم:
ـ برو بیرون!!!!!!
ـ هوووو!!!!
به رفیقم خوب سرویس دادی
منم میخوام خوب!
اومد روم
و گفت:
ـ من کص دوست ندارم؛
کونتو میخوام!
از وقتی اومدی توو خونه
کونت چشمم رو گرفت،
اونوریم کرد
و خودشو پشتم تنظیم کرد
یهو کی ر چندشش رو واردم کرد!!!
از زور درد جیغ زدم!!!
آنقدر جیغ زده بودم؛
نفسم بالا نمیومد!!
درد داشتم!
داشتم آتیش میگرفتم!!
پسره وقتی ارضا شد؛
ریخت روی کمرم و بلند شد
و گفت:
ـ عجب چیزی بودی جوجه!
خوب دادی بهم خوشم اومد!
بلند شد و لباساشو برداشت و رفت بیرون؛
نمیتونستم تکون بخورم؛
دیگه داشتم از حال میرفتم
که سومین نفر اومد داخل اتاق
جیغ زد و گفتم:
ـ انااااااااااا!!!!!!!!!
بسهههههههه!!!!!!!!
پسره هم لخت شد
و اول با بدنم ور رفت
بعد هم از جلو و عقب واردم کرد
اشک میریختم!!
بخاطر اینکه ارج ولم میکرد!!!
بخاطر اینکه بدنم دست مالی شد!!!
تو همین فکرا بودم و داشتم اشک میریختم که یهو
چهارمین نفر هم اومد
ولی نشست یه گوشه و نگاهم کرد
و یه نخ سیگار کشید و نگاهم کرد و نگاه کرد و همین جوری نگاهم کرد!!!
وقتی سیگارش تموم شد
و پاشد رفت بیرون
چرا این کارو کرد؟........
🌑 @Dark_moon_story
#پارت_43
#فصل_2
و رفت لای پام
خودشو تنظیم کرد
و یهو کی رش رو واردم
کرد و شروع کرد بیرون و داخل کردن
داشتم میمیردم!!!
بعد از نیم ساعت کشید بیرون!!
و آبش چندشش رو ریخت روی شکمم!!
و زد به رونم
و گفت:
ـ عجب چیزی بودی جوجه!!
از روم بلند شد
و لباساشو برداشت
و از اتاق بیرون زد
بعد از چند دقیقه
در باز شد و یکی از پسرای دیگه اومد
و شروع کرد لخت شدن
و جیغ زدم:
ـ برو بیرون!!!!!!
ـ هوووو!!!!
به رفیقم خوب سرویس دادی
منم میخوام خوب!
اومد روم
و گفت:
ـ من کص دوست ندارم؛
کونتو میخوام!
از وقتی اومدی توو خونه
کونت چشمم رو گرفت،
اونوریم کرد
و خودشو پشتم تنظیم کرد
یهو کی ر چندشش رو واردم کرد!!!
از زور درد جیغ زدم!!!
آنقدر جیغ زده بودم؛
نفسم بالا نمیومد!!
درد داشتم!
داشتم آتیش میگرفتم!!
پسره وقتی ارضا شد؛
ریخت روی کمرم و بلند شد
و گفت:
ـ عجب چیزی بودی جوجه!
خوب دادی بهم خوشم اومد!
بلند شد و لباساشو برداشت و رفت بیرون؛
نمیتونستم تکون بخورم؛
دیگه داشتم از حال میرفتم
که سومین نفر اومد داخل اتاق
جیغ زد و گفتم:
ـ انااااااااااا!!!!!!!!!
بسهههههههه!!!!!!!!
پسره هم لخت شد
و اول با بدنم ور رفت
بعد هم از جلو و عقب واردم کرد
اشک میریختم!!
بخاطر اینکه ارج ولم میکرد!!!
بخاطر اینکه بدنم دست مالی شد!!!
تو همین فکرا بودم و داشتم اشک میریختم که یهو
چهارمین نفر هم اومد
ولی نشست یه گوشه و نگاهم کرد
و یه نخ سیگار کشید و نگاهم کرد و نگاه کرد و همین جوری نگاهم کرد!!!
وقتی سیگارش تموم شد
و پاشد رفت بیرون
چرا این کارو کرد؟........
🌑 @Dark_moon_story