سالگرد کشته شدن عرشیا امامقلیزاده
معترض نوجوانی که تحت تاثیر شکنجه و تهدید ماموران در دوران بازداشت، به زندگی خود پایان داد
عرشیا امامقلی زاده هم شکنجه شد. شکنجهای که خواندن و شنیدنش دل آدمی را به درد میآورد، برای مادرش از آن گفته است.
« آنقدر زدن که بگم اشتباه کردم، ولی من نگفتم. گفتم که کاری نکردم که بگم اشتباه کردم.» این روایت عرشیا است پس از آزادی از زندان.»
عرشیا امامقلی زاده که به دلیل عمامهپرانی در آبان ۱۴۰۱ بازداشت شده بود، روز ۵ آذر ۱۴۰۱، تنها چند روز پس از آزادی از زندان تاب فشارهای روحی و روانی که در زندان متحمل شده بود را نیاورد و به زندگی خود پایان داد.
یک منبع آگاه درباره عرشیا میگوید: «عرشیا به خانواده گفته بود که در زندان به او به بهانههای مختلف، قرص و آمپول هایی تزریق میکردند، او پس از آزادی یک باره افسرده شد، در حالی که عرشیا پیش از آن عاشق زندگی بود، به تازگی مغازه باز کرده بود و قصد خرید ماشین داشت، در زندان یک آخوند به او گفته بود در سطح شهر میگردانیمت و سنگسار میشوی، و با دستان خودم اعدامت میکنم.»
به گفته او «آخوندی که عرشیا عمامه او را انداخته بود، رضایت نداد و وقتی عرشیا فهمید باید دوباره به زندان برگردد، ترسید، مداوم میگفت اینها من را اعدام میکنند و او میترسید.»
این منبع مطلع افزود: اگر میگویید مرگ عرشیا به شما مرتبط نیست، پس چطور آمبولانس حامل پیکر عرشیا را تحت نظر گرفتید، در قبرستان به ما اجازه عزاداری ندادید. من امروز دادخواه خون فرزندم هستم. پس از رفتن عرشیا من دیگر توان انجام هیچ کاری ندارم، همه ما با عرشیا رفتیم.»
تماس مستقیم با وکیل در واتساپ
+905510332575
#عرشیا_امامقلی_زاده_علمداری #جلفا #دادبان #عمامه_پرانی #محمد_میرموسوی #مشاوره_حقوقی_رایگان
سالگرد کشته شدن عرشیا امامقلیزاده
معترض نوجوانی که تحت تاثیر شکنجه و تهدید ماموران در دوران بازداشت، به زندگی خود پایان داد
عرشیا امامقلی زاده هم شکنجه شد. شکنجهای که خواندن و شنیدنش دل آدمی را به درد میآورد، برای مادرش از آن گفته است.
« آنقدر زدن که بگم اشتباه کردم، ولی من نگفتم. گفتم که کاری نکردم که بگم اشتباه کردم.» این روایت عرشیا است پس از آزادی از زندان.»
عرشیا امامقلی زاده که به دلیل عمامهپرانی در آبان ۱۴۰۱ بازداشت شده بود، روز ۵ آذر ۱۴۰۱، تنها چند روز پس از آزادی از زندان تاب فشارهای روحی و روانی که در زندان متحمل شده بود را نیاورد و به زندگی خود پایان داد.
یک منبع آگاه درباره عرشیا میگوید: «عرشیا به خانواده گفته بود که در زندان به او به بهانههای مختلف، قرص و آمپول هایی تزریق میکردند، او پس از آزادی یک باره افسرده شد، در حالی که عرشیا پیش از آن عاشق زندگی بود، به تازگی مغازه باز کرده بود و قصد خرید ماشین داشت، در زندان یک آخوند به او گفته بود در سطح شهر میگردانیمت و سنگسار میشوی، و با دستان خودم اعدامت میکنم.»
به گفته او «آخوندی که عرشیا عمامه او را انداخته بود، رضایت نداد و وقتی عرشیا فهمید باید دوباره به زندان برگردد، ترسید، مداوم میگفت اینها من را اعدام میکنند و او میترسید.»
این منبع مطلع افزود: اگر میگویید مرگ عرشیا به شما مرتبط نیست، پس چطور آمبولانس حامل پیکر عرشیا را تحت نظر گرفتید، در قبرستان به ما اجازه عزاداری ندادید. من امروز دادخواه خون فرزندم هستم. پس از رفتن عرشیا من دیگر توان انجام هیچ کاری ندارم، همه ما با عرشیا رفتیم.»
تماس مستقیم با وکیل در واتساپ
+905510332575
#عرشیا_امامقلی_زاده_علمداری #جلفا #دادبان #عمامه_پرانی #محمد_میرموسوی #مشاوره_حقوقی_رایگان