Forward from: Miim (کانال رسمی آثار عیسی اسدی)
☑🖋
✔ مجذوبِ آب
مجذوب، در هیأت انسانی، لحظهبهلحظه به تمامیت فروپاشی ذهنی نزدیکتر میگردد اگر خود در نگاه محبوب، فاقد هرگونه جذابیت باشد. او در دریایی غرق میشود که او را بالا میدهد، پس میزند، بر موجهای رقصان و لرزان خویش سوار کرده به دورترین و دورافتادهترین سواحل ممکن سوق میدهد. مغروق، ژرفای تاریک دریا را برای دقایق و ساعاتی به مدد ریههای ازکارافتاده با ولع تمام میبلعد، کمکم به پوچی و پوکی تراکم استخوانهایی ناکارآمد پی میبرد و مرگِ از راه رسیده را پس از مرگ، چونان پریِ فلسداری طلایی، با آغوشی باز به پیشواز میرود. مجذوب، حالا بهتمامی به یک چیز میاندیشد: «کاش نبودم؛ کاش نمیبودم، یاختههایی ناچار و ساختهپرداختهای بیچاره و بیراه نبودم که راه، آنگاه مسیری مفهوم و اصیل است که به خانهی محبوب میرسد؛ خود را دیوانهوار به تنسپاریِ مهر آمیختن، مجنونوار به درک عقل رسیدن و شبنموار بر برگهای درخت رویینتنِ محبوب بخار شدن!»
آب، پس میزند، نفس، حبس و تکهتکه، راه نای را نمییابد و درد در تمامیِ ذراتِ این تنِ فرتوت جاری میشود.
🖋 عیسی اسدی میم
۱۳ بهمن ۱۴۰۳
®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎
✔ مجذوبِ آب
مجذوب، در هیأت انسانی، لحظهبهلحظه به تمامیت فروپاشی ذهنی نزدیکتر میگردد اگر خود در نگاه محبوب، فاقد هرگونه جذابیت باشد. او در دریایی غرق میشود که او را بالا میدهد، پس میزند، بر موجهای رقصان و لرزان خویش سوار کرده به دورترین و دورافتادهترین سواحل ممکن سوق میدهد. مغروق، ژرفای تاریک دریا را برای دقایق و ساعاتی به مدد ریههای ازکارافتاده با ولع تمام میبلعد، کمکم به پوچی و پوکی تراکم استخوانهایی ناکارآمد پی میبرد و مرگِ از راه رسیده را پس از مرگ، چونان پریِ فلسداری طلایی، با آغوشی باز به پیشواز میرود. مجذوب، حالا بهتمامی به یک چیز میاندیشد: «کاش نبودم؛ کاش نمیبودم، یاختههایی ناچار و ساختهپرداختهای بیچاره و بیراه نبودم که راه، آنگاه مسیری مفهوم و اصیل است که به خانهی محبوب میرسد؛ خود را دیوانهوار به تنسپاریِ مهر آمیختن، مجنونوار به درک عقل رسیدن و شبنموار بر برگهای درخت رویینتنِ محبوب بخار شدن!»
آب، پس میزند، نفس، حبس و تکهتکه، راه نای را نمییابد و درد در تمامیِ ذراتِ این تنِ فرتوت جاری میشود.
🖋 عیسی اسدی میم
۱۳ بهمن ۱۴۰۳
®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎