"تاریخچه جادوی سیاه"
Chapter1: مرگ سرخ
هزاران سال قبل از تقاص والریا، جزیره اشک، واقع در سوثوریوس، خواستگاه مهم و ژئوپلیتیکی برای امپراتوری گیس کهن محسوب میشد، زیرا که شهر گوگوسوس، در منتهی الیه جنوبی جزیره اشک، از مهم ترین مراکز گیس در جنوبی ترین نقطه امپراتوری و قاره سوثوریوس بود.
اما تاریخ روز های خوب گوگوسوس با وحشت هزاران ساله آن قابل قیاس نیست.
اژدهایان آمدند ...
والریایی ها کنترل این شهر را در طول جنگ سوم خود با امپراتوری باستانی گیس، در 6000 سال قبل از فتح به دست گرفتند.
در حال حاضر، چیزی به جز ویرانه های مخوف از گوگوسوس باقی نیست اما به مدت 6000 سال این شهر، مکانی متعفن از تمام جنایات بشری بود که اژدهاسالاران خواستند و کردند.
والریایی ها بدترین جنایتکاران خود را به جزیره اشک فرستادند تا باقی زندگی خود را در فلاکت و سیاه بختی سپری کنند.
در سیاه چال های گوگوسوس، شکنجه گران با موهای نقره فام عذابهای جدیدی ابداع کردند تا روی این زنداییان آزمایش کنند.
گوگوسوس تقریباً برای 6000 سال تحت کنترل والریایی ها بود و آن ها از آن برای انجام و اجرای غیرانسانی ترین انواع جادوگری سیاه استفاده می کردند.
چیزی مشابه آزمایشهای نازیها در طول جنگ جهانی دوم که بر روی زندانیان انجام میشد، با این تفاوت که این آزمایش برای شش هزار سال ادامه داشته است!!
مسلما باعث تعجب همگان خواهد شد اگر روزی تمام دانش آن روزهای جادوگران خون والریایی به ما برسد و بفهمیم که آنها در این مدت چقدر درباره جادو خون، یاد گرفتند و کشف کردند.
در گودالهایی که به گودال گوشت شهره اند، جادوی خون از تیرهترین نوع انجام میشد ... جادوگران، جانوران وحشی را با زنان برده جفت میکردند تا کودکان نیمه انسان و ناقص را به دنیا بیاورند.
مهم نیست که شما بخواهید تا چه اندازه احتیاط کنید، سحر و جادو همواره پس از رها شدن از کنترل خارج میشود و نمونه بارز آن در اینجاست که تا چه حد باعث تخریب رشتههای اخلاقی جامعه شده است، در جایی که پیوند زدن اعضای بدن حیوانات به انسان های زنده و جفتگیری زنان برده با حیوانات در آن مجاز است و زندانیان هیچ حقوقی ندارند.
تمام پیش زمینه ها گفته شد تا به اینجا برسیم، و هنوز صبر کنید زیرا عمق فاجعه هنوز در راه است...
پس از نابودی والریا شهر از پایه ویران گوگوسوس به پایتختی محشر برای دزدان دریایی بدل شد تا جایی که در طول قرن خون (100 تا 0 قبل از فتح) این شهر تاریک، ثروتمند و قدرتمند شد، جایی که دیگر تحت کنترل والریا برای آزمایشهای جادویی و کیفری نیست، بلکه دولت مستقلی است که هر چه میخواهد انجام میدهد و بردههای خود را در بازار جهانی میفروشد، بازاری جذاب که پس از فروپاشی امپراتوری اژدها رونقش حتی بیش از پیش شده.
برخی گوگوسوس را دهمین شهر آزاد نامیدند، اما از قضا ثروت او تماماً بر روی بردگان و جادوگری ساخته شده بود.
بازارهای برده او مانند شهرهای قدیمی گیسکاری در خلیج برده داران بدنام شد که بردههایی از سراسر جهان برای خرید از آن بازدید میکردند، هنوز باور این برای اهل فن دشوار است که چگونه میشود اوضاع این شهر از چیزی که در زمان والریا هم بوده بدتر شده باشد اما، با این حال، هفت و هفتاد سال پس از رستاخیز والریا، گفته میشود که بوی تعفن این بازارها حتی به دماغ خدایان هم رسید و طاعون وحشتناکی از قلم های بردگان گوگوسوس بیرون آمد.
زمانی که عناصر فراطبیعی و جادویی از حد فراتر میروند، چرخه طبیعت شروع به پس زدن میکند.
مرگ سرخ جزیره اشک و سپس بقیه جزایر باسیلیک را در بر گرفت.
از هر ده مرد، ۹ مرد مردند. آنها با فریاد جان خود را از دست دادند، ناله هایی وحشتناک که تا مدت ها تنها صدای موجود در سرتاسر جزیره بود، از هر روزنه پوستشان خون فوران میکرد و، پوستشان مانند مانند موم آب میشد.
گمانه زنی های بسیاری میتوان راجب بلایی که بر سر گوگوسوس آمد کرد، اما احتمال اینکه جادوی سیاه در قتل عام سراسری این شهر بزرگ دخیل بوده اصلا کم نیست، به نظر نمیاید که طاعون مرگ سرخ یک بیماری طبیعی بوده باشد، زیرا در تاریخ اگر هم تکرار شده باشد مانندش را نه ما دیدیم و نه چیزی از آن میدانیم.
شهری که از دوش بردگان برخواست و زیر جسد بردگان دفن شد، گوگوسوس.
عکس از رمان نقاب مرگ سرخ اثر ادگارد آلن پو که به نظر میرسد دستمایه الهام جرج آر آر مارتین برای خلق مرگ سرخ گوگوسوس بوده باشد.
#Note
For More: @Black_Fyre ⚜️
Chapter1: مرگ سرخ
هزاران سال قبل از تقاص والریا، جزیره اشک، واقع در سوثوریوس، خواستگاه مهم و ژئوپلیتیکی برای امپراتوری گیس کهن محسوب میشد، زیرا که شهر گوگوسوس، در منتهی الیه جنوبی جزیره اشک، از مهم ترین مراکز گیس در جنوبی ترین نقطه امپراتوری و قاره سوثوریوس بود.
اما تاریخ روز های خوب گوگوسوس با وحشت هزاران ساله آن قابل قیاس نیست.
اژدهایان آمدند ...
والریایی ها کنترل این شهر را در طول جنگ سوم خود با امپراتوری باستانی گیس، در 6000 سال قبل از فتح به دست گرفتند.
در حال حاضر، چیزی به جز ویرانه های مخوف از گوگوسوس باقی نیست اما به مدت 6000 سال این شهر، مکانی متعفن از تمام جنایات بشری بود که اژدهاسالاران خواستند و کردند.
والریایی ها بدترین جنایتکاران خود را به جزیره اشک فرستادند تا باقی زندگی خود را در فلاکت و سیاه بختی سپری کنند.
در سیاه چال های گوگوسوس، شکنجه گران با موهای نقره فام عذابهای جدیدی ابداع کردند تا روی این زنداییان آزمایش کنند.
گوگوسوس تقریباً برای 6000 سال تحت کنترل والریایی ها بود و آن ها از آن برای انجام و اجرای غیرانسانی ترین انواع جادوگری سیاه استفاده می کردند.
چیزی مشابه آزمایشهای نازیها در طول جنگ جهانی دوم که بر روی زندانیان انجام میشد، با این تفاوت که این آزمایش برای شش هزار سال ادامه داشته است!!
مسلما باعث تعجب همگان خواهد شد اگر روزی تمام دانش آن روزهای جادوگران خون والریایی به ما برسد و بفهمیم که آنها در این مدت چقدر درباره جادو خون، یاد گرفتند و کشف کردند.
در گودالهایی که به گودال گوشت شهره اند، جادوی خون از تیرهترین نوع انجام میشد ... جادوگران، جانوران وحشی را با زنان برده جفت میکردند تا کودکان نیمه انسان و ناقص را به دنیا بیاورند.
مهم نیست که شما بخواهید تا چه اندازه احتیاط کنید، سحر و جادو همواره پس از رها شدن از کنترل خارج میشود و نمونه بارز آن در اینجاست که تا چه حد باعث تخریب رشتههای اخلاقی جامعه شده است، در جایی که پیوند زدن اعضای بدن حیوانات به انسان های زنده و جفتگیری زنان برده با حیوانات در آن مجاز است و زندانیان هیچ حقوقی ندارند.
تمام پیش زمینه ها گفته شد تا به اینجا برسیم، و هنوز صبر کنید زیرا عمق فاجعه هنوز در راه است...
پس از نابودی والریا شهر از پایه ویران گوگوسوس به پایتختی محشر برای دزدان دریایی بدل شد تا جایی که در طول قرن خون (100 تا 0 قبل از فتح) این شهر تاریک، ثروتمند و قدرتمند شد، جایی که دیگر تحت کنترل والریا برای آزمایشهای جادویی و کیفری نیست، بلکه دولت مستقلی است که هر چه میخواهد انجام میدهد و بردههای خود را در بازار جهانی میفروشد، بازاری جذاب که پس از فروپاشی امپراتوری اژدها رونقش حتی بیش از پیش شده.
برخی گوگوسوس را دهمین شهر آزاد نامیدند، اما از قضا ثروت او تماماً بر روی بردگان و جادوگری ساخته شده بود.
بازارهای برده او مانند شهرهای قدیمی گیسکاری در خلیج برده داران بدنام شد که بردههایی از سراسر جهان برای خرید از آن بازدید میکردند، هنوز باور این برای اهل فن دشوار است که چگونه میشود اوضاع این شهر از چیزی که در زمان والریا هم بوده بدتر شده باشد اما، با این حال، هفت و هفتاد سال پس از رستاخیز والریا، گفته میشود که بوی تعفن این بازارها حتی به دماغ خدایان هم رسید و طاعون وحشتناکی از قلم های بردگان گوگوسوس بیرون آمد.
زمانی که عناصر فراطبیعی و جادویی از حد فراتر میروند، چرخه طبیعت شروع به پس زدن میکند.
مرگ سرخ جزیره اشک و سپس بقیه جزایر باسیلیک را در بر گرفت.
از هر ده مرد، ۹ مرد مردند. آنها با فریاد جان خود را از دست دادند، ناله هایی وحشتناک که تا مدت ها تنها صدای موجود در سرتاسر جزیره بود، از هر روزنه پوستشان خون فوران میکرد و، پوستشان مانند مانند موم آب میشد.
گمانه زنی های بسیاری میتوان راجب بلایی که بر سر گوگوسوس آمد کرد، اما احتمال اینکه جادوی سیاه در قتل عام سراسری این شهر بزرگ دخیل بوده اصلا کم نیست، به نظر نمیاید که طاعون مرگ سرخ یک بیماری طبیعی بوده باشد، زیرا در تاریخ اگر هم تکرار شده باشد مانندش را نه ما دیدیم و نه چیزی از آن میدانیم.
شهری که از دوش بردگان برخواست و زیر جسد بردگان دفن شد، گوگوسوس.
عکس از رمان نقاب مرگ سرخ اثر ادگارد آلن پو که به نظر میرسد دستمایه الهام جرج آر آر مارتین برای خلق مرگ سرخ گوگوسوس بوده باشد.
#Note
For More: @Black_Fyre ⚜️