آیا میگور تارگرین تاج و تخت را غصب کرده است؟
جلوس جیهریس بر تخت آهنین با تاثیری بنیادین بر دربار همراه بود به طوری که بسیاری از افراد وفادار به میگور به جرم "خدمت به یک غاصب" محکوم گشته و البته شاه فقید نیز به سبب اعمالی که غصب حق قانونی برادرزاده هایش در راس آن جای داشت، شدیدا مورد نکوهش قرار گرفت.
این مسئله بیش از همه از این باور شاه جدید ناشی میشد که حق سلطنت را پس از پدرش اینیس متعلق به خود و برادرانش میدانست و جلوس عمویشان بر تخت آهنین را امری غیرقانونی میپنداشت.
خب در شرایطی عادی این موضوع کاملا بدیهی و صحیح به نظر میرسد چنانکه پس از فاتح پسرش اینیس با وجود تمامی ضعف هایش میراث پدر را به ارث برده و بر تخت آهنین جلوس کرد اما آیا براستی چنین شرایطی در زمان مرگ اینیس نیز برقرار بوده تا پسرش ایگان بتواند بنابر قانون تاج و تخت را به ارث برد؟
بیایید برای درک بهتر موضوع به واپسین روزهای سلطنت اینیس بازگردیم:
مملکت سراسر در آشوب و ناامنی فرو رفته، شاه تخت آهنین و پایتخت را از کف داده و برای نجات جان خود و خانواده اش به دراگوناستون گریخته است، جانشینش ایگان در آن سوی مملکت توسط نیروهای شورشی مذهب محاصره شده، شماری از اربابان مملکت آشکارا سلطه ی تارگرین ها را نفی کرده و با پایین کشیدن پرچم اژدهای سه سر، ستاره ی هفتپر مذهب را برافراشتند، و در یک کلام چنانکه سفیر بانک آهنین پس از بازگشت به براووس اذعان میکند، فرمانروای حقیقی وستروس کسی جز سپتون اعظم نبوده است.
حال پرسش اینجاست اینیس به عنوان شاهی که مشروعیت خویش را از دست داده براستی در این زمان چه چیزی را در اختیار داشته که فرزندش ایگان بخواهد بنابر قانون آن را به ارث برد؟ او که در این زمان حتی اژدهایی ندارد که بخواهد به واسطه ی آن از ادعای خویش دفاع کند چگونه میتواند آنچه پدرش از دست داده را بازپس گرفته، از میراث فاتح پاسداری نماید؟
تاجگذاری میگور به عنوان فرمانروای وستروس و تلاش وی برای دستیابی بر تخت آهنین در شرایطی روی داد که او خود به خوبی میدانست هرگز به عنوان فرزند فاتح و برادر اینیس نخواهد توانست ادعایش را به کرسی بنشاند و برای کسب مشروعیت به چیزی بیش از قوانین جانشینی انسان ها نیازمند است: قوانین خدایان.
دقیقا همین مسئله بود که موجب شد او بلافاصله پس از تاجگذاری خویش در دراگوناستون و ورود به پایتخت، به جای تاکید بر روی حق پدری خویش به عنوان فرزند فاتح، پیشنهاد حل و فصل ماجرا به واسطه ی شمشیر را ارائه دهد و محاکمه ی هفت را که ریشه در سنت های آندالی و مذهب هفت داشت به عنوان راهی ساده تر برای اثبات مشروعیت خویش برگزیند تا اینچنین قانونی فراتر از تمام قانون ها موقعیت او به عنوان پادشاه وستروس را به رسمیت بشناسد.
#Note | #Book
For More: @Black_Fyre ⚜
جلوس جیهریس بر تخت آهنین با تاثیری بنیادین بر دربار همراه بود به طوری که بسیاری از افراد وفادار به میگور به جرم "خدمت به یک غاصب" محکوم گشته و البته شاه فقید نیز به سبب اعمالی که غصب حق قانونی برادرزاده هایش در راس آن جای داشت، شدیدا مورد نکوهش قرار گرفت.
این مسئله بیش از همه از این باور شاه جدید ناشی میشد که حق سلطنت را پس از پدرش اینیس متعلق به خود و برادرانش میدانست و جلوس عمویشان بر تخت آهنین را امری غیرقانونی میپنداشت.
خب در شرایطی عادی این موضوع کاملا بدیهی و صحیح به نظر میرسد چنانکه پس از فاتح پسرش اینیس با وجود تمامی ضعف هایش میراث پدر را به ارث برده و بر تخت آهنین جلوس کرد اما آیا براستی چنین شرایطی در زمان مرگ اینیس نیز برقرار بوده تا پسرش ایگان بتواند بنابر قانون تاج و تخت را به ارث برد؟
بیایید برای درک بهتر موضوع به واپسین روزهای سلطنت اینیس بازگردیم:
مملکت سراسر در آشوب و ناامنی فرو رفته، شاه تخت آهنین و پایتخت را از کف داده و برای نجات جان خود و خانواده اش به دراگوناستون گریخته است، جانشینش ایگان در آن سوی مملکت توسط نیروهای شورشی مذهب محاصره شده، شماری از اربابان مملکت آشکارا سلطه ی تارگرین ها را نفی کرده و با پایین کشیدن پرچم اژدهای سه سر، ستاره ی هفتپر مذهب را برافراشتند، و در یک کلام چنانکه سفیر بانک آهنین پس از بازگشت به براووس اذعان میکند، فرمانروای حقیقی وستروس کسی جز سپتون اعظم نبوده است.
حال پرسش اینجاست اینیس به عنوان شاهی که مشروعیت خویش را از دست داده براستی در این زمان چه چیزی را در اختیار داشته که فرزندش ایگان بخواهد بنابر قانون آن را به ارث برد؟ او که در این زمان حتی اژدهایی ندارد که بخواهد به واسطه ی آن از ادعای خویش دفاع کند چگونه میتواند آنچه پدرش از دست داده را بازپس گرفته، از میراث فاتح پاسداری نماید؟
تاجگذاری میگور به عنوان فرمانروای وستروس و تلاش وی برای دستیابی بر تخت آهنین در شرایطی روی داد که او خود به خوبی میدانست هرگز به عنوان فرزند فاتح و برادر اینیس نخواهد توانست ادعایش را به کرسی بنشاند و برای کسب مشروعیت به چیزی بیش از قوانین جانشینی انسان ها نیازمند است: قوانین خدایان.
دقیقا همین مسئله بود که موجب شد او بلافاصله پس از تاجگذاری خویش در دراگوناستون و ورود به پایتخت، به جای تاکید بر روی حق پدری خویش به عنوان فرزند فاتح، پیشنهاد حل و فصل ماجرا به واسطه ی شمشیر را ارائه دهد و محاکمه ی هفت را که ریشه در سنت های آندالی و مذهب هفت داشت به عنوان راهی ساده تر برای اثبات مشروعیت خویش برگزیند تا اینچنین قانونی فراتر از تمام قانون ها موقعیت او به عنوان پادشاه وستروس را به رسمیت بشناسد.
#Note | #Book
For More: @Black_Fyre ⚜