مطالعات ایرانشناسی


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Edutainment


"مطالعات ایرانشناسی"
شناخت فرهنگ و پیشینه‌ی ایران زمین به صورت مستند و نشر مجازی مقالات و آثار نویسندگان و پژوهشگران بزرگ این حیطه
بازنشر مطالب تنها با ذکر نام کانال مجاز است.

Related channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Edutainment
Statistics
Posts filter


اسیران جنگی و شاپور ذوالاکتاف

درباره رفتار شاپور دوم ساسانی با اسیران جنگی، تاریخ‌نگار یونانی 'مارسلینوس' با شگفتی بسیار می‌نویسند که ایرانیان نه به زنان رومیان تجاوز می‌کردند و نه اسیران رومی را می‌کشتند، و نه تصمیم داشتند که زن و بچه‌ها را اسیر کرده در بازارها بفروشند. مارسلینوس از زن اسیر شده یک افسر بلند پایه رومی به نام گروگاسیوس سخن می‌گوید که در زیبائیش زبان‌زد بود، و شوهرش مشاور امپراتور بود، و با شگفتی می‌نویسد که شاپور وقتی او را دید به او دل‌داری داد که ما نه با تو و نه با شوهرت رفتار ناپسند خواهیم داشت، بلکه تو را با زنان دیگر به ایران خواهیم برد و به شوهرانتان تحویل خواهیم داد.

بنمایه: دکتر امیرحسین خنجی، بازخوانی تاریخ ایران زمین، ناشر: نويسنده. دفتر دوم، بخش ششم: شاهنشاهی ساسانی، گفتار پنجم: شاپور دوم (ذوالاکتاف)، ص ٩٣٢.

🆔 @Arshtad


پرفسور ادوارد براون:

علت اینکه زرتشتیان با افغان‌های سنی مذهب متحد شدند و با دولت صفویان به جنگ پرداختند چیزی نیست جز 'تعصب' و 'سخت‌گیری' ملاهای شیعه که باعث شد زرتشتیان دست به چنین اقدامی بزنند.

ماخذ: تاریخ ادبی ایران | جلد ۴، ص ١٢٠

🆔 @Arshtad


پیوستن زرتشتیان به محمود افغان (!)

• علت این اتفاق چه بود؟

"سابقا شاه پیشین (شاه سلطان حسین صفوی) زرتشتیان ایرانی را 'با زور' مسلمان کرده بود. ولی محمود افغان اینک به آنها اجازه داده است که اگر بخواهند به کیش دیرین خود بازگردند، به همین جهت نیز آنان همه از جان و دل به خدمت وی برخاسته‌اند."

بنمایه: پطرس دی سرکیس گیلاننتز (١٣٧٣): سقوط اصفهان 'گزارشات درباره حمله افغانان و سقوط اصفهان'، ترجمه محمد مهریار، چاپ دوم، اصفهان: نشر گلها. ص ١٠٣.

🆔 @Arshtad


شیر و گاو نر: نمادی از نوروز

«مضمون تکراری حمله شیر به گاو نر که مکرراً در پارسه به نمایش درآمده، صرفا یک نماد است. ایلامیان باستان فصل سرما را با گاو نر نمایش می‌دادند و فصل گرما را با شیر. مضمون یادشده نمادی است از تحویل سال در آغاز بهار و به این ترتیب در پیوند است با جشن نوروز که در تخت‌‌جمشید برگزار می‌شد. نگاره‌های مسطح بیشمار تخت‌‌جمشید می‌کوشند تا حال و هوای جشن نوروز را منعکس کنند.»

بنمایه: هینتس، والتر (١٣٧٨): داریوش و ایرانیان 'تاریخ فرهنگ و تمدن هخامنشیان'، ترجمه پرویز رجبی، چاپ اول، تهران: انتشارات ماهی. ص ٢١٨/٢١٩.

🆔 @Arshtad


هخامنشیان و قداست پاسارگاد

«مراسم تاجگذاری شاهان هخامنشی پس از مرگ کوروش باید در پاسارگاد انجام می‌گرفت. پلوتارک نقل می‌کند: «چون داریوش دوم از جهان رفت، اردشیر [پسر وی] به پاسارگاد رفت تا در آنجا آیین تاجگذاری را به سرپرستی مغان بجای آورد. در آنجا معبدی است که تعلق به آتنه، الهه جنگ دارد. بنا به سنت، پادشاه جدید می‌بایست به درون نیایشگاه برود و لباس خود را درآورد و ردایی را که کوروش بزرگ پیش از رسیدنش به پادشاهی پوشیده بود دربر کند و پس از آن معجونی از انجیر خشک و بادام بخورد و قدری برگ سقز بجود و مشروبی از شیر ترش بنوشد. به غیر از اینها اگر آدابی دیگر هم بوده است، فقط بر روحانیان معلوم می‌باشد.»

بنمایه: تاریخ جامع ایران (١٣٩٣): تحت نظر کاظم موسوی بجنوردی، چاپ اول، تهران: انتشارات دائره‌ المعارف بزرگ اسلامی. جلد اول، ص ۵۴۶.

🆔 @Arshtad


نبرد اوپیس و قتل‌ عام مردم (٢)

• جیمز بنت پریچارد

«در ماه تشریتو (سپتامبر/اکتبر)، هنگامی که کوروش به ارتش اکد در اوپیس در کناره دجله حمله کرد، ساکنان اکد قیام کردند: ولی او (نبونئید) ساکنان سردرگم را کشتار کرد.»

Ancient Near Eastern Texts Relating to the Old Testament, James B. Pritchard. p. 306

🆔 @Arshtad


قالب، زبان و محتوای استوانه کوروش (۴)

متیو ولفگانگ استولپر
دانشگاه شیکاگو

شاهنشاهی و جانشینی

متن استوانه، کوروش و سپاهیانش را تصرف کنندگانی صلح‌طلب توصیف می‌کند و غلبه آنها بر سپاه بابلی در نبردهای چند ماه پیش را نادیده می‌گیرد. سخنان کوروش درباره این که اقامتگاه خود را در کاخ سلطنتی بابل قرار داده است و بر مردم و بزرگان بابل فرمان می‌راند و از فرمانروایان غرب باج می‌گیرد او را هم به عنوان فرمانروای قانونی بابل و هم به عنوان فرمانروای به رسمیت شناخته شده شاهنشاهی خراج گذار بابل در آن سوی فرات نشان می‌دهد. خواننده یا شنونده می‌تواند تصور کند که بابل پایتخت و مرکز شاهنشاهی باقی مانده است و مرکز شاهنشاهی بزرگ‌تر کوروش خواهد شد.

در چندین متن کوروش خود را با پسرش کمبوجیه مرتبط می‌کند. شبیه‌ترین نمونه به این متن‌ها کتیبه‌های فرمانروای بدنام پیش از کوروش، یعنی نبونه‌ئید است، که او نیز گاهی به همین شکل برای پسرش بلشَزَر طلب رحمت می‌کرد. این متن‌ها در حکم انتخاب جانشین قطعی است، که یکی از مشکلات بزرگ همه امپراطوری‌های باستانی، یعنی مسأله جانشینی دودمانی را مشخص می‌کند. دیگر اسناد بابلی نگاهی اجمالی به مسائل داشته‌اند. یک رویدادنامه بابلی می‌گوید کوروش در آغاز فرمانروایی‌اش رسما پسرش کمبوجیه را برای برگزاری مراسم سالانه سال نو تعیین کرد. تاریخ‌گذاری لوحه‌های قانونی متعلق به سال بعد یعنی نخستین سال سلطنتی کامل کوروش، به کمبوجیه به عنوان «شاه بابل» و به کوروش به عنوان شاه همه «سرزمین‌ها» اشاره کرده است و به این ترتیب شاهنشاهی بابل را دست کم اسم در محدوده شاهنشاهی بزرگ ایران قرار می‌دهد.

این یک تدبیر زودگذر بود. پس از یک سال، نام کمبوجیه دیگر در تاریخ‌ها دیده نمی‌شود. مدت کوتاهی پس از آن در متن‌های حقوقی و اداری به ساتراپ‌ها با عنوان «حاکم بابل و آن سوی رود (یعنی رود فرات)» اشاره می‌شد. ایالت آنها اسما با شاهنشاهی فتح شده بابل هم مرز بود و آنها نه به عنوان شاهان بابلی که به عنوان حاکمان ایرانی، از بابل بر آنجا فرمانروایی می‌کردند. هشت سال پس از ورود کوروش به بابل کمبوجیه بدون هیچ مشکلی به عنوان تنها فرمانروای همه شاهنشاهی و بخش‌های آن جانشین او شد. در اصطلاحات متن‌های حقوقی بابلی او به عنوان «شاه بابل و شاه همه سرزمین‌ها» شناخته شده است که از ۵۲۹ تا ۵۲۲ پیش از میلاد فرمانروایی کرده است.

بنمایه: دریایی، تورج (١٣٩٣): کوروش بزرگ پادشاه باستانی ایران، ترجمه آذردخت جلیلیان، چاپ اول، تهران: انتشارات توس. ص ۴۵/۴۶.

🆔 @Arshtad


قالب، زبان و محتوای استوانه کوروش (٣)

متیو ولفگانگ استولپر
دانشگاه شیکاگو

ترکیب و مخاطبان استوانه

گاهی در کتیبه‌های سلطنتی شاهان بابلی و آشوری به «متخصصین» و «دانشمندانی» اشاره شده است که فرمانروایان برای ساختن پروژه‌ها، شناسایی کتیبه‌های کهن و آماده کردن کتیبه‌های تازه با آنها مشورت می‌کردند. دبیران از کتیبه‌های قدیمی نسخه‌برداری می‌کردند و همانطور که قطعه‌های تازه یافته شده استوانه گلی کوروش نشان می‌دهد از متن این استوانه هم نسخه‌برداری شده است. نام دبیری که از متن استوانه کوروش نسخه‌برداری کرده است، به جای مانده است و نیشتی۔ مردوک نام دارد، اما نام دبیری که متن اصلی را نوشته است، شناخته نیست. متن استوانه نشان می‌دهد که پردازنده آن دارای دانش تخصصی، واژگان، القاب، اصطلاحات و مجازها و عناصر نگارشی بوده است تا بتواند بیشتر مهم بودن اثر را نشان دهد نه تازگی آن را در ورای این ظاهر پرطمطراق، به ساختار دقیق و فاخر نیز توجه شده است.

شروع متن با مضمونی تلفیقی یک نوآوری است: جمله زماندار آغاز متن که صحنه و موقعیت را آماده می‌کند مشخصه‌ای است که در کتیبه‌های کهن‌تر هم دیده می‌شد که بر روی ستون‌های سنگی یادبودی نوشته می‌شدند و در مکان باز قرار داده می‌شدند، اما در کتیبه‌هایی که برروی استوانه نوشته می شدند و در شالوده ساختمان‌ها قرار می‌گرفتند، این ویژگی به چشم نمی‌خورد. عدم حضور کوروش در سطرهای آغازین در یک کتیبه سلطنتی که موضوع اصلی مورد تأکید آن شاه است، بسیار عجیب می‌باشد، اما در اینجا نیز نوع متفاوتی از تأكید از طریق انتظار ایجاد می‌شود. توصیف اولیه از ستمگری نبونه‌ئید بسیار همانند به کتیبه‌ای بر روی یک ستون سنگی متعلق به خود نبونه‌ئید است که نابودی بابل به دست آشوری‌ها در سده‌های پیش را توصیف می‌کند. ارجاعات متقابل و تغییر بیان در بخش‌های نخست و دوم متن کوروش بسیار مؤثرتر از تکرار و بیان صرف توانسته است به این پیام جان ببخشد که فرمانروایی کوروش تحقق خواست مردوک بوده است. تغییر دیدگاه از آسمان به زمین، از ایران به بابل و از بابل به خارج، کیفیت اثر را نشان می‌دهد.

این اثر استادانه برای چه کسی در نظر گرفته شده است؟ البته که خود کوروش باید از آن خرسند می‌گشت و فرمانروای آینده که ممکن بود کتیبه را پیدا کند، همانطور که کوروش کتیبه آشور بانیپال را یافته بود. این دیدگاه ساده انگارانه که این اسناد فقط برای پادشاهان، خدایان و آیندگان بوده است، با نمونه‌های فراوان نسخه‌های بایگانی شده یا نمایش داده شده کتیبه‌های شاهان آشوری نو و بابلی نو، کتیبه‌های جانشینان هخامنشی کوروش و نیز با قطعه‌های تازه یافته شده لوحه گلی نسخه قیشتی- مردوک از متن استوانه، تناقض دارد. سازنده اثر مخاطبانی را مدنظر داشته است، اما گستره مخاطبان، ابزار ارائه متن به آنها و فرایند انتقال متن به دانشمندان بعدی همچون قیشتی- مردوک موضوع حدس و گمان‌ها و اختلاف نظرهاست.

بنمایه: دریایی، تورج (١٣٩٣): کوروش بزرگ پادشاه باستانی ایران، ترجمه آذردخت جلیلیان، چاپ اول، تهران: انتشارات توس. ص ۴۴/۴۵.

🆔 @Arshtad


قالب، زبان و محتوای استوانه کوروش (٢)

متیو ولفگانگ استولپر
دانشگاه شیکاگو

محتوای استوانه (٢)

در سطرهای بعد عناصر اصلی روایت غیرشخصی در بخش نخست متن از زبان کوروش بیان می‌شود. کوروش ورود صلح آمیز خود به بابل (سطرهای ۲۲ تا ۲۴) و در نتیجه آن رهایی بابل از آشوب، ستم و خستگی را شرح می‌دهد. (سطرهای ۲۴ تا ۲۶) او تکرار می‌کند که این کارها را به عنوان نماینده مردوک انجام داده است. (سطر ۲۳) و می‌گوید که اکنون تخت سلطنتی خود را در کاخ بابل بر پا ساخته است. (سطر ۲۳) درست همانطور که مردوک پیش از این از بر تخت نشستن کوروش در ایران خشنود شده بود (سطر ۱۴) در اینجا نیز کوروش می‌گوید مردوک از کارهای نیک او در بابل شادمان است. مردوک به پاداش این کارهای نیک به کوروش و پسرش کمبوجیه (همتای پرهیزکارِ ولیعهد شرور بابلی) و سپاهیان پیروزمند او برکت ارزانی می‌دارد.(سطرهای ۲۸-۲۶) درست همانطور که مردم و بزرگان بابل بر پاهای کوروش بوسه می‌زدند (سطر ۱۸) او می‌گوید که همه شاهانی که بر تخت نشسته‌اند از مدیترانه تا خلیج فارس، و شاهان چادرنشین سرزمین آمورو، همه باج به بابل می‌آوردند و بر پاهایم بوسه می‌زدند. (سطرهای ۳۰-۲۸)

سپس کوروش با تغییری صریح در بیان خود، به موقعیت‌های جغرافیایی می‌پردازد و درباره شهرها و سرزمین‌های آشور، شمال بابل، سرزمین‌های مسیر رود دیاله و شرق رود دجله تا شوش در خوزستان و نواحی بین بابل از سمت غرب و ماد و پارس از سمت شرق سخن می‌گوید. او می‌گوید که پرستشگاه‌های مقدس آنها را از نو ساخته است، خدایانشان را به پرستشگاه ها بازگردانده و مردم را گردآورده و به سکونت‌گاه‌هایشان باز گردانده است؛ در اینجا از گردآوردن و سکونت دوباره استفاده شده است که از زمان حمورابی پادشاه بابل، شیوه رایج برای بیان باز گرداندن صلح آمیز نظم بوده است. (سطرهای ۳۲-۳۰) کوروش خدایان را به پرستشگاه‌هایشان بازگرداند. (سطرهای ۳۴-۳۳) و به این ترتیب به جبران ناسپاسی نبونه‌ئید که باعث خشم خدایان شده بود (سطرهای ۱۰-۹) پرداخت، به این امید که خدایانی که به پرستشگاه‌هایشان بازگردانده شده‌اند به پاس کار نیک او، در مقابل خدایان بزرگ بابل، بل (مردوک) و نَبو (پسر او)، به نیکی از او یاد کنند و خواستار برکت و دعا برای او و پسرش کمبوجیه باشند. (سطرهای ۳۶-۳۴)

در آخرین سطرهای آسیب دیده متن، کوروش از کوشش‌های خود برای انجام وظایفش به عنوان فرمانروای بابل و سازنده و پشتیبان آیین پرستشگاه‌ها می‌گوید. او افزایش پیشکشی‌های روزانه ماکیان (احتمالا برای مردوک، سطر ۳۷) را شرح می‌دهد. او می‌گوید قصد دارد دیوار بزرگ بابل را مستحکم کند، گویی می‌خواهد این موضوع را باز گوید که بابل دژ فتح شده دشمن نیست، بلکه تختگاه سیاسی اوست. (سطر ٣٨) او برای تکمیل ساخت خندقی نیمه‌کاره با آجر پخته و قیر مورد ستایش قرار گرفت. (سطرهای ۴۱-۳۹) کوروش از کارگزاردن درهایی با چوب سدر و روکش مفرغین و با آستانه‌ها و دیگر قطعات آنها در ساختمانی (شاید پرستشگاه مردوک) سخن می‌گوید.(سطرهای ۴۳-۴۲) او می‌گوید در جریان این کار کتیبه‌ای از آشوربانیپال شاه آشوری را یافته و در جای خود قرار داده است (سطرهای ۴۴-۴۳) که درست مانند کتیبه‌های ساختمانی دشمن او، نبونه‌ئید، به یافتن اسنادی از شاهان کهن بابل اشاره می‌کند. در پایان متن استوانه، کوروش از مردوک می‌خواهد به او زندگانی دراز، سلطنتی پایدار و خاطره‌ای جاودانه ببخشد. (سطرهای ۴۵-۴۴)

بنمایه: دریایی، تورج (١٣٩٣): کوروش بزرگ پادشاه باستانی ایران، ترجمه آذردخت جلیلیان، چاپ اول، تهران: انتشارات توس. ص ۴٢/۴٣.

🆔 @Arshtad


قالب، زبان و محتوای استوانه کوروش (٢)

متیو ولفگانگ استولپر
دانشگاه شیکاگو

محتوای استوانه (١)

همانطور که قطعه‌های تازه یافت شده استوانه تایید می‌کنند متن استوانه کوروش با دیدگاه مردوک، خدای بابل و بزرگ ترین خدای پرستشگاه بابل آغاز شده است. (سطر ١-١٠) که با خشمی خدایی وضعیت بابل را در دوره فرمانروایی پادشاه بابلی نظاره می‌کرد. متن آسیب دیده و بسیاری از جزئیات آن از بین رفته است، اما با زبانی جانبدارانه و متقاعد کننده به ساخت و وقف پرستشگاهی موهن به مقدسات، به برانداختن حمایت‌های مناسب از پرستشگاه و آیین مردوک که توهینی به حرمت خدای بزرگ بود، به تحميل مالیات‌های ویرانگر بر مردم و به ناراحتی و ترک شدن پرستشگاه دیگر خدایانی که مجسمه‌های آنها به بابل آورده شد بودند و در آنجا نگاه داشته می‌شدند، اشاره می‌کند.

نام نبونه‌ئید (فرمانروایی ۵۳۹-۵۵۵ پ.م) پادشاه بابلی ستمگری که باعث این اوضاع بود، از بین رفته است. متن آشکارا نام پسر و نایب‌السلطنه او را در این گناهان به میان می‌کشد، و در نقطه مقابل، از همکاری کمبوجیه پسر کوروش با او در باز گرداندن نظم به امور سخن می‌گوید. در ادامه متن (سطرهای ۱۲-۱۰) که هنوز از دید مردوک بیان می‌شود، از خشم خدا کاسته می‌شود. او به مکان‌های مقدس نابود شده (که باز هم از اصلاحات کوروش خبر می‌دهد) و وضعیت مرگ‌آور مردم «سومر و اکد» (اصطلاحی قدیمی برای بابل) می‌اندیشد. زاویه دید متن با بررسی همه سرزمین‌ها از سوی مردوک و جستجوی دقیق برای یافتن پادشاهی دادگر گسترش می‌یابد. او کوروش، شاه انشان پایتخت ایلامی باستان منطقه‌ای که اکنون ایران است را می‌یابد (سطرهای ۱۳-۱۲)، دست او را می‌گیرد، از او می‌خواهد تا فرمانروای برتر باشد و ماد و سرزمین‌های کوهستانی مجاور بابل را مطيع خود سازد. (باز هم از اصطلاحات ادبی کهن برای این سرزمین‌ها استفاده شده است نه از نام‌های سیاسی تازه)

مردوک که از کارهای نیک کوروش خشنود شده است، به او فرمان میدهد که به بابل آید. (سطرهای ۱۵-۱۴) در اینجا زاویه دید محدود می‌شود و از نگاه کردن آسمانی به همراهی در زمین تغییر می‌کند. (سطرهای ۱۷-۱۵) مردوک کوروش را همراهی می‌کند و همچون یک دوست و همراه در کنارش گام برمی‌دارد، و سپاه بزرگ مجهز به جنگ افزار او در کنارش پیش می‌رفتند. مردوک کوروش را بدون جنگ و نبرد به بخشی در مرکز بابل برد که شوانه نام داشت و کاخ سلطنتی و پرستشگاه مردوک در آنجا بود. او نبونه‌ئید پادشاه ناپرهیزگار بابلی را تسلیم کرد. (چیز بیشتری از او گفته نشده است) مردم بابل و سومر و اکد و رهبران و حاکمانشان (باز هم از اصطلاحات قدیمی که دیگر از لحاظ سیاسی کاربرد نداشتند، استفاده شده است) به او احترام گذاشتند و خوشحال بودند که او را به عنوان یک نجات دهنده ستایش می‌کردند. (سطرهای ۱۹-۱۸)

زاویه دید روایت، از نگاه کردن مردوک از آسمان به بابل و بررسی گسترده همه سرزمین‌ها و قدرت گرفتن کوروش در غرب ایران و پیشروی به سوی بابل و سپس به تخت نشستن او در مرکز بابل تغییر می‌کند. در ادامه زاویه دید از خود مردوک به کوروش تغییر می‌یابد. بقیه متن به عنوان سخنان شخص کوروش و چنین بیان می‌شود: «منم کوروش .....» ( سطر ۲۰)

کوروش به سه روش خود را معرفی می‌کند: نخست (سطر ۲۰) با اصطلاحات سیاسی و مجموعه‌ای از لقب‌های سلطنتی میانرودانی که پاره‌ای از آنها به ویژه مورد توجه شاهان آشوری بود و حکومت جهانی بر بابل و بر سرتاسر جهان را نشان می‌داد؛ دوم (سطر ۲۱) با اصطلاحات قاطعانه تبارشناختی و جغرافیایی غیر بابلی، که او را به عنوان نواده سه نسل از پادشاهان انشان، «دودمان جاودانه پادشاهی» می‌خواند، همانطور که فرمانروایان بابلی باید اینگونه باشند؛ سوم (سطر ۲۲) با اصطلاحات مذهبی که او را حمایت شده از سوی خدایان بابلی بل (مردوک) و نبو معرفی می‌کند.

بنمایه: دریایی، تورج (١٣٩٣): کوروش بزرگ پادشاه باستانی ایران، ترجمه آذردخت جلیلیان، چاپ اول، تهران: انتشارات توس. ص ۴٠/۴١ و ۴٢.

🆔 @Arshtad


قالب، زبان و محتوای استوانه کوروش (١)

متیو ولفگانگ استولپر
دانشگاه شیکاگو

دبیران بابلی در نوشتن استوانه کوروش از سنت هزارساله کتیبه‌های ساختمانی سلطنتی آشوری و بابلی الهام گرفتند. در چنین متن‌هایی پادشاهان نه تنها ساخت و بازسازی پرستشگاه‌ها، کاخ‌ها، برج و باروها، آبراهه‌ها و دیگر فعالیت‌های عمومی را یادآور شده‌اند، بلکه از این فرصت برای زنده نگاه داشتن نام، تبارنامه، القاب و صفات خود، پشتیبانی خدایان از فرمانروایی خویش و گاهی نیز برای اشاره به کرده‌هایشان استفاده می‌کردند. اشیائی که این متن‌ها بر روی آنها نوشته می‌شدند در شالوده یا پایه‌های ساختمان‌های یادبودی قرار می‌گرفتند به این امید که فرمانروایان بعدی و دبیرانشان، آنها را بیابند و شناسایی کنند و به آنها احترام بگذارند. از این رو، این اسناد با مجسم کردن و گَه‌گاه با بیان گذشته‌ای دور و با اشاره و امید به آینده‌ای نامعلوم، نگاه باستانی به آن چیزی را نشان می‌دهند که امروزه به آن «تاریخ» می‌گویند. آگاهی‌هایی که فرمانروایان برای انتقال به نسل‌های بعد گزینش می‌کردند، دانش آیندگان درباره تاریخ میان رودان و برداشت تاریخی آنها را شکل میداد و محدود نیز می‌کرد.

استوانه گلی بشکه مانند کوروش، شبیه به اشیائی بود که از دوران فرمانروایی پادشاهان آشور نو و بابل نو، از سده هشتم پیش از میلاد بسیاری از کتیبه‌های سلطنتی بابلی بر روی آنها نوشته می‌شد. استوانه کوروش یکی از آخرین نمونه‌های شناخته شده این موارد است. متن این استوانه ۴۵ سطر دارد که دور تا دور محور بلند آن را دربر گرفته است. از این نظر استوانه کوروش با استوانه‌های نوشته شده پادشاهان بابلی نو، که درست پیش از کوروش فرمانروایی می‌کردند، و در آنها متن‌ها معمولا در دو ستون موازی حول محيط یک دایره نقش می‌بستند، تفاوت دارد اما به استوانه‌های کهن‌تر که به یادبود پادشاهان آشور نو ساخته شده بودند، همانند است و این همانندی ممکن است آگاهانه بوده باشد.

استوانه کوروش در سال ۱۸۷۹م در منطقه بابل که اساگیل، پرستش‌گاه بزرگ مردوک در آنجا واقع شده، به دست آمده است. به تازگی بخش‌هایی از نسخه دیگری از متن استوانه برروی دو قطعه از یک لوح گلی در مجموعه بابلی موزه بریتانیا شناخته شده است که بازمانده نسخه بایگانی شده استوانه است. شکل حروف میخی که متن استوانه با آن نوشته شده است یادآور شکل‌های هم روزگار بابلی نو در کاربرد رایج آن بود، نه همانند نشانه‌های زینتی، و کهن که پاره‌ای از پادشاهان بابلی نو در نوشتن کتیبه‌ها استفاده می‌کردند.

زبان متن گونه‌ای از گویش بابلی اکدی است که به آن «بابلی معیار» گفته می‌شد و در آشور و بابل زبان ادبیات، علم و دانش، تحصیل و همچنین زبان کتیبه‌های سلطنتی بوده است. در مقایسه با زبان نامه‌های هم روزگار، یعنی زبانی که مردم به وسیله آن با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کردند، دارای واژگان فاخر، صورت‌های دستوری رسمی و متکلف و کاربردهای کهن است. صدای پیام کوروش بزرگ و کهن بود. پیام اصلی فاتح که خود را به عنوان بازگرداننده نظم توصیف می‌کند، یک مضمون سلطنتی قابل احترام است. عناصر این توصیف، از جمله زماندار آغازین که زمینه را آماده می‌کند تا دعای پایانی، به یک سنت تثبیت شده کهن تعلق دارد. چنین زبان فاخری آراسته به این صورت‌های آشنا، برای خواننده یا شنونده باستانی تازگی نداشته است، حتی جایی که بیننده امروزی نوعی تغییر تاریخی را تشخیص می‌دهد.

بنمایه: دریایی، تورج (١٣٩٣): کوروش بزرگ پادشاه باستانی ایران، ترجمه آذردخت جلیلیان، چاپ اول، تهران: انتشارات توس. ص ٣٩/۴٠.

🆔 @Arshtad


قضیه ازدواج با محارم (۶)

هیربد جمشيد کاوس کاتراک
کمبوجیه | ارداویراف

در کتاب ارداویراف پهلوی وارد است که انجمن مزدیسنان در زمان ساسانیان، از میان تعداد زیادی مردان مقدس و پارسا ارداویراف را که از همه پارساتر بود برگزید و او را مأمور به سیر معاد نمود تا به شخصه پاداش نیکوکاران و عقوبت گناهکاران را ببیند و پس از بازگشت به گیتی، مشاهدات خود را به عالمیان بازگوید تا بشود که بدکاران از بدی روی بگردانند و به نیکی گرایند. در فصل دوم همین کتاب، بند ۱ و ۲ آمده که ویراف را "هفت خواهر" بود و هر هفت خواهران ویران را چون "زن" بودند. دکتر هاوگی و وست این فقره را چنین ترجمه کرده‌اند: ویراف "هفت خواهر" داشت و تمام این هفت خواهران چون، "زن ویراف" بودند.

نمونه دیگری از عمل زناشویی میان برادر و خواهر را کامبوزیا، یا پسر کوروش ذکر کرده که خواهر خود اتوسه را به زنی گرفت. در صورتی که در کتاب سوم هرودت، بند ۳۱ آمده: و پس از آنکه کامبوزيا عاشق خواهر خود شد او را به زنی گرفت ولی چون می‌دانست که "قانون ایران" به او اجازه چنین کاری را نمی‌دهد، موبدان و داوران دربار را به حضور طلبیده از آنان خواست تا در قوانین گذشته ایران به خوبی تعمق و پژوهش کرده، دریابند که آیا قانونی می‌توان یافت که طبق آن بتواند با خواهر خود ازدواج کند؟ آنان برای اینکار سه روز مهلت خواستند و در پایان به حضور آمده و یک‌زبان گفتند شاها ما قانونی که طبق آن "برادری" بتواند با "خواهر خود" ازدواج کند "نیافتیم" ولی قانونی هست که شاهنشاه را در هر عملی که انجام آن را در حق خود صلاح داند مختار کرده است!

جمله نامبرده پهلوی از کتاب ارداویراف بسیار روشن است. در آنجا ذكری از زناشویی ویراف با هفت خواهرانش در میان نیست. نسبت ارداویراف با خواهرانش روشن و وضعیت آنان که تحت تکفل برادر خود قرار گرفته و نانخور او بودند با کلمه‌ای چون زن به خوبی آشکار است. ترجمه پازند جمله ارداویراف پهلوی چنین است. هفت خواهران ارداویراف چونش هما زنی او بودند. هیربد شهریار جی بروچه، این جمله پازندرا چنین ترجمه می‌کند: "هفت خواهران نسبت به ارداویراف همه چون زن او بودند. یعنی آنان از لحاظ خرجی و معیشت زندگی وابسته به او بودند."

آنان صریحا بعنوان خواهران ارداویراف خوانده شده و چنین بنظر می‌رسد که هزینه زندگی‌شان برعهده او بوده است. (ملاحظه شود: مجموعه نوشته‌های سنسکریت، بخش ۵، تالیف شهریار جی بروچه، صفحه ۲۳) ترجمه این جمله به سنسکریت دارای همین مفهوم و بقرار روبه‌رو است: "آن هفت خواهران ارداویراف، برای او چون زن بودند که ترجمه گجراتی آن چنین می‌شود: آن هفت خواهران ارداویراف، برای او چون هفت زن بوده‌اند. از روی جمله‌بعدی کتاب ارداویراف، به خوبی روشن می‌شود که هفت خواهران ارداویراف، زنان او نبوده‌اند." این جمله چنین می‌گوید: چون ما هفت خواهران هستیم و او یک برادر، و هر هفت خواهران تحت تکفل برادرمان هستیم، همانگونه که در گاه خانه‌ای که از هفت تیر چوب ساخته و ستونی در زیر آن نهاده شده، هرگاه آن ستون برگیرند آن هفت تیر چوب بیفتد. همچنین ما هفت خواهر، را برادر این یک است. که ما رازیوشن و دارشن از اوست. (ملاحظه شود: ترجمه هوشنگ و هاوک وست، فصل دوم ارداویرافنامه)

دکتر هاوگ، این فقره را چنین ترجمه می‌کند: همچون درگاه خانه‌ای که هفت تیر آن بر روی یک ستون استوار است، اگر آن يک ستون زیر را بکشند همه هفت تیر خواهد افتاد. همچنین ما هفت خواهران هم فقط يک برادر داریم، که زندگی و هستی ما بسته به اوست. این قسمت شامل يک تشبیه زیبایی است که وضعیت و نسبت خواهران را به ارداویراف نشان می‌دهد، و ترجمه سنسکریت و پازند و گجراتی آن هم همان معنی را در بردارد.

منظور از آوردن ترجمه‌های سنسکریت و گجراتی و پازند آن است که نشان دهیم در هيچ یک از این ترجمه‌ها ذکری از زناشویی ارداویراف با هفت خواهرش در میان نیست. و جای خنده است اگر تصور کنیم که ویراف نه تنها يک یا دو خواهر خود را به عقد ازدواج خود در آورده، بلکه با همه هفت خواهران خود زناشویی کرده است. و آیا چنین مرد پارسایی، که چنین مقام بلند روحانیت نائل آمد ممکن است چنین عمل زشت و نامشروعی را یعنی زناشویی بامحارم خود انجام داده باشد؟ کلمه پهلوی «چون»، که پازند و فارسی آن هم "چون" است به طور صریح نشان می‌دهد که منظور مقایسه چیزی بوده نه حالت حقیقی آن. در کتاب "انجیل" فصل "مارک و توما" آمده که در آنجا ذکری از زنی در میان است که با هفت برادران خود زناشویی کرده و نمی‌توان این مثل را هم مانند ارداویراف به مفهوم زناشویی واقعی دانست.

بنمایه: جمشيد کاوس کاتراکَ اِم (١٣۴٢): زناشویی در ایران باستان، ترجمه رستم شهزادی، انتشارات انجمن زرتشتیان تهران. ص ٩٠/٩١ و ٩٢.

🆔 @Arshtad


پیدایش نوروز در ایران (۴)

بر عقیده فرقه امامیه (شيعه دوازده امامی) روز جلوس امیرالمؤمنین (امام علی) بر مسند خلافت، و نیز حادثه بزرگ مذهبی غدیر خم و انتخاب امام علی به خلافت از طرف پیامبر هر دو مورد در روز نوروز بوده است. به همین مناسبت است که هاتف اصفهانی شاعر روشن‌ضمیر و مشهور چنین سروده است که:

همایون روز نوروز است امروز به فیروزی / بر اورنگ خلافت کرد شاه لافتی ما را

بالاخره در خصوص پیدایش نوروز به می‌توان این نتیجه رسید که نوروز عید بومی در ایران زمین بوده است 'و نه صرفا یک جشن آریایی' با این حال نسبت دادن جشن‌ها به شخصیت‌های کهن امری اجتناب‌ناپذیر بود. از این روز نوروز را به جمشید پیشدادی نسبت داده‌اند. در اسطوره جمشید و پیدایش نوروز بنابر متن اوستا، آفریدگار یا اهورامزد جمشید را از آمدن زمستانی بسیار سخت و یخبندان مطلع می‌کند و به دستور اهورامزدا جمشید در سه مرحله اقدام به مهاجرت به سرزمین‌های گرم می‌نماید. جمشید اینگونه توانست شرایط مناسبی برای زیست فردی و اجتماعی و افزایش جمعیت فراهم نماید. در وندیداد آمده است که جمشید سه بار با فاصله زمانی سیصد سال زمین را گسترش می‌دهد و فراخ می‌کند، آنگاه اهورامزدا او را از فرا رسیدن زمستان سخت آگاه می‌کند و او را به ساختن «رو» (قلعه) فرمان می‌دهد.

جمشید «ور» یا قلعه‌ای که دارای سه بخش مختلف بوده می‌سازد و جفتی از بهترین آدمیان و جانوران و گیاهان را در آنجا نگاه می دارد و آنها را از نیستی نجات می‌دهد. شگرد جمشید مطابق خصوصیاتی که در منابع هندو اروپایی آمده است، تلاش در جهت بازآفرینی و نوسازی است و این خصوصیت با نوروز که مراسم تجدید حیات و نو آوری طبیعت است مطابقت دارد. شاید به‌توان گفت که در روزگار دور دست نوروز جشنی به مناسبت فرا رسیدن بهار بوده و بعدها زرتشت از نو به آن جنبه تقدس بخشیده و به دنبال آن با اسطوره جمشید تداعی پیدا کرده است. جمشید در عصر طلایی فرمانروای گیتی بوده است، همان عصر طلائی که دوباره باز خواهد گشت و نوروز، هم به یاد بود عصر طلایی گذشته است و هم مژده بازگشت عصر طلایی در آینده.

بنمایه: دشتی، رضا (١٣٨۶): جشن‌های ملی ایرانیان، چاپ اول، تهران: نشر موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه. ص ٢٨.

🆔 @Arshtad


پیدایش نوروز در ایران (٣)

همچنین در همین اثر عنوان شده که آغاز نوروز شب و روز برابر بوده و هنگام بهار و موفع سرسبزی و خرمی باغ و راغ و دشست و کوهساران است و تمام روی جهان از نسیم جهان پرور بهاری‌تر و تازه شده و افسردگی های جهان تبدیل به سبزی و خرمی و سرور و نشاط می گردد. در همین اثر (آیین مزدیسنا) بزرگ شمرده شدن جشن نوروز در میان ایرانیان به علت‌های زیر نسبت داده شده است:

١- کیومرث نخستین پادشاه پیشدادی در این روز(نوروز) تولد یافته بود.
٢- هوشنگ دومین پادشاه پیشدادی نیز در همین روز فرخنده پا به عرصه وجود نهاده است.
٣- تهمورث پیشدادی نیز زاده همین روز است.
۴- فریدون شاه در این روز کشور پهناور ایران را در میان فرزندان خود تقسیم نموده است.
۵- سام نریمان در این روز در پی سرکوبی مردم آزاران برخاسته و بنیان تبهکاری را واژگون کرد و آسایش مردم کشور را پایدار کرده است.
۶- کیخسرو و پورسیاوش در این روز از مادر زائیده شده‌اند.
٧- شاه کیخسرو در این روز فرخنده افسر پادشاهی را به لهراسب بخشوده است.
٨- زرتشت در این روز فرخنده آفریده شده است.
٩- زرتشت در همین روز مبارک از سوی اهورامزدا به پیامبری برگزیده شده و برای راهنمایی گمراهان برخاسته و درهای نیک بختی را بر روی مردم
گشاده است.
١٠- شاه گشتاسب و بانو کتایون و جاماسب در این روز فرخنده آنین مزدیسنا را پذیرفته و از پیامبر بزرگ پارسی پیروی کرده‌اند.

بنمایه: دشتی، رضا (١٣٨۶): جشن‌های ملی ایرانیان، چاپ اول، تهران: نشر موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه. ص ٢٧.

🆔 @Arshtad


پیدایش نوروز در ایران (۲)

در کتاب برهان قاطع در خصوص پیدایش نوروز آمده است که: ..او «جم» سیر عالم می‌کرد، چون به آذربایجان رسید روزی بود که آفتاب به نقطه اول حمل آمده بود، فرمود که تخت مرصعی را در جای بلندی گذاشتند و تاج مرصعی بر سر نهاده بر آن تخت نشست، چون آفتاب طلوع کرد شعاع و پرتو آفتاب بر آن تاج و تخت افتاد، شعاعی در غایت روشنی پدید آمد و چون به زبان پهلوی شعاع را «شید» می‌گویند، این لفظ را بر «جم» افزدوند و «جمشید» گفتند یعنی پادشاه روشن و در آن روز جشنی عظیم بر پا کردند و آن روز را نوروز نام نهادند.¹

طبری مورخ معروف پیدایش نوروز را مربوط به دادگری و ظلم‌ستیزی جمشید دانسته و می‌نویسد: «جمشید علما را فرمود که آن روز که من به مظالم بنشستم، شما نزد من باشید تا هر چه در او داد و عدل باشد بنمایید، تا من آن کنم. و آن روز که به مظالم نشست روز هرمز بود از ماه فروردین، پس آن روز رسم کردند‌».²

ابوریحان بیرونی نیز پرواز جمشید پیشدادی را آغاز جشن نوروز می‌داند و می نویسد: «چون جمشید برای خود گردونه ساخت در این روز بر آن سوار شد و جن و شیاطین او را در هوا حمل کردند و به یک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیدن این امر در شگفت شدند و این روز را عید گرفته و برای یاد بود آن روز در تاب می‌نشینند و تاب می‌خوردند».³

گردیزی معتقد است که جمشید جشن نوروز را به شکرانه این امر که خداوند «گرما و سرما و بیماری و مرگ را از مردمان گرفت و سیصد سال بر این جمله بوده،⁴ برگزار کرد و در همین روز بود که «جمشید بر گوساله‌ای نشست و به سوی جنوب رفت به حرب{=جنگ} دیوان و سیاهان و با ایشان حرب کرد و همه را مقهور کرده⁵ و بالاخره حکیم عمر خیام نیشابوری می‌نویسد که جمشید پیشدادی به مناسبت باز آمدن خورشید به برج حمل نوروز را جشن گرفت؛ سبب نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را در دور بود، یکی آن که هر سیصد و پنج شبانه روز و ربعی از شبانه روز به اول دقیقه حمل باز آمد و به همان روز که رفته بود بدین دقیقه نتوان از آمدن، چه هر سال از مدت (آن) همی کم شود، و چون جمشید آن روز دریافت (آن را) نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند.⁶ بر اساس متن کتاب آیین مزدیسنا نوروز از جشن های بزرگ و با اهمیت ایرانیان است و در آن روز فرخنده جمشید پیشدادی بسر تخت پادشاهی ایران زمین نشسته است.

پی‌نوشت‌ها:
١- برهان قاطع، ابن خلف تبریزی، تصحیح محمد عباسی، انتشارات فریدون علمی، بی تا، ص ١۵٢.
٢- تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، جلد اول، نشر اساطیر، تهران، ١٣۵٢، ص ٢١.
٣- آثارالباقیه، ابوریحان بیرونی، ترجمه اکبر داناسرشت، امیر کبیر، تهران، ١٣۶٣، ص ٣٢٧.
۴- زين‌الأخبار، گردیزی، نشر دنیای کتاب، چاپ دوم، تهران، ١٣٨۵، ص ٣٣.
۵- همان، ص ۵١۴.
۶- نوروزنامه، منسوب به عمربن ابراهیم خیام نیشابوری، به کوشش على حصوری، نشر مطهری تهران، ١٣٨٧، ص ١٣.

بنمایه: دشتی، رضا (١٣٨۶): جشن‌های ملی ایرانیان، چاپ اول، تهران: نشر موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه. ص ٢۵-٢۶.

🆔 @Arshtad


پیدایش نوروز در ایران (١)

در ادبیات جشنِ نوروز را مانند بسیاری دیگر از آیین ها و رسم‌ها به نخستین پادشاهان نسبت می‌دهند. شاعران و نویسندگانِ قرون چهارم و پنجمِ هجری همچون فردوسی، منوچهری، عنصری، بیرونی، طبری، مسعودی، مسکوییه، گردیزی و بسیاری دیگر از مورخین و شاعران و نویسندگان که منبع مورد استناد و استفاده آنها بی‌گمان ادبیاتِ پیش از اسلام بوده است، نوروز و برگزاری آیین و جشن نوروزی را از زمان پادشاهی جمشید چهارمین پادشاه سلسله پیش از تاریخ پیشدادی می‌دانند. به این‌ترتیب که جمشید به‌یاری «فر» كيانی تختی گوهر نشان ساخت و هرگاه که می‌خواست به امر او «دیو» آن را به آسمان می‌برد. مردم با دیدنِ تخت گوهر نشان که در آسمان همانند خورشید می‌درخشید در شگفت ماندند پس بر او گوهر افشاندند و آن روز را نوروز خواندند و آن رویداد در روز اول فروردین (روز هرمز از برج حمل) بود، روزی که زمین از رنج و سختی زمستان آسوده شده بود و به این منظور بزرگان مجلس بزمی فراهم نمودند و به شادی نشستند و این جشن فرخنده از آن روزگار به سبب پرواز جمشید به یادگار مانده است. شاعرِ حماسی‌سرایِ ایران ابوالقاسم فردوسی این مطلب را این‌گونه بیان کرده است¹:

به فرِ کیانی یکی تخت ساخت / چه مایه بدو گوره اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی / ز هامون بر گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا / نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت او / شگفتی فرو مانده از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند / مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فروردین / بر آسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند / می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار / به ما ماند از آن خسروان یادگار

پی‌نوشت:
١- هرمز، اورمزد، اهورامزدا و نام ستاره مشتری، به معنی روز اول هر ماه خورشیدی و روز پنج شنبه نیز گفته شده است. (ر.ک: فرهنگ فارسی عمید، حسن عمید، انتشارات جاویدان، تهران، چاپ چهارم، ١٣۵٠، جلد ٢، ص ١١١٢)

بنمایه: دشتی، رضا (١٣٨۶): جشن‌های ملی ایرانیان، چاپ اول، تهران: نشر موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه. ص ٢٣-٢۴.

🆔 @Arshtad


استوانه کوروش روی استخوان‌های اسب

یادداشتی از‌: "دکتر شاهرخ رزمجو"

در سالِ ۱۹۸۳ میلادی، دو استخوانِ اسب در چین موردِ توجه قرار گرفتند که نوشته‌هایی نامشخص روی آنها کنده شده بود. هر دو قطعه در آغازِ قرن بیستم میلادی، توسط یک پزشکِ سنتی چینی به نام سوئه‌شِنوِی (Xue Sherwei) در چین خریداری شده بودند که او آن قطعات را به کاخ/ موزه بیجینگ (پکن) اهدا کرد. او پیش از مرگش در سالِ ۱۹۸۵ میلادی، آنچه را از تاریخچه‌یِ این دو قطعه میدانست در مقاله‌ای نوشت که پس از مرگش در سال ۱۹۸۵ میلادی، منتشر شد. بر اساسِ گفته‌های او، این دو قطعه مربوط به شمالِ شرق استان سین جیانگ چین هستند. به گفته‌یِ سوئه شنوی در بیابان‌های آن منطقه، استخوان‌های فسیل شده‌ای یافت می‌شود که ساکنانِ بومیِ منطقه آنها را استخوان‌های اژدها می‌نامیدند. در آغاز نوع و محتوای نوشته روی این دو قطعه که هم اکنون در انبار کاخ موزه بیجینگ (پکن) نگهداری میشوند چندان روشن نبود. بعدها مشخص شد که نوشته‌های روی این دو قطعه، به خطِ میخی مربوط به میانرودانِ باستان نوشته شده است.

سرانجام با بررسیِ قطعات، توسط دکتر وويو هونگ (Wu Yuhong)، با کمک پرفسور ا. آر. گرنی (O.R. Gumey) و دکتر ستفانی دالی (Stephanie Dalley) از دانشگاه آکسفورد نشان داد که یکی از این دو قطعه حاویِ سطرهای ۱۸ تا ۲۱ استوانه‌ی کورش است. آنگاه این دو قطعه توسطِ دکتر وو يو هونگ به چینی و انگلیسی منتشر شدند. در سال ۱۳۸۸ خ، نگارنده و دکتر اروینگ فینکل به کمک گراور و عکس‌های تهیه شده به بررسی مجدد این قطعات و متن آنها پرداختیم. دکتر فینکل با بررسیِ قطعه‌ی دوم دریافت که این متن حاویِ بخش‌هایی ناقص از متن استوانه کورش است. به دنبالِ آن، دکتر وو يو هونگ نیز موفق به شناساییِ نام آشوربانیپال در متن این قطعه گردید. به نظر می‌رسد نویسنده یا نویسندگانی که نوشته‌های روی استخوان‌ها را کنده‌اند، متن را احتمالاً از روی یک نوشته‌ی باستانی، حاوی متنِ استوانه کورش رونویسی کرده‌اند که اکنون اثری از آن در دست نیست.

وجود آثار ایرانی در مرزهایِ چین چندان عجیب نیست، چرا که آن منطقه یک مرکز مهم بازرگانی به شمار می‌رفته و با ایران ارتباطِ نزدیک داشته است. وجودِ آثار ایرانی بدست آمده در این منطقه، همچون تورفان و پازیریک (شمال سین جیانگ)، گواهی بر این ارتباط هستند. هنوز زمان و دلیلِ نگاشتنِ متن روی استخوان‌های اسب مشخص نیست. چنانچه اصالت این استخوان‌ها تایید شود، این دو قطعه از نظر تاریخی دارای اهمیت بسیار خواهند بود. بررسیِ بیشتر این قطعات توسط دکتر فینکل و نگارنده: در دست انجام است.

بنمایه: استوانه کوروش بزرگ، تألیف دکتر شاهرخ رزمجو، (تهران: انتشارات فرزان روز، چاپ اول، سال ١٣٨٩)، ص ٨١-٨٢.

🆔 @Arshtad


علت "دشوار" بودن مفاهیم "گاتها"؟

• ساموئل نیبرگ:

در اینجا ما با شعر یک‌دست آریایی باستان سر و کار داریم، شعری که از نظر فنی به "ریگ‌ودا" نزدیک می‌شود و یک فرگشت دور و درازی را پشت سر گذاشته است. گاهان دارای یک شکل و قالب منظوم استوار و یک زبان هنری است با بافت واژه‌ای هنرمندانه و قواعدی معین. همین نکته کار ما را که رسیدن از قالب به محتوا و موضوع است، دشوار می‌کند؛ گاهی با همان دشواری‌هایی سر و کار پیدا می‌کنیم که در شعر هنری ایسلندی وجود دارد. و بر این افزوده می‌شود این نکته که این سرودها در اینجا سراسر پر است از اصطلاحات و مفاهیمِ فنی، که معنایِ درست آن برای شنوندگان دیرین و نخستینش، پیدا است که آشکار بوده است، ولی برای ما آگاهی‌هایی که به یاریِ آن گستره‌یِ کامل معنوی آن سرودها را، و حتى غالباً برای آنکه اصلاً معنی آن را دریابیم، در آن وجود ندارد.¹

• مری بویس:

به دلیل قدمت این متون درک آنها با دشواری‌های فراوانی روبه‌رو بوده و هست. ابهامات واژگانی و اصطلاحی، نمودی از سبک ویژه این متن است. زیرا این متن در قالب یک سنت تلمیحی تدوین شده و به نظر می‌رسد (از زمان اقوام هند و اروپایی اولیه) به چشم یک متن پیامبر گونه به آن می‌نگریسته‌اند. اغلب محققان بر این باورند که دشواری‌های مذکور عمدتاً به خاطر سبک شعری و باستانی این اثر است. که پیامبر و اندیشمندی اصیل از آن استفاده کرده است. این اندیشمند باستان باورهایی جدید را در عبارات خود به نظم کشیده است.²

پی‌نوشت‌ها:
١- دین‌های ایران باستان، هنریک ساموئل نیبرگ، (تهران: نشر دانشگاه شهید باهنر کرمان، چاپ اول، سال ١٣٨٣)، ترجمه سیف‌ الدین نجم آبادی، ص ٩٠.
٢- مجله تاریخ پژوهی، مذهب کوروش بزرگ، بقلم دکتر مری بویس، ترجمه‌ غلامحسین نوعی، سال پنجم، شماره ۱۷.

🆔 @Arshtad


منبع روز مردمی کوروش (=هفتم آبان) چیست؟

این روز درواقع روز ورود صلح‌جویانه کوروش به بابل است. در رویداد نامه نبونئید در ستون ۳، بند ۱۸ و ۱۹ آمده است: در ٢٩ اکتبر (=هفتم آبان‌ماه) کوروش خود به بابل درآمد. در راه او شاخه‌ها پخش کردند، و او برای همه در شهر آرامش و صلح نمود. گوبریاس فرماندار شهرستان نوین بابیروش (=بابل) شد، و او پایوران زیر دست خود را گماشت؛ سندهای کارگزاری به ما نشان می‌دهد معمولاً پایوران پیشین را در مقامات خود گماشتند.

مأخذ: تاریخ شاهنشاه هخامنشی، تألیف آلبرت تن اومستد، (تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، سال ١٣۴٠)، ترجمهٔ محمد مقدم، ص ۶٩.

🆔 @Arshtad


موبد کرتیر: "من زناشویی با محارم را ممنوع کردم!"

سنگ‌ نوشته موبد کرتیر در نقش رجب منعکس کننده تعالیم آیین مزدیسنی است. دوران نفوذ و قدرتش را که در تمام سال‌های حکومت بهرام اول، یعنی از ٢٧٣ تا ٢٩٣ میلاد مسیح طول کشید، می‌توان از دوران نخستین فیروزی ارتدکس مزدیسنی بشمار آورد. کرتیر در این کتیبه می‌گوید: "من دوباره ازدواج با محارم را ممنوع کردم!"

بنمایه: زناشویی در ایران باستان، گردآورده: هیربد جمشيد کاوس کاتراکَ اِم.اِ، ترجمه موبد رستم شهزادی، (تهران: انتشارات انجمن زرتشتیان تهران، چاپ راستی، سال ١٣۴۲)، ص ٨۶.

🆔 @Arshtad

20 last posts shown.

141

subscribers
Channel statistics