~ چرا نظام سیاسی حاضر نیست موضوع حجاب را بیخیال شود؟ چرا با وجود عدم پایبندی مردم و نظام به «حجاب اسلامی»، حکومت رها نمیکند؟ چرا اینقدر برایشان مهم است نمایش دهند که در حال کنترلاند؟ آیا عقلانی است که حکومت سر این موضوع تا این حد هزینه دهد؟
باید این مسأله را در ساختار پیچیده نظام حکمرانی دید. در واقع بسیاری از مسائل که آن را به سادگی به ایدئولوژی یا احکام فقهی آخوندها و غیره مربوط میکنیم، تا این حد ساده نیستند. در واقع از بدویت رفتار نمیتوان بدویت سیستم را نتیجه گرفت. برای فهم بهتر مسأله باید جایگاه یک پدیده را در نظام حکمرانی فهمید. عقلانیت موجود در آن را باید کشف کرد تا بتوان راه فروپاشیاش را پیدا کرد.
درون طبقه حاکم جدالی مدام بر سر قدرت جریان دارد. میدانیم که منابع گوناگونی قدرت حکومت را ساختهاند. بخشی از آن متکی به معانی، ایدئولوژی و قوانین الهی است که بسیاری از حامیان نظام را همچنان هوادار و محافظ آن نگه داشته است. در واقع بخش بزرگی از قدرت طبقه حاکم به بدنهای مربوط است که به میانجی باورهای دینی و شیعی که توسط روحانیت سنتگرایِ حامینظام محافظت میشود، از سیستم مراقبت میکنند. بخش دیگری از قدرت نظام برآمده از نظم عقلانی، ساختار بروکراتیک، نیروهای نظامی و مدیران اجرایی است که بیش از هرچیزی (از جمله قوانین فقهی و شیعی) حفظ حکومت برایش در اولویت است. بخش بروکراتیک برای اداره امور مدام ناگزیر است که در گفتگو و حتی گاهی نزاع با بخش الهیاتی، به وی امتیازهایی دهد تا بتواند در جاهای دیگر از دین و فقه عدول کند. بخش بروکراتیک، دکورهای اسلامی را سعی میکند بخاطر تداوم حمایت بخش الهیاتی حفظ کند تا در مناطق و مواقع ضروری مثل بانک، نظام اقتصادی، امور نظامی و... از احکام فقهی و دینی و معنوی عدول و سرپیچی کند. ولیفقیه این نزاع و تنظیمات را اداره میکند تا اتحاد طبقه حاکم حفظ شود.
زنان میدان معامله در سازوکار حکمرانیاند. قانون حجاب بطور مثال امتیازی است که بخشی از طبقه حاکم به بخش دیگر میدهد تا بتواند در جایی دیگر از قوانین مذهبی عدول کند. وقتی قانون حجاب اینقدر هزینهزا شود که نتواند به چیزی برای معامله تبدیل شود، از روی میز برداشته میشود و چیز دیگری جایگزین آن خواهد شد.
@AminBozorgiyan
باید این مسأله را در ساختار پیچیده نظام حکمرانی دید. در واقع بسیاری از مسائل که آن را به سادگی به ایدئولوژی یا احکام فقهی آخوندها و غیره مربوط میکنیم، تا این حد ساده نیستند. در واقع از بدویت رفتار نمیتوان بدویت سیستم را نتیجه گرفت. برای فهم بهتر مسأله باید جایگاه یک پدیده را در نظام حکمرانی فهمید. عقلانیت موجود در آن را باید کشف کرد تا بتوان راه فروپاشیاش را پیدا کرد.
درون طبقه حاکم جدالی مدام بر سر قدرت جریان دارد. میدانیم که منابع گوناگونی قدرت حکومت را ساختهاند. بخشی از آن متکی به معانی، ایدئولوژی و قوانین الهی است که بسیاری از حامیان نظام را همچنان هوادار و محافظ آن نگه داشته است. در واقع بخش بزرگی از قدرت طبقه حاکم به بدنهای مربوط است که به میانجی باورهای دینی و شیعی که توسط روحانیت سنتگرایِ حامینظام محافظت میشود، از سیستم مراقبت میکنند. بخش دیگری از قدرت نظام برآمده از نظم عقلانی، ساختار بروکراتیک، نیروهای نظامی و مدیران اجرایی است که بیش از هرچیزی (از جمله قوانین فقهی و شیعی) حفظ حکومت برایش در اولویت است. بخش بروکراتیک برای اداره امور مدام ناگزیر است که در گفتگو و حتی گاهی نزاع با بخش الهیاتی، به وی امتیازهایی دهد تا بتواند در جاهای دیگر از دین و فقه عدول کند. بخش بروکراتیک، دکورهای اسلامی را سعی میکند بخاطر تداوم حمایت بخش الهیاتی حفظ کند تا در مناطق و مواقع ضروری مثل بانک، نظام اقتصادی، امور نظامی و... از احکام فقهی و دینی و معنوی عدول و سرپیچی کند. ولیفقیه این نزاع و تنظیمات را اداره میکند تا اتحاد طبقه حاکم حفظ شود.
زنان میدان معامله در سازوکار حکمرانیاند. قانون حجاب بطور مثال امتیازی است که بخشی از طبقه حاکم به بخش دیگر میدهد تا بتواند در جایی دیگر از قوانین مذهبی عدول کند. وقتی قانون حجاب اینقدر هزینهزا شود که نتواند به چیزی برای معامله تبدیل شود، از روی میز برداشته میشود و چیز دیگری جایگزین آن خواهد شد.
@AminBozorgiyan