~دوستان در مجله «حرفه هنرمند» اقتراحی داشتند از من و تعدادی دیگر از اهالی فرهنگ و هنر درباره نمایشگاه «چشم در چشم» در موزه هنرهای معاصر تهران و دلایل استقبال غیر منتظره مردم از آن.
چشم در چشم جامعه
امین بزرگیان
یک: جامعه چیزی علاوه بر تک تک افراد است. این اصل بدیهی راز این واقعیت است که جامعه همواره این توان را در خود دارد که همگان را شگفت زده کند. بخش بزرگی از «لحظه انقلابی» هویت خود را به غیرقابل پیشبینی بودن جامعه مدیون است. این ویژگی است که اساساً دانش جامعهشناسی را پدید آورده تا بر این خصلت آن غلبه کند و امکاناتی را برای پیشبینی کردن رفتار جامعه فراهم سازد.
اگر بسیاری از استقبال مردم از نمایشگاه اخیر چشم در چشم در موزه هنرهای معاصر شگفتزده شدهاند، این بدان معنا نیست که با چیزی یگانه و استثنایی روبرو هستیم بلکه ماهیت هر جامعهای تنیده با این لحظات انقلابی است. به عنوان مثال همین افرادی که جلوی موزه صف کشیدند در چند سال اخیر مالامال از لحظاتی شگفتیآور و غیر قابل پیشبینی بودهاند.
دو: میدانهای مختلف در جامعه دارای استقلال نسبی هستند، بدین معنا که حوزههای متنوع با وجود پیوستگی به یکدیگر حیاتی مجزا نیز دارند تا حدی که بدانها «هویت» میبخشد. استقلال میدان هنر از میدان سیاست را باید به رسمیت شناخت. این استقلال بنظر میرسد خود را در استقبال از نمایشگاه چشم در چشم یادآوری کرده است. این تصور که جامعه همواره رفتار منسجم و یکدستی را از خود نشان میدهد معلول عدم درک جامعه مدرن و سوژههای چهل تکه آن است. عصر مدرن عصر چندگانگی است، دورانی که سوژههایی ساخته که از منابع مختلف تغذیه میکنند؛ به نوعی که «تناقض» به شاخصه ذهنی و رفتاری این سوژهها تبدیل میشود: هیچ ایده عام، هیچ کلان روایتی دیگر انسان را تنظیم نمیکند، خدا مرده است و مراکز تولید ارزش و هنجار تکثر یافتهاند. بنابراین اصلاً عجیب نیست افرادی که دولت را نفی میکنند همزمان برای ثبتنام در نهادهای همین دولت در حال رقابت با هم باشند، برای پیش خرید اتومبیل پولشان را به دولت بدهند و یا به مراکز فرهنگی، ورزشی و تفریحی رسمی هجوم بیاورند. این خصلت فرهنگی و ذهنی طبقه متوسط جدید است.
سه: در دورانی هستیم که جان ما به تماشای «دهشت» و «زشتی» عادت و خو کرده است. حتی کشتار -به عنوان صریحترین نوع ستم- به چیزی پیش پا افتاده تبدیل شده است. ما شاهد بودیم که چگونه پنجاه هزار نفر توسط یک دولت رسمی در غزه قتل عام شده و شدیدترین توحشها به بخشی از دکوراسیون زندگی همه ما تبدیل شدهاند. آدمها وقتی درون فاجعه، فقر، نارسایی، مصیبت و غیره به گونهای طولانی مدت زندگی میکنند دارای بدنهایی میشوند که میتواند خود را با هر وضعیتی منطبق کند. این نیروی خود زندگی است، و نباید آن را به معنای بیتفاوتی نسبت به شناعت فاجعه و ستم فهمید: آدمها به مصیبت عادت میکنند و «علیرغم» آن زیستن را میجویند.
چهار: حضور غیر منتظره در استقبال از یک نمایش هنری راوی میل به ادامه زندگی است. میلی که همیشه وجود داشته و در جاهای متنوع به اشکال مختلف خود را نشان داده است. حتی افسردگی ملی هم راوی این میل است؛ که از سرکوبش دچار غم شده و تمنای برخورداری از آن را دارد. جامعه به میانجی چیزهایی نامحسوس یا محسوس رفتاری از خود نشان میدهد که شاید برای تک تک اعضایش غیر منتظره باشد؛ این لحظهای است که او خود را به عنوان پدیداری مستقل یادآوری میکند، میگوید «جامعه وجود دارد»، آن را به روایتی واحد و مطلوب خودتان تقلیل ندهید.
@AminBozorgiyan
https://herfeh-honarmand.com/blog/about-tehran-museum-of-contemporary-art/?fbclid=PAZXh0bgNhZW0CMTEAAaYkQM6MoyoAN-rqnhGG33GfzH4dB2d0dD5q9UjuWlyLAhy15g_e5ubsNNg_aem_rw7LZq60_N2y5PISleniaQ
چشم در چشم جامعه
امین بزرگیان
یک: جامعه چیزی علاوه بر تک تک افراد است. این اصل بدیهی راز این واقعیت است که جامعه همواره این توان را در خود دارد که همگان را شگفت زده کند. بخش بزرگی از «لحظه انقلابی» هویت خود را به غیرقابل پیشبینی بودن جامعه مدیون است. این ویژگی است که اساساً دانش جامعهشناسی را پدید آورده تا بر این خصلت آن غلبه کند و امکاناتی را برای پیشبینی کردن رفتار جامعه فراهم سازد.
اگر بسیاری از استقبال مردم از نمایشگاه اخیر چشم در چشم در موزه هنرهای معاصر شگفتزده شدهاند، این بدان معنا نیست که با چیزی یگانه و استثنایی روبرو هستیم بلکه ماهیت هر جامعهای تنیده با این لحظات انقلابی است. به عنوان مثال همین افرادی که جلوی موزه صف کشیدند در چند سال اخیر مالامال از لحظاتی شگفتیآور و غیر قابل پیشبینی بودهاند.
دو: میدانهای مختلف در جامعه دارای استقلال نسبی هستند، بدین معنا که حوزههای متنوع با وجود پیوستگی به یکدیگر حیاتی مجزا نیز دارند تا حدی که بدانها «هویت» میبخشد. استقلال میدان هنر از میدان سیاست را باید به رسمیت شناخت. این استقلال بنظر میرسد خود را در استقبال از نمایشگاه چشم در چشم یادآوری کرده است. این تصور که جامعه همواره رفتار منسجم و یکدستی را از خود نشان میدهد معلول عدم درک جامعه مدرن و سوژههای چهل تکه آن است. عصر مدرن عصر چندگانگی است، دورانی که سوژههایی ساخته که از منابع مختلف تغذیه میکنند؛ به نوعی که «تناقض» به شاخصه ذهنی و رفتاری این سوژهها تبدیل میشود: هیچ ایده عام، هیچ کلان روایتی دیگر انسان را تنظیم نمیکند، خدا مرده است و مراکز تولید ارزش و هنجار تکثر یافتهاند. بنابراین اصلاً عجیب نیست افرادی که دولت را نفی میکنند همزمان برای ثبتنام در نهادهای همین دولت در حال رقابت با هم باشند، برای پیش خرید اتومبیل پولشان را به دولت بدهند و یا به مراکز فرهنگی، ورزشی و تفریحی رسمی هجوم بیاورند. این خصلت فرهنگی و ذهنی طبقه متوسط جدید است.
سه: در دورانی هستیم که جان ما به تماشای «دهشت» و «زشتی» عادت و خو کرده است. حتی کشتار -به عنوان صریحترین نوع ستم- به چیزی پیش پا افتاده تبدیل شده است. ما شاهد بودیم که چگونه پنجاه هزار نفر توسط یک دولت رسمی در غزه قتل عام شده و شدیدترین توحشها به بخشی از دکوراسیون زندگی همه ما تبدیل شدهاند. آدمها وقتی درون فاجعه، فقر، نارسایی، مصیبت و غیره به گونهای طولانی مدت زندگی میکنند دارای بدنهایی میشوند که میتواند خود را با هر وضعیتی منطبق کند. این نیروی خود زندگی است، و نباید آن را به معنای بیتفاوتی نسبت به شناعت فاجعه و ستم فهمید: آدمها به مصیبت عادت میکنند و «علیرغم» آن زیستن را میجویند.
چهار: حضور غیر منتظره در استقبال از یک نمایش هنری راوی میل به ادامه زندگی است. میلی که همیشه وجود داشته و در جاهای متنوع به اشکال مختلف خود را نشان داده است. حتی افسردگی ملی هم راوی این میل است؛ که از سرکوبش دچار غم شده و تمنای برخورداری از آن را دارد. جامعه به میانجی چیزهایی نامحسوس یا محسوس رفتاری از خود نشان میدهد که شاید برای تک تک اعضایش غیر منتظره باشد؛ این لحظهای است که او خود را به عنوان پدیداری مستقل یادآوری میکند، میگوید «جامعه وجود دارد»، آن را به روایتی واحد و مطلوب خودتان تقلیل ندهید.
@AminBozorgiyan
https://herfeh-honarmand.com/blog/about-tehran-museum-of-contemporary-art/?fbclid=PAZXh0bgNhZW0CMTEAAaYkQM6MoyoAN-rqnhGG33GfzH4dB2d0dD5q9UjuWlyLAhy15g_e5ubsNNg_aem_rw7LZq60_N2y5PISleniaQ