💥بیشتر تاریخ ما جنگ دیکتاتورهای کوچک با دیکتاتور بزرگ بوده...!
✍️علی مرادی مراغه ای
✅سیاوش کسرایی در ۱۳۵۷ گفت:
«۲۵ سال استبداد، هر کدام از ما را یک خرده مستبد در آورده»!
سخن او درست است اما بجای «یک خرده» باید می گفت«خیلی»...!
♦️در بررسی تاریخ، ما گرفتار ثنویت شوم خیر و شر می شویم که متاسفانه بجای شناخت درست، ما را بیشتر کور می کند و به گرداب احساسات و افراط گرایی پرتاب می کند و باعث میشود ما در یک طرف آن که خیر دانسته ایم قرار بگیریم در مقابل طرف شرّ...!
اما این تاریخنویسی مانند معرفت مرد بنگی است که به سفارش عبید زاکانی: آنرا باید بر ک... خری نویسی و در کو...اش کنی...!
♦️زمانی از تحلیل درستِ تاریخ برخوردار می شوید که از چنبره این ثنویت حق و باطل خارج شوید و بجای آن، یک جامعه پیشامدرنی را بصورت یک شبکه بهم پیوسته در نظر گیرید که همه چیزش به چیزش می آید!
از نظام سیاسی مستقر در آن بالا تا احزاب اپوزیسیون آن، تا شاعرش، نویسنده و فیلسوفش و تا دانشگاهی و تا مردم عادی...!
کل این شبکه غالبا شبیه هم بوده تنها گاهی آدمی استثنایی دیده می شود که انگار از کره ای دیگر به این شبکه پرتاب شده که البته صدای او ناشنیده مانده و هر چه زودتر دق مرگ میشود!
♦️اینگونه شبکه ای نگریستن تاریخ، جسارت میخواهد چون از همه طرف نیش و ضربه خواهی خورد، چون همه طرف را نقد خواهی کرد پس، هیچ طرفی را برای خودت نگه نمیداری تا وقتی که از طرفی، مورد حمله قرار گرفتی به یک طرفی پناه ببری...!
شبیه آن سربازی میشوی که در جنگی، اشتباها در جایی پناه گرفته بود که هر دو طرف او را می زدند!
مورخین ما بلافاصه به یک طرفی می غلتند و طرفدارش می گردند و بی طرفی خود را از دست میدهند!
برای یک لحظه، در نظر بگیرید در شکم دیکتاتور بزرگ محمدرضاشاه را با احزابی چون حرب توده، فدائیان خلق، مجاهدین خلق، فدائیان اسلام و گروههای اسلامی ریز و درشت را که به منزله دیکتاتورهای کوچک در شکم آن دیکتاتورِ بزرگ بودند و اگر بقدرت می رسیدند تبدیل به دیکتاتور بزرگ می شدند!
اینجا همگی مقصرند اما آن دیکتاتور بزرگ بیشتر مقصر است چون قدرت، نفت و امکانات بیشتری داشت و می توانست با اصلاحات و آموزش و تربیت اساسی، هم خود را نجات دهد و هم دیکتاتورهای کوچک شکل نگیرند.
♦️تمامِ کتاب «پروکروستس ایرانی» عبارت بوده از جنگ دیکتاتورهای کوچک با دیکتاتور بزرگ!
صدها مصداق میتوان از تاریخ آورد اما بگذارید یک نمونه بیاورم که در مقدمه کتاب(خشم و هیاهوی یک زندگی دانلود) در مورد غلام یحیی نوشته ام:
غلام یحیی در مبارزه با فئودالهای استثمارگر تا آستانه مرگ رفت حتی بریدن سرش و دفنش توسط فئودالها...! خودش مینویسد:
«او با تمام قدرت سيلي محكمي به من زد و دستور داد ما را زنده زنده در خاك دفن كنند، در اين زمان حس كردم كه كسي با خنجر در حال بريدن گردنم هست و من چانه ام را به سينه ام فشردم، به همين خاطر خنجر به رگ تنفسي من نمي رسيد. اما با اين همه، بخش زيادي از گردنم بريده شده بود. من و پنبه ای را زنده زنده داخل قبر گذاشتند، انصاري و افرادش كمی دور شده بودند كه دو نفر از ما كه در تپه پنهان شده بودند، آمدند و ما را از «قبر» بيرون آوردند»
اما پس از شکل گیری فرقه دمکرات آذربایجان، وقتی همین غلام یحیی در میانه و زنجان فرمانده فدائیان میگردد بیشترین تندروی ها، خشونت ها و اعمال دیکتاتورانه توسط او اعمال می گردد!
♦️پائولو فریره فیلسوفِ تربیتی برزیلی در کتاب«آموزش ستمدیدگان» مثالی از دهقانان ستمدیده می آورد که اوج تراژدی است!
او می نویسد این دهقانان که سالها تحت تبعیض و ستم زندگی میکردند اما وقتی یکی از همین دهقانان، به رتبه داروغگیِ ارباب میرسید، در ستم و تعدی بر رعیتهای همنوع خود، چنان افراط میکرد که رعیتها از دست او به خودِ ارباب، تظلم می بردند...!
♦️یادتان باشد!
مبارزه با دیکتاتورهای بزرگ سخت است اما سخت تر از آن، شبیه آن نشدن است! چون وارد یک بازی میشوی، ناخودآگانه همان روش او را یاد می گیری، ادامه می دهی و سرانجام مانند او میشوی!.
باید شانس بیاوری که کشته شوی یعنی شهید شوی! و یک قهرمان بر قهرمانان اضافه شود!
چون اگر پیروز شوی دیکتاتور میشوی، زندانبان میشوی و با جابجایی قدرت، لبریز از همان کینه، نفرت و همان خشونت برای حفظ قدرت...!
پس در شیوه و روشِ بازی دقت کن که از خود بازی مهمتر است!
ای شهان کُشتیم ما خصم برون ماند خصمی زو بتر در اندرون
◀️دو سکانس از فیلم زاپاتا را آورده ام که تکان دهنده است جابجایی شومِ قدرت را خوب ببینید!
Telegram
attach 📎
✍️علی مرادی مراغه ای
✅سیاوش کسرایی در ۱۳۵۷ گفت:
«۲۵ سال استبداد، هر کدام از ما را یک خرده مستبد در آورده»!
سخن او درست است اما بجای «یک خرده» باید می گفت«خیلی»...!
♦️در بررسی تاریخ، ما گرفتار ثنویت شوم خیر و شر می شویم که متاسفانه بجای شناخت درست، ما را بیشتر کور می کند و به گرداب احساسات و افراط گرایی پرتاب می کند و باعث میشود ما در یک طرف آن که خیر دانسته ایم قرار بگیریم در مقابل طرف شرّ...!
اما این تاریخنویسی مانند معرفت مرد بنگی است که به سفارش عبید زاکانی: آنرا باید بر ک... خری نویسی و در کو...اش کنی...!
♦️زمانی از تحلیل درستِ تاریخ برخوردار می شوید که از چنبره این ثنویت حق و باطل خارج شوید و بجای آن، یک جامعه پیشامدرنی را بصورت یک شبکه بهم پیوسته در نظر گیرید که همه چیزش به چیزش می آید!
از نظام سیاسی مستقر در آن بالا تا احزاب اپوزیسیون آن، تا شاعرش، نویسنده و فیلسوفش و تا دانشگاهی و تا مردم عادی...!
کل این شبکه غالبا شبیه هم بوده تنها گاهی آدمی استثنایی دیده می شود که انگار از کره ای دیگر به این شبکه پرتاب شده که البته صدای او ناشنیده مانده و هر چه زودتر دق مرگ میشود!
♦️اینگونه شبکه ای نگریستن تاریخ، جسارت میخواهد چون از همه طرف نیش و ضربه خواهی خورد، چون همه طرف را نقد خواهی کرد پس، هیچ طرفی را برای خودت نگه نمیداری تا وقتی که از طرفی، مورد حمله قرار گرفتی به یک طرفی پناه ببری...!
شبیه آن سربازی میشوی که در جنگی، اشتباها در جایی پناه گرفته بود که هر دو طرف او را می زدند!
مورخین ما بلافاصه به یک طرفی می غلتند و طرفدارش می گردند و بی طرفی خود را از دست میدهند!
برای یک لحظه، در نظر بگیرید در شکم دیکتاتور بزرگ محمدرضاشاه را با احزابی چون حرب توده، فدائیان خلق، مجاهدین خلق، فدائیان اسلام و گروههای اسلامی ریز و درشت را که به منزله دیکتاتورهای کوچک در شکم آن دیکتاتورِ بزرگ بودند و اگر بقدرت می رسیدند تبدیل به دیکتاتور بزرگ می شدند!
اینجا همگی مقصرند اما آن دیکتاتور بزرگ بیشتر مقصر است چون قدرت، نفت و امکانات بیشتری داشت و می توانست با اصلاحات و آموزش و تربیت اساسی، هم خود را نجات دهد و هم دیکتاتورهای کوچک شکل نگیرند.
♦️تمامِ کتاب «پروکروستس ایرانی» عبارت بوده از جنگ دیکتاتورهای کوچک با دیکتاتور بزرگ!
صدها مصداق میتوان از تاریخ آورد اما بگذارید یک نمونه بیاورم که در مقدمه کتاب(خشم و هیاهوی یک زندگی دانلود) در مورد غلام یحیی نوشته ام:
غلام یحیی در مبارزه با فئودالهای استثمارگر تا آستانه مرگ رفت حتی بریدن سرش و دفنش توسط فئودالها...! خودش مینویسد:
«او با تمام قدرت سيلي محكمي به من زد و دستور داد ما را زنده زنده در خاك دفن كنند، در اين زمان حس كردم كه كسي با خنجر در حال بريدن گردنم هست و من چانه ام را به سينه ام فشردم، به همين خاطر خنجر به رگ تنفسي من نمي رسيد. اما با اين همه، بخش زيادي از گردنم بريده شده بود. من و پنبه ای را زنده زنده داخل قبر گذاشتند، انصاري و افرادش كمی دور شده بودند كه دو نفر از ما كه در تپه پنهان شده بودند، آمدند و ما را از «قبر» بيرون آوردند»
اما پس از شکل گیری فرقه دمکرات آذربایجان، وقتی همین غلام یحیی در میانه و زنجان فرمانده فدائیان میگردد بیشترین تندروی ها، خشونت ها و اعمال دیکتاتورانه توسط او اعمال می گردد!
♦️پائولو فریره فیلسوفِ تربیتی برزیلی در کتاب«آموزش ستمدیدگان» مثالی از دهقانان ستمدیده می آورد که اوج تراژدی است!
او می نویسد این دهقانان که سالها تحت تبعیض و ستم زندگی میکردند اما وقتی یکی از همین دهقانان، به رتبه داروغگیِ ارباب میرسید، در ستم و تعدی بر رعیتهای همنوع خود، چنان افراط میکرد که رعیتها از دست او به خودِ ارباب، تظلم می بردند...!
♦️یادتان باشد!
مبارزه با دیکتاتورهای بزرگ سخت است اما سخت تر از آن، شبیه آن نشدن است! چون وارد یک بازی میشوی، ناخودآگانه همان روش او را یاد می گیری، ادامه می دهی و سرانجام مانند او میشوی!.
باید شانس بیاوری که کشته شوی یعنی شهید شوی! و یک قهرمان بر قهرمانان اضافه شود!
چون اگر پیروز شوی دیکتاتور میشوی، زندانبان میشوی و با جابجایی قدرت، لبریز از همان کینه، نفرت و همان خشونت برای حفظ قدرت...!
پس در شیوه و روشِ بازی دقت کن که از خود بازی مهمتر است!
ای شهان کُشتیم ما خصم برون ماند خصمی زو بتر در اندرون
◀️دو سکانس از فیلم زاپاتا را آورده ام که تکان دهنده است جابجایی شومِ قدرت را خوب ببینید!
Telegram
attach 📎