💥خاطره ی حمید سیاح از دیدارش با لنین
✍️علی مرادی مراغه ای
♦️حمید سیاح از دیپلماتهای ورزیدهٔ وزارت خارجه بود و او پسر حاج سیاح معروف بود که خاطرات حاج سیاح را اکثرا دوستان خوانده اند...
ملاقات با لنین در اسفند ماه ۱۲۹۹ش صورت گرفته یعنی مقارن با زمانی که کشتی ژنرال راسکولینیکف و اورژینیگیدزه و قوای بلشویکی وارد انزلی شده و به کمک میرزا کوچک خان پرداخته اند.
در همین زمان در تهران از سوی کابینه مشیرالدوله، هیئتی به سرپرستی مشاورالممالک برای به رسمیت شناختن دولت جدید انقلابی لنین و عقد پیمان مودت به مسکو فرستاده میشود و حمید سیاح نیز جزو این هیئت بوده...
♦️حمید سیاح در مورد دیدار با لنین می نویسد:
«...در ساعت مقرر رئیس تشریفات وزارت خارجه به محل اقامت ما آمده و ما را به کاخ کرملین هدایت کرد دو سرباز مسلح از دفتر لنین حراست می کردند پس از امضای دفتر یادبود و گذشتن از اتاقی که قریب به ده ماشین نویس زن در آن مشغول کار بودند و سپس عبور از اتاق کوچکتری که در آن بانویی پشت میز تحریر نشسته بود و ظاهرش نشان می داد که منشی مخصوص لنین است، سرانجام وارد دفتر لنین شدیم.
رهبر بزرگ شوروی فورا از پشت میز کارش برخاست و به استقبال مشاورالممالک آمد و اولین سوالی که از او کرد این بود که چه زبانی را برای مکالمه ترجیح می دهد: روسی، فرانسه، انگلیسی یا آلمانی؟....چون لنین به تمامی این زبانها آشنا بود و با آنها مکالمه میکرد. آقای مشاورالممالک زبان فرانسه را انتخاب کردند. لنین به زبان فرانسه خیلی سلیس به سفیر کبیر ایران خیر مقدم گفت و چون در اتاق دو صندلی بیشتر وجود نداشت خودش به اتاق ماشین نویس ها رفت تا دو تا صندلی برای من و نورزاد بیاورد. ولی من نگذاشتم او به تنهایی متحمل این زحمت گردد و در آوردن صندلی ها کمکش کردم».
♦️از سادگی آن اتاق که محل کار بزرگترین سیاستمدار انقلابی قرن بود هر چه بنویسم کم گفته و نوشته ام. در سرتاسر اتاق به غیر از میز تحریر ساده لنین و آن دو صندلی که آورد و یک قفسه کتاب محتوای چند جلد کتاب، چیز دیگری دیده نمی شد. من پهلوی لنین نشستم و آقای مشاورالممالک در صندلی مقابل ایشان.
لنین در حال نشسته آدم قد بلندی به نظر می رسید ولی به محض اینکه از جایش بلند می شد انسان می دید که قدی کوتاه دارد. پیشانی بلندی داشت موهای سرش بور بود و موقع حرف زدن چشمان خود را زل و دقیق به چهره مخاطب می دوخت. انگشتانش کوتاه و بسیار کلفت بودند...
♦️در میان صحبتها، مشاورالممالک از لنین می پرسد آینده دنیا را چگونه می بینید؟
جوابی که لنین رهبر انقلابی با قاطعیت کامل می دهد شگفت انگیز است، مخصوصا برای ما که یکصد سال بعد حوادث جهان را تجربه کرده و دیده ایم که بر کشور لنین و دنیای سرمایه داری چه گذشته است!
لنین با قطعیتِ ایدئولوژیکی از مرگ بورژوازی می گوید:
«آقای سفیرکبیر، آسوده خاطر باشید هیچگونه خطری ما را تهدید نمی کند. بورژوازی اروپا با عقد قرارداد ورسای، حکم قتل خودش را صادر کرده است. شما بزودی خواهید دید که یک عده از این دول بورژوا دامن ما را برای اخذ کمک خواهند چسبید، سرشت سرمایه داری اینست که دوستان دیروز را به دشمنان فردا تبدیل کند...»
واقع گرایی در سیاست همیشه یک فضیلت است و نگرش ایدئولوژیکی نه تنها آدمی را به واقع بینی و شناخت واقعیت ها نزدیک نمی کند بلکه پرده ساتری نیز بر روی واقعیتهای ساری و جاری می کشد...!
✅از دوران دانشجویی، جمله ای از لنین در یادم بوده که خیلی دوست داشتم و در واقع بدان عمل کرده ام.
او این جمله را به مانند یک نصیحت خطاب به تمام دانش آموزان، معلمان، دانشجویان، کارگران و...گفته و آن زمان در روسیه بر روی پوسترها و روزنامه های دیواری در همه جا پخش شده بود:
Учиться، учиться и ещё раз учиться
یعنی: بخوان و بخوان و بخوان
و اگر میخواهی به حکومت هیچ دیکتاتوری گرفتار نشوی فقط یک کار بکن، بخوان و بخوان و بخوان...!
اما این سخن لنین به تنهایی حتی گمراه کننده خواهد بود و چه بسا بر حماقت انسان نیز خواهد افزود مگر آنکه، جمله ای بر آن اضافه شود و اینکه، چه چیزی خوانده شود؟!
چون انتخاب و تشخیص بهترین ها برای خواندن از خود خواندن به مراتب مهمتر است...!
◀️پوستر نصیحت لنین:
✍️علی مرادی مراغه ای
♦️حمید سیاح از دیپلماتهای ورزیدهٔ وزارت خارجه بود و او پسر حاج سیاح معروف بود که خاطرات حاج سیاح را اکثرا دوستان خوانده اند...
ملاقات با لنین در اسفند ماه ۱۲۹۹ش صورت گرفته یعنی مقارن با زمانی که کشتی ژنرال راسکولینیکف و اورژینیگیدزه و قوای بلشویکی وارد انزلی شده و به کمک میرزا کوچک خان پرداخته اند.
در همین زمان در تهران از سوی کابینه مشیرالدوله، هیئتی به سرپرستی مشاورالممالک برای به رسمیت شناختن دولت جدید انقلابی لنین و عقد پیمان مودت به مسکو فرستاده میشود و حمید سیاح نیز جزو این هیئت بوده...
♦️حمید سیاح در مورد دیدار با لنین می نویسد:
«...در ساعت مقرر رئیس تشریفات وزارت خارجه به محل اقامت ما آمده و ما را به کاخ کرملین هدایت کرد دو سرباز مسلح از دفتر لنین حراست می کردند پس از امضای دفتر یادبود و گذشتن از اتاقی که قریب به ده ماشین نویس زن در آن مشغول کار بودند و سپس عبور از اتاق کوچکتری که در آن بانویی پشت میز تحریر نشسته بود و ظاهرش نشان می داد که منشی مخصوص لنین است، سرانجام وارد دفتر لنین شدیم.
رهبر بزرگ شوروی فورا از پشت میز کارش برخاست و به استقبال مشاورالممالک آمد و اولین سوالی که از او کرد این بود که چه زبانی را برای مکالمه ترجیح می دهد: روسی، فرانسه، انگلیسی یا آلمانی؟....چون لنین به تمامی این زبانها آشنا بود و با آنها مکالمه میکرد. آقای مشاورالممالک زبان فرانسه را انتخاب کردند. لنین به زبان فرانسه خیلی سلیس به سفیر کبیر ایران خیر مقدم گفت و چون در اتاق دو صندلی بیشتر وجود نداشت خودش به اتاق ماشین نویس ها رفت تا دو تا صندلی برای من و نورزاد بیاورد. ولی من نگذاشتم او به تنهایی متحمل این زحمت گردد و در آوردن صندلی ها کمکش کردم».
♦️از سادگی آن اتاق که محل کار بزرگترین سیاستمدار انقلابی قرن بود هر چه بنویسم کم گفته و نوشته ام. در سرتاسر اتاق به غیر از میز تحریر ساده لنین و آن دو صندلی که آورد و یک قفسه کتاب محتوای چند جلد کتاب، چیز دیگری دیده نمی شد. من پهلوی لنین نشستم و آقای مشاورالممالک در صندلی مقابل ایشان.
لنین در حال نشسته آدم قد بلندی به نظر می رسید ولی به محض اینکه از جایش بلند می شد انسان می دید که قدی کوتاه دارد. پیشانی بلندی داشت موهای سرش بور بود و موقع حرف زدن چشمان خود را زل و دقیق به چهره مخاطب می دوخت. انگشتانش کوتاه و بسیار کلفت بودند...
♦️در میان صحبتها، مشاورالممالک از لنین می پرسد آینده دنیا را چگونه می بینید؟
جوابی که لنین رهبر انقلابی با قاطعیت کامل می دهد شگفت انگیز است، مخصوصا برای ما که یکصد سال بعد حوادث جهان را تجربه کرده و دیده ایم که بر کشور لنین و دنیای سرمایه داری چه گذشته است!
لنین با قطعیتِ ایدئولوژیکی از مرگ بورژوازی می گوید:
«آقای سفیرکبیر، آسوده خاطر باشید هیچگونه خطری ما را تهدید نمی کند. بورژوازی اروپا با عقد قرارداد ورسای، حکم قتل خودش را صادر کرده است. شما بزودی خواهید دید که یک عده از این دول بورژوا دامن ما را برای اخذ کمک خواهند چسبید، سرشت سرمایه داری اینست که دوستان دیروز را به دشمنان فردا تبدیل کند...»
واقع گرایی در سیاست همیشه یک فضیلت است و نگرش ایدئولوژیکی نه تنها آدمی را به واقع بینی و شناخت واقعیت ها نزدیک نمی کند بلکه پرده ساتری نیز بر روی واقعیتهای ساری و جاری می کشد...!
✅از دوران دانشجویی، جمله ای از لنین در یادم بوده که خیلی دوست داشتم و در واقع بدان عمل کرده ام.
او این جمله را به مانند یک نصیحت خطاب به تمام دانش آموزان، معلمان، دانشجویان، کارگران و...گفته و آن زمان در روسیه بر روی پوسترها و روزنامه های دیواری در همه جا پخش شده بود:
Учиться، учиться и ещё раз учиться
یعنی: بخوان و بخوان و بخوان
و اگر میخواهی به حکومت هیچ دیکتاتوری گرفتار نشوی فقط یک کار بکن، بخوان و بخوان و بخوان...!
اما این سخن لنین به تنهایی حتی گمراه کننده خواهد بود و چه بسا بر حماقت انسان نیز خواهد افزود مگر آنکه، جمله ای بر آن اضافه شود و اینکه، چه چیزی خوانده شود؟!
چون انتخاب و تشخیص بهترین ها برای خواندن از خود خواندن به مراتب مهمتر است...!
◀️پوستر نصیحت لنین: