💥می خواهم زیبا بمیرم!
✍️علی مرادی مراغه ای
@Ali_Moradi_maragheie
✅امروز ۲۷ مهر سالروز سرهنگ سیامک و مرتضی کیوان و سایر افسران حزب توده در ۱۳۳۳ یعنی یکسال پس از کودتای ۲۸ مرداد است.
♦️مرتضی کیوان شاعر، منتقد هنری و عضو حزب توده بود که پس از کودتا، در حالی که سه تن از نظامیان فراری سازمان نظامی حزب توده را در خانه خود پنهان کرده بود، دستگیر و به جرم خیانت، در ۲۷ مهر ۱۳۳۳ش به همراه تعدادی از افسران حزب توده تیرباران میگردد.
کیوان در زمان اعدام ۳۳ سال داشت و سه ماه بود که با خانم پوری سلطانی ازدوج کرده بود، خانمی که از او به عنوان «مادر کتابداری نوین ایران» یاد میگردد یعنی ما که کتابداری خوانده ایم مادر ما نیز می باشد...
♦️یکی دیگر از اعدام شدگان ۲۷ مهر، سرهنگ سیامک می باشد برای پی بردن به بزرگی روح این انسان هیچ نوشته ای بهتر از خاطره زندان بان او یعنی استوار ساقی نیست، استوار ساقی می گوید:
«روزی که سرهنگ سیامک را میخواستند اعدامش کنند و در همین اطاق بود به حمام رفت و ریش هایش را خوب اصلاح کرد و بهترین لباسش را پوشید و وقتی من ازش پرسیدم تو را که میخواهند اعدام کنند پس چرا به خودت رسیده ای؟
جواب داد: میخوام زیبا بمیرم....»
♦️در بیرون از زندان، خانواده های افسران حزب توده به اقدامات متعدد دست زدند تا بلکه از اعدام عزیزان خود جلوگیری کنند اما موفق نشدند، آنها البته بجای اینکه از برادر بزرگ خود شوروی کمک بخواهند یا در مقابل سفارتش تحصن کنند، در خانه آیت الله کاشانی تحصن کرده و یا به قم رفته به آيت الله بروجردی و سيدمحمد بهبهانی در تهران متوسل شدند، اما این مراجع که به آنها به دیده کافر می نگریستند از هر گونه کمک امتناع کردند...
فرمانداری نظامی تهران هم وقتی خبردار شد تعدادی كاميون نظامی فرستاد و اين خانواده ها را سوار كاميونها كرده و برای تحقيرشان، آنان را به محله بدنام تهران برده و در آنجا پياده كردند...!
♦️تاریخنویسی پهلوی ترجیح می دهد چیزی از این اعدامهای جنایتکارانه ننویسد و تاریخنویسی حزب توده نیز همیشه ترجیح داده تا ماجرا را تا اینجا بنویسد و رویارویی قهرمانانه افسران توده ای با مرگ را به تصویر کشد و اینجا تمام کند.
اما تاریخنویسی من همیشه دوست دارد ادامه دهد و این بقیه را هم اضافه کند که می خوانید:
برای من نیز مرگهای زیبا و شجاعانه مهم هستند، مرگ هایی که مانند مرگ قو زیبا باشند.
قوها نمی خوانند و تنها در زمان مرگ می خوانند زمان مرگ، قو از گروه فاصله می گیرد و آوازی زیبا میخواند و سپس می میرد، آن آواز زیبا در واقع به منزله اختتامیه عمر عاشقانه شان است!.
اما به نظر من، بسیار مهمتر از نوع مرگ، هدفِ پشت آن است، باید ببینیم مرگی زیبا آیا معطوف به هدفی زیبا نیز بوده...؟!
♦️قسمت عجیب و یا دردناکِ اعدام افسران حزب توده این بوده که وقتی آنها دسته دسته توسط دولت کودتا اعدام می شدند در همین زمان، برادرِ بزرگ آنها یعنی شوروی روابط گرمی با دولت کودتای زاهدی برقرار میکند!
یعنی دقیقا زمانی که افسران توده ای در زندان حکومت کودتا شکنجه می شدند و دسته دسته جلوی جوخه اعدام قرار می گرفتند در همین زمان، شوروی ۱۱ تُن طلای متعلق به ایران را که از جنگ جهانی دوم در بانک شوروی نگاه داشته بود و از تحویل آن به دولت مصدق امتناع کرده بود به دولت کودتای ژنرال زاهدی تحویل داد!
در حالیکه قبل از این، دولت مصدق به خاطر تحریم درآمدهای نفتی، به آن طلاها نیاز شدیدی داشت، اما شوروی نه تنها از تحویل آنها امتناع ورزید بلکه از خرید نفت ایران نیز سرباز زد!
دکتر مصدق میگوید:
«هفته ها با نمایندگان شوروی برای فروش نفت صحبت کردیم ولی به جایی نرسید اگر آنها ۳ میلیون تن نفت فقط ۳ میلیون تن از ما می خریدند دولت انگلیس به گرد پای ما هم نمی رسید»
♦️البته بعدها، حزب توده، فرجالله میزانی(ف.م. جوانشیر) دبیر دوم حزب را مامور کرد تا کتابِ بفرموده ای بنام «افسانه طلاهای ایران» را بنویسد و در آن به عبث، سعی کند برادر بزرگ را تبرئه کند!
من در کتاب معطل مانده ام در ارشاد که راجع به عملکرد نورالدین کیانوری است مفصل بدان پرداخته ام.
تاریخ نشان داده که انگلیسیها به نوکران و دوستان خود خوب رسیده اند اما برعکس، اتحاد جماهیر شوروی در طول تاریخ، اصلا به دوستان خود وفا نکرده. بنگرید به عکس العمل آن در قبال سرنوشتِ نهضت میرزا کوچک خان، فرقه دمکرات آذربایجان، جمهوری مهاباد و...
◀️در سال۱۳۹۰ ش فیلمی بنام «استرداد» به کارگردانی علی غفاری ساخته شد که به استرداد طلاها میپردازد.
فیلمی که در زیر نوشته آورده ام، دو تکه است:
تکه اول، مربوط به تحویل ۱۱ تن طلا در روزهای ۱۰ و ۱۱ خرداد ۱۳۳۴ش در جلفا.
و تکه دوم مربوط به بخشی از محاکمه افسران حزب توده، که در ٢٧ مهر ١٣٣٣ش ١٠ تن از آنان و در ٨ آبان ١٣٣٣ش ٦ تن و نیز در ١٧ آبان ١٣٣٣ش، ٥ تن ديگر اعدام شدند:
Telegram
attach 📎
✍️علی مرادی مراغه ای
@Ali_Moradi_maragheie
✅امروز ۲۷ مهر سالروز سرهنگ سیامک و مرتضی کیوان و سایر افسران حزب توده در ۱۳۳۳ یعنی یکسال پس از کودتای ۲۸ مرداد است.
♦️مرتضی کیوان شاعر، منتقد هنری و عضو حزب توده بود که پس از کودتا، در حالی که سه تن از نظامیان فراری سازمان نظامی حزب توده را در خانه خود پنهان کرده بود، دستگیر و به جرم خیانت، در ۲۷ مهر ۱۳۳۳ش به همراه تعدادی از افسران حزب توده تیرباران میگردد.
کیوان در زمان اعدام ۳۳ سال داشت و سه ماه بود که با خانم پوری سلطانی ازدوج کرده بود، خانمی که از او به عنوان «مادر کتابداری نوین ایران» یاد میگردد یعنی ما که کتابداری خوانده ایم مادر ما نیز می باشد...
♦️یکی دیگر از اعدام شدگان ۲۷ مهر، سرهنگ سیامک می باشد برای پی بردن به بزرگی روح این انسان هیچ نوشته ای بهتر از خاطره زندان بان او یعنی استوار ساقی نیست، استوار ساقی می گوید:
«روزی که سرهنگ سیامک را میخواستند اعدامش کنند و در همین اطاق بود به حمام رفت و ریش هایش را خوب اصلاح کرد و بهترین لباسش را پوشید و وقتی من ازش پرسیدم تو را که میخواهند اعدام کنند پس چرا به خودت رسیده ای؟
جواب داد: میخوام زیبا بمیرم....»
♦️در بیرون از زندان، خانواده های افسران حزب توده به اقدامات متعدد دست زدند تا بلکه از اعدام عزیزان خود جلوگیری کنند اما موفق نشدند، آنها البته بجای اینکه از برادر بزرگ خود شوروی کمک بخواهند یا در مقابل سفارتش تحصن کنند، در خانه آیت الله کاشانی تحصن کرده و یا به قم رفته به آيت الله بروجردی و سيدمحمد بهبهانی در تهران متوسل شدند، اما این مراجع که به آنها به دیده کافر می نگریستند از هر گونه کمک امتناع کردند...
فرمانداری نظامی تهران هم وقتی خبردار شد تعدادی كاميون نظامی فرستاد و اين خانواده ها را سوار كاميونها كرده و برای تحقيرشان، آنان را به محله بدنام تهران برده و در آنجا پياده كردند...!
♦️تاریخنویسی پهلوی ترجیح می دهد چیزی از این اعدامهای جنایتکارانه ننویسد و تاریخنویسی حزب توده نیز همیشه ترجیح داده تا ماجرا را تا اینجا بنویسد و رویارویی قهرمانانه افسران توده ای با مرگ را به تصویر کشد و اینجا تمام کند.
اما تاریخنویسی من همیشه دوست دارد ادامه دهد و این بقیه را هم اضافه کند که می خوانید:
برای من نیز مرگهای زیبا و شجاعانه مهم هستند، مرگ هایی که مانند مرگ قو زیبا باشند.
قوها نمی خوانند و تنها در زمان مرگ می خوانند زمان مرگ، قو از گروه فاصله می گیرد و آوازی زیبا میخواند و سپس می میرد، آن آواز زیبا در واقع به منزله اختتامیه عمر عاشقانه شان است!.
اما به نظر من، بسیار مهمتر از نوع مرگ، هدفِ پشت آن است، باید ببینیم مرگی زیبا آیا معطوف به هدفی زیبا نیز بوده...؟!
♦️قسمت عجیب و یا دردناکِ اعدام افسران حزب توده این بوده که وقتی آنها دسته دسته توسط دولت کودتا اعدام می شدند در همین زمان، برادرِ بزرگ آنها یعنی شوروی روابط گرمی با دولت کودتای زاهدی برقرار میکند!
یعنی دقیقا زمانی که افسران توده ای در زندان حکومت کودتا شکنجه می شدند و دسته دسته جلوی جوخه اعدام قرار می گرفتند در همین زمان، شوروی ۱۱ تُن طلای متعلق به ایران را که از جنگ جهانی دوم در بانک شوروی نگاه داشته بود و از تحویل آن به دولت مصدق امتناع کرده بود به دولت کودتای ژنرال زاهدی تحویل داد!
در حالیکه قبل از این، دولت مصدق به خاطر تحریم درآمدهای نفتی، به آن طلاها نیاز شدیدی داشت، اما شوروی نه تنها از تحویل آنها امتناع ورزید بلکه از خرید نفت ایران نیز سرباز زد!
دکتر مصدق میگوید:
«هفته ها با نمایندگان شوروی برای فروش نفت صحبت کردیم ولی به جایی نرسید اگر آنها ۳ میلیون تن نفت فقط ۳ میلیون تن از ما می خریدند دولت انگلیس به گرد پای ما هم نمی رسید»
♦️البته بعدها، حزب توده، فرجالله میزانی(ف.م. جوانشیر) دبیر دوم حزب را مامور کرد تا کتابِ بفرموده ای بنام «افسانه طلاهای ایران» را بنویسد و در آن به عبث، سعی کند برادر بزرگ را تبرئه کند!
من در کتاب معطل مانده ام در ارشاد که راجع به عملکرد نورالدین کیانوری است مفصل بدان پرداخته ام.
تاریخ نشان داده که انگلیسیها به نوکران و دوستان خود خوب رسیده اند اما برعکس، اتحاد جماهیر شوروی در طول تاریخ، اصلا به دوستان خود وفا نکرده. بنگرید به عکس العمل آن در قبال سرنوشتِ نهضت میرزا کوچک خان، فرقه دمکرات آذربایجان، جمهوری مهاباد و...
◀️در سال۱۳۹۰ ش فیلمی بنام «استرداد» به کارگردانی علی غفاری ساخته شد که به استرداد طلاها میپردازد.
فیلمی که در زیر نوشته آورده ام، دو تکه است:
تکه اول، مربوط به تحویل ۱۱ تن طلا در روزهای ۱۰ و ۱۱ خرداد ۱۳۳۴ش در جلفا.
و تکه دوم مربوط به بخشی از محاکمه افسران حزب توده، که در ٢٧ مهر ١٣٣٣ش ١٠ تن از آنان و در ٨ آبان ١٣٣٣ش ٦ تن و نیز در ١٧ آبان ١٣٣٣ش، ٥ تن ديگر اعدام شدند:
Telegram
attach 📎