💥آمریکاستیزی و روسیه ستیزی در آثار روشنفکران ایرانی
✍️علی مرادی مراغه ای
✅غرب ستیزی و آمریکاستیزی پس از کودتای 28مرداد در میان روشنفکران ما موج می زند نگاهی به داستان نویسی دهه سی، چهل و پنجاه به روشنی گواه است و در آثار هدایت، بزرگ علوی، جلال آل احمد، غلامحسین ساعدی و... دیده می شود...
♦️هدایت در داستان کوتاه «فردا» رفتار وحشیانۀ یك سرباز آمریکایی را به تصویر کشیده:
«ما اگر یك روز کار نکنیم، باید سر بی شام زمین بگذاریم. اون ها(آمریکاییها) اگر یك شب تفریح نکنند، دنیا را به هم می زنند! اون شب، اون سرباز آمریکایی که سیاه مست بود و از صورت پرخونش عرق می چکید، سر اون زنی رو که لباس سورمه ای تنش بود چه جور به دیوار می زد!»
(«فردا»...ص۳)
در آثار بزرگ علوی نیز غرب ستیزی به کرات هست مخصوصا در رمان چشمهایش.
در آثار غلامحسین ساعدی نیز مانند «عزاداران بیل» و «دندیل» تمرکز او بر آمریکاستیزی است، ساعدی در «آرامش در حضور دیگران» به ستیز با فرهنگ غرب رفته.
♦️اما در آثار آل احمد، تقبیح غرب و تقدیس شرق موج می زند به عنوان مثال در «نفرین زمین» و «شوهر آمریکایی» و «سرگذشت کندوها» غرب ستیزی و آمریکاستیزی بی داد می کند.
موضوع سرگذشت کندوها اینست که در کوهی بلایی ناگهانی آمده زندگی زنبوران را که در طاق نمای کوهی لانه دارند نابود کرده و آنها از گرسنگی و سرما ناگزیر به کندویی پناه می برند که متعلق به دهقانی به نام کمند علی بک است که کاسه ای شیره برای گرفتن زنبوران سرگردان در کنار خانۀ خود گذاشته.
کمند علی بک محصول تلاش زنبورها را برمی دارد و از برداشت عسل زنبورها به نام و نان می رسد امّا در آخرین بار طمع بیش از حدش سبب می شود که «سهم عسل خود آن ها را نیز بر دارد و به جای آن، شیره بگذارد و این کار باعث می شود که زنبورها برای گریز از شرِّ این بلا، چاره را در گریز از کندو و بازگشت به کوه، محل زندگی اجدادی، می یابند...»
می بینید که روشنفکر ما در ضدیت با غرب و شهرنشینی و دنیای جدید و مفاهیم نو، راه حلی که ارائه می دهد بازگشت به اعماق تاریخ است و این زنبوران(مردم ایران) با عسل شان(نفت) باید از دنیای جدید فاصله بگیرند و شهر را ترک کنند!
«دردِ دل ها که تمام شد نتیجه گرفتند که هیچ کدام دست به شیره نزنند و طرفش هم نروند و... بعد هم قرار شد دور و بر گودال شیره را دیوار بکشند و روش را هم بپوشانند که بوش به دماغ مورچه ها(بخوانید امریکائیان بیگانه) نرسد»
(سرگذشت کندوها، ص۲۱»
قبل از این در کنفرانسی بنام «بررسی عوامل غرب ستیزی روشنفکران ایرانی» به این موضوع پرداخته ام(جهت دانلود اینجا)
♦️اینکه امریکا با کودتا و سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق، ضربه ی اساسی بر ایران و مخصوصا بر پروژه نوسازی سیاسی مردم ایران زد شکی وجود ندارد اما در مقایسه با کارنامه سیاه روسیه باید گفت که هیچ کشوری به اندازه روسیه به ایران ضربه نزده، اما در آثار نویسندگان و روشنفکران دوران جنگ سرد، این غرب است که اهریمن بوده نه روسیه...!
♦️اما در اینجا یک استثنا وجود دارد و اینکه، تنها در آثار غلامحسین ساعدی علاوه بر آمریکاستیزی، روسیه ستیزی نیز وجود دارد منظورم داستان «غریبه در شهر» ساعدی است که برای اولین بار در میان آثار داستانی، رد پای قشون روسی و جنایتهای آنها به چشم می خورد...!
آیا این بخاطر این نبوده که غلامحسین ساعدی ترک و زاده آذربایجان بوده و تاریخ آذربایجان مشحون از زخمها، داغ ها و دارهای روسها بوده و ناخوداگاهانه در قلم ساعدی جاری شده؟!
هر چند در فضای چپ زده ی آن سالها به روسیه تزاری حمله کرده نه به شوروی کعبه آمال حزب توده!
اما خود همین نیز غنیمت بوده که جنایات روسها در حوادث تلخ ۱۲۸۸ش را بازآفرینی کرده و مظلومیت ثقه الاسلام تبریزی را در سیمای شیخ دوزدوزانی و یا در قتل حیدر بدست روسها را به تصویر کشیده:
«نجف پابرهنه و نعره کشان از در مدرسه وارد شد و درحالی که به سر و صورت خود می زد شروع کرد به داد و فریاد: "آقا رو گرفتن، آقا رو گرفتن، آقا رو گرفتن...»
(غریبه در شهر...ص۱۷)
گر چه در رمان، حملات ساعدی بر روسیه تزاری بوده نه اتحاد جماهیر شوروی که از ترس هژمونی حزب توده بر محافل روشنفکری آن زمان، کسی را یارای حمله به آن نبوده! اما با این حال، این خود غنیمیتی بوده که ساعدی به عنوان یك روشنفکر، رسالت خود را فراموش نکرده و سابقۀ تلخ تاریخی اشغال و تجاوز یك کشور بیگانه را در قالب رمانی بازگو کرده...
♦️آنچه عجیب است اینکه امروزه برخی از همشهریان ناآشنا به تاریخ، در پرداختن به ناکامی مشروطه و نقش و جنایات روسها در آذربایجان و اعدام آزادیخواهان تبریز، بیشتر یقه غرب و فراماسونها و حتی ستارخان ها و باقرخان ها را می گیرند نه قشون جنایتکار روسی یا لیاخوف قزاق را...!
شاید بخاطر این بوده که محمدعلی شاه مستبد، دست پرورده شاپشال روسی، پناهنده به روسها و رفیق گرمابه و گلستان روسها بوده...!
✍️علی مرادی مراغه ای
✅غرب ستیزی و آمریکاستیزی پس از کودتای 28مرداد در میان روشنفکران ما موج می زند نگاهی به داستان نویسی دهه سی، چهل و پنجاه به روشنی گواه است و در آثار هدایت، بزرگ علوی، جلال آل احمد، غلامحسین ساعدی و... دیده می شود...
♦️هدایت در داستان کوتاه «فردا» رفتار وحشیانۀ یك سرباز آمریکایی را به تصویر کشیده:
«ما اگر یك روز کار نکنیم، باید سر بی شام زمین بگذاریم. اون ها(آمریکاییها) اگر یك شب تفریح نکنند، دنیا را به هم می زنند! اون شب، اون سرباز آمریکایی که سیاه مست بود و از صورت پرخونش عرق می چکید، سر اون زنی رو که لباس سورمه ای تنش بود چه جور به دیوار می زد!»
(«فردا»...ص۳)
در آثار بزرگ علوی نیز غرب ستیزی به کرات هست مخصوصا در رمان چشمهایش.
در آثار غلامحسین ساعدی نیز مانند «عزاداران بیل» و «دندیل» تمرکز او بر آمریکاستیزی است، ساعدی در «آرامش در حضور دیگران» به ستیز با فرهنگ غرب رفته.
♦️اما در آثار آل احمد، تقبیح غرب و تقدیس شرق موج می زند به عنوان مثال در «نفرین زمین» و «شوهر آمریکایی» و «سرگذشت کندوها» غرب ستیزی و آمریکاستیزی بی داد می کند.
موضوع سرگذشت کندوها اینست که در کوهی بلایی ناگهانی آمده زندگی زنبوران را که در طاق نمای کوهی لانه دارند نابود کرده و آنها از گرسنگی و سرما ناگزیر به کندویی پناه می برند که متعلق به دهقانی به نام کمند علی بک است که کاسه ای شیره برای گرفتن زنبوران سرگردان در کنار خانۀ خود گذاشته.
کمند علی بک محصول تلاش زنبورها را برمی دارد و از برداشت عسل زنبورها به نام و نان می رسد امّا در آخرین بار طمع بیش از حدش سبب می شود که «سهم عسل خود آن ها را نیز بر دارد و به جای آن، شیره بگذارد و این کار باعث می شود که زنبورها برای گریز از شرِّ این بلا، چاره را در گریز از کندو و بازگشت به کوه، محل زندگی اجدادی، می یابند...»
می بینید که روشنفکر ما در ضدیت با غرب و شهرنشینی و دنیای جدید و مفاهیم نو، راه حلی که ارائه می دهد بازگشت به اعماق تاریخ است و این زنبوران(مردم ایران) با عسل شان(نفت) باید از دنیای جدید فاصله بگیرند و شهر را ترک کنند!
«دردِ دل ها که تمام شد نتیجه گرفتند که هیچ کدام دست به شیره نزنند و طرفش هم نروند و... بعد هم قرار شد دور و بر گودال شیره را دیوار بکشند و روش را هم بپوشانند که بوش به دماغ مورچه ها(بخوانید امریکائیان بیگانه) نرسد»
(سرگذشت کندوها، ص۲۱»
قبل از این در کنفرانسی بنام «بررسی عوامل غرب ستیزی روشنفکران ایرانی» به این موضوع پرداخته ام(جهت دانلود اینجا)
♦️اینکه امریکا با کودتا و سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق، ضربه ی اساسی بر ایران و مخصوصا بر پروژه نوسازی سیاسی مردم ایران زد شکی وجود ندارد اما در مقایسه با کارنامه سیاه روسیه باید گفت که هیچ کشوری به اندازه روسیه به ایران ضربه نزده، اما در آثار نویسندگان و روشنفکران دوران جنگ سرد، این غرب است که اهریمن بوده نه روسیه...!
♦️اما در اینجا یک استثنا وجود دارد و اینکه، تنها در آثار غلامحسین ساعدی علاوه بر آمریکاستیزی، روسیه ستیزی نیز وجود دارد منظورم داستان «غریبه در شهر» ساعدی است که برای اولین بار در میان آثار داستانی، رد پای قشون روسی و جنایتهای آنها به چشم می خورد...!
آیا این بخاطر این نبوده که غلامحسین ساعدی ترک و زاده آذربایجان بوده و تاریخ آذربایجان مشحون از زخمها، داغ ها و دارهای روسها بوده و ناخوداگاهانه در قلم ساعدی جاری شده؟!
هر چند در فضای چپ زده ی آن سالها به روسیه تزاری حمله کرده نه به شوروی کعبه آمال حزب توده!
اما خود همین نیز غنیمت بوده که جنایات روسها در حوادث تلخ ۱۲۸۸ش را بازآفرینی کرده و مظلومیت ثقه الاسلام تبریزی را در سیمای شیخ دوزدوزانی و یا در قتل حیدر بدست روسها را به تصویر کشیده:
«نجف پابرهنه و نعره کشان از در مدرسه وارد شد و درحالی که به سر و صورت خود می زد شروع کرد به داد و فریاد: "آقا رو گرفتن، آقا رو گرفتن، آقا رو گرفتن...»
(غریبه در شهر...ص۱۷)
گر چه در رمان، حملات ساعدی بر روسیه تزاری بوده نه اتحاد جماهیر شوروی که از ترس هژمونی حزب توده بر محافل روشنفکری آن زمان، کسی را یارای حمله به آن نبوده! اما با این حال، این خود غنیمیتی بوده که ساعدی به عنوان یك روشنفکر، رسالت خود را فراموش نکرده و سابقۀ تلخ تاریخی اشغال و تجاوز یك کشور بیگانه را در قالب رمانی بازگو کرده...
♦️آنچه عجیب است اینکه امروزه برخی از همشهریان ناآشنا به تاریخ، در پرداختن به ناکامی مشروطه و نقش و جنایات روسها در آذربایجان و اعدام آزادیخواهان تبریز، بیشتر یقه غرب و فراماسونها و حتی ستارخان ها و باقرخان ها را می گیرند نه قشون جنایتکار روسی یا لیاخوف قزاق را...!
شاید بخاطر این بوده که محمدعلی شاه مستبد، دست پرورده شاپشال روسی، پناهنده به روسها و رفیق گرمابه و گلستان روسها بوده...!