💥كبريت هاى صاعقه شب را نابود
می کند...!
✍️علی مرادی مراغه ای
✅شفیعی کدکنی شعری دارد در ستایش چریکها و آنها را به کبریتهایی تشبیه کرده که خودشان آتش گرفته می سوزند و شبِ سیاه دیکتاتوری را روشن می کنند...!
من در کتاب (جان های شیفته) مفصل به نقدِ جنبش چریکی پرداخته ام و البته فحش های زیادی هم شنیده ام و البته با هر نوشته ای از گروههای مختلف اعم از راست یا چپ فحش شنیده و می شنوم هر کدام از این گروهها نیز فحش های مخصوص خودشان را دارند که نثار آدم می کنند اما اشکالی ندارد چون باید این تاریخ معاصر برای نسل جوان شناخته شود تا دوباره مرتکب اشتباه نگردند...
دوستان می توانند کتاب جان های شیفته نوشته اینجانب را از اینجا دانلود کنند.
♦️من فکر می کنم یکی از بهترین منبعی که فضای ملتهب و رادیکالیزم و خشونت انقلابی دهه چهل و پنجاه را منعکس می کند فایلهای صوتی گفتگوهای بین دو گروه یعنی حمید اشرف رهبر چریکهای فدایی خلق و تقی شهرام رهبر مجاهدین مارکسیست شده می باشد که خوشبختانه به کتاب نیز تبدیل شده و از اینجا می توانید بخوانید...
هر دو نفر، تصفیه های خونینی در گروه چریکی خودشان انجام داده اند یعنی چهار مورد تصفیه خونین در درون چریکهای فدایی خلق توسط حمید اشرف انجام شده و در مقابل، محمدتقی شهرام نیز در گروه مجاهدین خلق پس از مارکسیست شدنش دست به تصفیه زده و مجيد شريف واقفى را ترور کرده و سپس، جسد او را در آتش سوزانده و حالا پس از مارکسیست شدن، آمده با حمید اشرف گفتگو می کنند تا باهم ائتلاف کرده و تشکیل یک جبهه ضد امپریالیستی بدهند...!
♦️برای یک لحظه یک خانه تیمی مخفی را در یک جایی از تهران تصور کنید که چهار جوان یعنی دو نفر از چریکهای فدایی خلق(حميد اشرف و بهروز ارمغانى) و دو نفر از مجاهدین خلق مارکسیست شده(تقى شهرام و جواد قائدى) در یک خانه تیمی و مخفی که در 1353 ضربات سختی نیز از ساواک خورده و بسیاری از اعضای خودشان را از دست داده اند در پشت پرده نشسته اند و همدیگر را نمی بینند و دارند صحبت می کنند و می خواهند باهم ائتلاف کرده تشکیل جبهه بدهند!
اما یکی از آنها یعنی حمید اشرف می گوید که شما کم هستید بجای تشکیل جبهه باید به ما بپیوندید و در ما حل شوید و البته در مورد کل دنیا و چین و اتحاد جماهیر شوروی و امپریالیسم جهانی و نابودی سگ زنجیری آن یعنی رژیم شاه نیز صحبت می کنند و می خواهند تصمیم بگیرند و آن بیرون هم ساواک در به در بدنبال شان است!
اعتماد به نفس نجومی و شگفت انگیز آن نسل را ببینید!
♦️شفیعی کدکنی در ستایش از جنبش چریکی آن روزها در «كوچه باغ هاى نيشابور» شعری دارد و چریکها را به كبريت هاى صاعقه تعبير كرده كه مدام كشته می شوند در حالى كه جامعه هنوز در خواب است:
كبريت هاى صاعقه
پى در پى خاموش می شوند...
اما در نهايت با فدا شدن آنها اين شعر به اینجا می رسد که:
كبريت هاى صاعقه شب را
بی رنگ می کند...
کبریت های صاعقه
شب را نابود
می کند...
فضا را می توانید مجسم کنید که حتی یک شاعر و ادیب فرهیخته ای چون شفیعی کدکنی نیز می تواند اسیر آن فضا گردد و تحت تاثیر آن اتمسفر تب آلود و رایکالیزم، در ستایش از خشونت و سیانور و سلاح بسراید و بجای اینکه با چراغ دانش و فرهنگ و خرد به جنگ سیاهی شب رود با صاعقه های پی در پی سلاح چریکی می رود...!
اما در آن فضای لعنتیِ چپ زده، مگر کسی جرات می کرد از کار فرهنگی نیز سخن بگوید...؟!
◀️کاریکاتور زیر را از یکی از مجلات چپی برداشته ام مربوط به اوایل انقلاب است...
می کند...!
✍️علی مرادی مراغه ای
✅شفیعی کدکنی شعری دارد در ستایش چریکها و آنها را به کبریتهایی تشبیه کرده که خودشان آتش گرفته می سوزند و شبِ سیاه دیکتاتوری را روشن می کنند...!
من در کتاب (جان های شیفته) مفصل به نقدِ جنبش چریکی پرداخته ام و البته فحش های زیادی هم شنیده ام و البته با هر نوشته ای از گروههای مختلف اعم از راست یا چپ فحش شنیده و می شنوم هر کدام از این گروهها نیز فحش های مخصوص خودشان را دارند که نثار آدم می کنند اما اشکالی ندارد چون باید این تاریخ معاصر برای نسل جوان شناخته شود تا دوباره مرتکب اشتباه نگردند...
دوستان می توانند کتاب جان های شیفته نوشته اینجانب را از اینجا دانلود کنند.
♦️من فکر می کنم یکی از بهترین منبعی که فضای ملتهب و رادیکالیزم و خشونت انقلابی دهه چهل و پنجاه را منعکس می کند فایلهای صوتی گفتگوهای بین دو گروه یعنی حمید اشرف رهبر چریکهای فدایی خلق و تقی شهرام رهبر مجاهدین مارکسیست شده می باشد که خوشبختانه به کتاب نیز تبدیل شده و از اینجا می توانید بخوانید...
هر دو نفر، تصفیه های خونینی در گروه چریکی خودشان انجام داده اند یعنی چهار مورد تصفیه خونین در درون چریکهای فدایی خلق توسط حمید اشرف انجام شده و در مقابل، محمدتقی شهرام نیز در گروه مجاهدین خلق پس از مارکسیست شدنش دست به تصفیه زده و مجيد شريف واقفى را ترور کرده و سپس، جسد او را در آتش سوزانده و حالا پس از مارکسیست شدن، آمده با حمید اشرف گفتگو می کنند تا باهم ائتلاف کرده و تشکیل یک جبهه ضد امپریالیستی بدهند...!
♦️برای یک لحظه یک خانه تیمی مخفی را در یک جایی از تهران تصور کنید که چهار جوان یعنی دو نفر از چریکهای فدایی خلق(حميد اشرف و بهروز ارمغانى) و دو نفر از مجاهدین خلق مارکسیست شده(تقى شهرام و جواد قائدى) در یک خانه تیمی و مخفی که در 1353 ضربات سختی نیز از ساواک خورده و بسیاری از اعضای خودشان را از دست داده اند در پشت پرده نشسته اند و همدیگر را نمی بینند و دارند صحبت می کنند و می خواهند باهم ائتلاف کرده تشکیل جبهه بدهند!
اما یکی از آنها یعنی حمید اشرف می گوید که شما کم هستید بجای تشکیل جبهه باید به ما بپیوندید و در ما حل شوید و البته در مورد کل دنیا و چین و اتحاد جماهیر شوروی و امپریالیسم جهانی و نابودی سگ زنجیری آن یعنی رژیم شاه نیز صحبت می کنند و می خواهند تصمیم بگیرند و آن بیرون هم ساواک در به در بدنبال شان است!
اعتماد به نفس نجومی و شگفت انگیز آن نسل را ببینید!
♦️شفیعی کدکنی در ستایش از جنبش چریکی آن روزها در «كوچه باغ هاى نيشابور» شعری دارد و چریکها را به كبريت هاى صاعقه تعبير كرده كه مدام كشته می شوند در حالى كه جامعه هنوز در خواب است:
كبريت هاى صاعقه
پى در پى خاموش می شوند...
اما در نهايت با فدا شدن آنها اين شعر به اینجا می رسد که:
كبريت هاى صاعقه شب را
بی رنگ می کند...
کبریت های صاعقه
شب را نابود
می کند...
فضا را می توانید مجسم کنید که حتی یک شاعر و ادیب فرهیخته ای چون شفیعی کدکنی نیز می تواند اسیر آن فضا گردد و تحت تاثیر آن اتمسفر تب آلود و رایکالیزم، در ستایش از خشونت و سیانور و سلاح بسراید و بجای اینکه با چراغ دانش و فرهنگ و خرد به جنگ سیاهی شب رود با صاعقه های پی در پی سلاح چریکی می رود...!
اما در آن فضای لعنتیِ چپ زده، مگر کسی جرات می کرد از کار فرهنگی نیز سخن بگوید...؟!
◀️کاریکاتور زیر را از یکی از مجلات چپی برداشته ام مربوط به اوایل انقلاب است...