شاهد علوی/ روزنامه‌نگار


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Blogs


برای به اشتراک گذاشتن خبر، یادداشت و گزارش‌هایی که به نظرم ارزش خواندن و دیدن دارند.
از طریق ایمیل (xorhelat.k@gmail.com) و یا ای‌دی تلگرامی @ShahedAlawi می‌توانید با من تماس بگیرید.

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Blogs
Statistics
Posts filter


Forward from: Iran International ایران اینترنشنال
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
اجرای مخفیانه حکم اعدام حمید حسین‌نژاد

«شواهد زیادی وجود دارد که حمید حسین‌نژاد، قربانی سناریونویسی دستگاه امنیتی شده که باید مقصری برای درگیری خونبار سال ۱۳۹۶ پیدا می‌کرد. هم حمید، هم وکیل او و هم خانواده‌اش شواهد غیرقابل انکاری ارائه دادند که او نمی‌توانسته در صحنه درگیری حضور داشته باشد.»

گفت‌وگو با شاهد علوی، عضو تحریریه ایران اینترنشنال
@iranintltv


Forward from: Iran International ایران اینترنشنال
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
بی‌اعتبار بودن اتهامات وارده علیه حمید حسین‌نژاد

حمید حسین‌‌نژاد در خطر اجرای حکم اعدام است

جزئیات بیشتر در گفت‌وگو با شاهد علوی، عضو تحریریه ایران اینترنشنال
@iranintltv


سناریویی بالیودی که برای متهم کردن حمید حسین‌نژاد نوشته‌اند، به شکلی واقعا باورنکردنی، مضحک است.

‏یک شهروند معمولی که ساعت ۱۱:۳۰ با خانواده‌اش از مرز قانونی در نقطه ایکس برای خرید از کشور خارج شده، بال درآورده و یک فاصله طولانی کوهستانی صعب‌العبور را پرواز کرده تا گروهی مسلح را که بر آن کوهستان‌ها حکمرانی می‌کنند و آنجا را مثل کف دست‌شان می‌شناسند، برای یک درگیری در ۱۴:۳۰ در یک نقطه بسیار دور از نقطه ایکس، از مرز وارد کند و بعد از درگیری دوباره خارج کند و دوباره بالهایش را فعال کند و پرواز کند به خانواده‌اش در بازار ملحق شود و ساعت ۱۷:۳۰ از همان مرز ایکس به ایران بازگردند.

‏باور کنید با توجه به مهرهای روی پاسپورت، سناریو به همین مضحکی نوشته شده و اعترافات اجباری بعد از ۱۱ ماه شکنجه بر همین اساس تنظیم شده است.

‏دردناک است که دشمن آدم، در این حد تبهکار و در عین‌حال احمق باشد و آدم‌ها را به این شکل پای چوبه دار ببرد تا بگوید اقتدار و احاطه امنیتی دارد.

‏ ⁧ #حمید_حسین‌نژاد_حیدرانلو ⁩


Forward from: Iran International ایران اینترنشنال
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
شاهد علوی، عضو تحریریه ایران‌اینترنشنال، در برنامه «چشم‌انداز» می‌گوید: «شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد جمهوری اسلامی سال‌هاست برای کشتن مخالفان و منتقدانش که خود حذف می‌نامد، خارج از مسیر قضایی برنامه‌ریزی کرده و خارج از کشور هم از تمام امکانات دیپلماتیک خود برای انجام این قتل‌های فراقضایی استفاده می‌کند»
@iranintltv


نامه سپیده قلیان از زندان اوین به روناهی حسین‌نژاد در دفاع از حق زندگی و محکومیت اعدام

به نام انسانیت، به نام عدالت
روناهی عزیزم، سلام.
متاسفم که این نامه در چنین شرایط تلخی نوشته می‌شه، اما برای من افتخار بزرگیه که به خاطر تو، خواهر کوچک و شجاعم، دوباره معنای عدالت و حق حیات رو عمیق‌تر لمس کردم.

تو هم‌سن‌وسال برادرزاده‌هام، طهورا و مهرا، هستی؛ همون‌قدر پر از شور زندگی، همون‌قدر شیفته‌ی دنیایی که همه‌ی آدما توش حق حیات داشته باشن. تو با صدای رسا و قلب بزرگت، عدالت‌خواهی رو به من و خیلی‌های دیگه یادآوری کردی. تو این سرزمینی که حکمرانان آن با حق زندگی ما در ستیزن، شنیدن فریاد تو و فرزندان این خاک برای حق حیات، تکان‌دهنده‌ست؛ این‌که به جای کودکی کردن، پرچم عدالت رو دست بگیری و با شجاعت بگی «نه به مرگ».

روناهی عزیزم، ما همه یه زنجیریم. حق حیاتمون مثل دومینو به هم وصله. اگه یکی از ما این حق رو از دست بده، انگار همه‌مون یه تیکه از وجودمون رو گم کردیم. تو با ویدیوی پراحساست، با اشک‌ها و کلماتت، بهمون نشون دادی که نباید از این حق ساده بگذریم. من و خیلی‌های دیگه کنار تو هستیم، برای پدرت، حمید حسین‌نژاد حیدرانلو، و برای همه‌ی کسایی که در خطر بالارفتن سرهایشان بر چوبه‌ دار است.

سلب حق حیات، در هر شکل و لباسی، نکوهیدنیه.
حق حیات و عدالت‌خواهی ارزش‌هایی نیستن که بتونیم به سادگی ازشون بگذریم. جامعه‌ی ما به آدمایی مثل تو نیاز داره؛ به کسایی که با شجاعتشون بیدارمون می‌کنن. امروز شاید سیاه باشه، اما من خیلی امیدوارم. فردایی که تو و امثال تو توش باشین، یعنی جامعه‌ای داریم که هوشیاره، که می‌گه «نه به اعدام»، «نه به مرگ» در هر هیئت و لباسی.

حق حیات پایه‌ی هر جامعه‌ی سالمه. وقتی حق زندگی کردن رو از یه نفر می‌گیرن، اعتماد و همبستگی اجتماعی ترک برمی‌داره. جامعه‌ای که به حق حیات احترام می‌ذاره، نه فقط افرادش رو زنده نگه می‌داره، بلکه امید، انسانیت، و حس تعلق رو تو قلب همه‌مون تقویت می‌کنه.

تو، روناهی عزیز، با فریاد عدالت‌خواهیت، بهمون یادآوری کردی که برای ساختن همچین جامعه‌ای باید کنار هم بایستیم و از حق زندگی هر انسان، مثل پدرت، دفاع کنیم.

امید، روناهی عزیزم، شعله‌ایه که تو قلب تو زبانه می‌کشه؛ یه باور ریشه‌دار که حتی تو سیاهی شب، با هر فریاد عدالت، ستاره‌ای تو آسمون جامعه‌مون روشن می‌شه.

روناهی عزیزم، بدون که صدات شنیده شده. من قول می‌دم داستان تو و پدرت رو با هر راهی که بتونم به گوش بقیه برسونم.
تو تنها نیستی. ما همه پشت تو و خونوادت هستیم.
با تمام قلبم برای تو و پدرت آرزوی آزادی و زندگی می‌کنم. صدایت رسا عزیزم و سرت سلامت خواهر کوچکم.

رفیق تو سپیده قلیان
از زندان اوین


Forward from: مات و متحیر
پریروز از خواب پاشدم، گشتی زدم این‌سو و آن‌سو، دیدم همه عاشق شهرام شب‌پره‌اند. گفتم لابد فصلی مهم از تاریخ تطور اندیشه را از دست داده‌ام، نوروز البته وقتی سبزی‌پلو ماهی تدارک می‌دیدم، تلویزیون کوتاه‌زمانی روی بی‌بی‌سی بود، متوجه شده بودم که به شکلی غیرطبیعی، شهرام ش. محور ماجراست، گفته بودم شاید تجلیل از پیشکسوتانی، چیزی‌ست. از این‌ها که در تهران برگزار می‌کنند و آخرین بازمانده‌ی یک ژانر، خسته و بیمار و ازپاافتاده روی سن می‌آید و به جبران یک عمر دیده نشدن، طرد شدن، تنهایی، اجر ندیدن و بر صدر ننشستن، یک مدال بی‌فایده می‌گیرد و خودش هم یادش می‌رود روی سن بودنش، تایید دیده‌نشدنش است، چند جمله‌ای می‌گوید و در میان تشویق فزاینده‌ای حضار، می‌رود می‌نشیند و مجری تپق‌زنان، همچنان در باب لزوم اجرگزاردن به اهل قلم و هنر، مهمل می‌بافد. گفتم بی‌بی‌سی طبق معمول به رغم سکونت در لندن، سلیقه‌ای پسا-انقلاب-پنجاه‌وهفتی/دوم-خردادی دارد.
پریروز در مسیر کار گفتم یکی دو اثر ازش گوش کنم شاید تغییری رخ داده و ببینم نظرم پس از بیست سال چیست، نظرم همان بود.
سال‌ها پیش، مهمانی‌هایی راه می انداختیم و تیپ‌های منفور اجتماعی را پرفورمنس می‌کردیم و با شهرام شب‌پره می‌رقصیدیم. یکی روسری چرک سیاه سرش می‌کرد با چادر سیاه پاره‌ای که تهش به زمین می‌کشید، دور ابروهایش را سیاه می‌کرد و لب‌هایش را بی‌رنگ و دندان‌هایش را زرد، می‌شد مدیر مدرسه. یکی روسری گل‌گلی سر می‌کرد با چادر پنگوئنی و جوراب پاریزین و ابروی روشن، می‌شد معلم پرورشی. یکی پیرهن سفید چرک‌مرده‌ی یقه‌آخوندی با شلوار خاکستری که جیب‌های شل داشت، جای ریش و پشم مداد می‌کشید تا سیاه شود و دمپایی پلاستیکی پا می‌کرد، می‌شد معاون آموزش و پرورش منطقه‌ی سه.
شهرام ش. خوراک چنین پرفورمنسی بود. برای موقعیت‌های کمیک‌تراژیک خیلی به درد می‌خورد. بیش از این اما، ای قشنگ تر از پریا، تنها تو کوچه نریا، خیلی فرقی هم با ادبیات کتاب معارف سوم دبستان نداشت: بچه‌های محل دزدن، عشق منو می‌دزدن. ترانه‌هایش غیرقابل تحمل بودند، و یکی دو راند بیشتر نمی‌شد باهاش رقصید، حوصله‌ی آدم را سر می‌برد و باید می‌زدی روی مرتضا یا اندی تا رقص از تپش نیفتد.
در عالم شلوار و دامن و پیرهن هم البته ته داستان همین است: پیروان مد، از این‌که ورق گاهی برگردد و شلوار دم‌‌پا اجرِ ندیده را عطف به ما سبق کند، شادمان می‌شوند. انگار شلوار دم‌پا چیزی در خود داشته که در زمان مد شدنش چهل سال قبل، از قلم افتاده بوده، و حالا شاید بشود از نو کشفش کرد. برای بعضی، چیزی از نو قابل کشف شدن دارد شاید، و برای بعضی، همان است که بود. پیرهن کمرکرستی برای بعضی‌ها ست می‌شود هنوز، گیرم با نایکی، برای بعضی دیگر تهش همان است که بود: تنگ و آزارنده و مناسب برای صرفن موقعیت‌های خیلی نادر، مثل پرفورمنس گروهی تین‌ایجر آنارشیست به قصد مسخره‌ی مد رسمی و تنگ و بددوخت.
هنوز بعد از این‌همه سال، هیچ تلویزیون فارسی زبانی موفق نشده چارتا آدم خلاق جمع کند، و عرصه‌ی برنامه‌ی نوروز را به سطحی فراتر از رستوران‌های ایرانی فرنگ ببرد: دیوارها با موتیف هخامنشی تزیین شده، رومیزی‌های الیاف پلاستیکی با طرح ترمه، بشقاب‌های ارزان چینی، منوهای صدساله‌ی کاور شده در پلاستیک چرک‌مرده، گارسون‌های کراواتی که بوی پیازداغ می‌دهند، شوخی‌های بی‌جا و بی‌نمک، خلاصه بنجل و غیرحرفه‌ای و نچسب، طوری که تا یک روز بعد، بوی غذا تا بیخ گلویت می‌آید و برمی‌گردد. چه حیف، تمامی الفاظ جهان را داشتید و آن نگفتید که به کار آید.


Forward from: کامبیز غفوری / روزنامه‌نگار
در سال‌های اخیر، واژه «گلوبالیسم» از یک مفهوم اقتصادی-سیاسی به یک برچسب مبهم و منفی در فضای رسانه‌ای و سیاسی تبدیل شده است. در بسیاری از محافل، گلوبالیست‌ها متهم ردیف اولِ مشکلات جهانی‌اند: از بحران‌های اقتصادی گرفته تا فروپاشی هویت ملی. در این میان، نظریه‌های توطئه نیز با قدرت بیشتری این ایده را ترویج می‌کنند که گویی «گلوبالیست‌ها» یک گروه پنهان و قدرتمند هستند که قصد تسلط بر جهان را دارند.

اما گلوبالیسم واقعاً چیست؟ چه تفاوتی دارد میان جهانی‌شدن به‌عنوان یک روند تاریخی و گلوبالیسم به‌عنوان یک ایدئولوژی یا حتی دشمن فرضی؟ آیا واقعاً جهانی‌شدن هویت ملی را تهدید می‌کند؟ و چرا برخی سیاستمداران و رسانه‌ها از این واژه برای تقویت گفتمان عوام‌گرایانه استفاده می‌کنند؟

در این برنامه، با حضور عرفان ثابتی، پژوهشگر علوم اجتماعی، این مفاهیم را واکاوی می‌کنیم و تلاش می‌کنیم تصویری روشن‌تر از آن‌چه واقعاً در جریان است، ارائه دهیم—دور از شعارها و تئوری‌های توطئه.

https://www.youtube.com/watch?v=JueAKwmGntY


Forward from: Iran International ایران اینترنشنال
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
تهدید شمخانی به قطع همکاری باآژانس بین المللی انرژی اتمی

مارکو روبیو، وزیر خارجه ایالات متحده می‌گوید ملاقات مهمی روز شنبه بین ویتکاف و مقام ارشد ایران خواهد بود

گفت‌وگو با شکریا برادوست، پژوهشگر روابط بین‌الملل و سیاست خارجی و شاهد علوی، خبرنگار ایران اینترنشنال

@iranintltv


Forward from: Iran International ایران اینترنشنال
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
شاهد علوی، عضو تحریریه ایران اینترنشنال، می‌گوید پنج زندانی عقیدتی زندان وکیل‌آباد که جمهوری‌اسلامی به جرم عضویت در گروه سلفی «حزب‌الفرقان» اعدام کرد، در زمان فعالیت این گروه عمدتا کمتر از ۱۵ سال سن داشتند و اصلا نمی‌توانستند عضو چنین گروه‌هایی باشند. حکومت آن‌ها را اعدام کرد تا یادآوری کند، شکست‌هایش را در عرصه بین‌الملل با انتقام‌گرفتن از مردم جبران می‌کند
@iranintltv


Forward from: Iran International ایران اینترنشنال
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
شاهد علوی، عضو تحریریه ایران اینترنشنال می‌گوید، حسین‌علی نیری، عضو هیات مرگ کشتار ۶۷ مورد علاقه روح‌الله خمینی بود و بعد از حضور در هیات مرگ هم بارها از طرف خمینی ماموریت یافت خارج از قانون به پرونده‌های قضایی رسیدگی کند و برای همین همراهی‌ها در ۳۳ سالگی معاون دیوان عالی کشور شد
@iranintltv




Forward from: کامبیز غفوری / روزنامه‌نگار
مناظره‌ای با عنوان «وقایع ارومیه؛ نقش جامعه مدنی در کاهش تنش‌های اجتماعی» میان فرشید فاریابی، دانش‌آموخته علوم ارتباطات؛ دیاکو مرادی، روزنامه‌نگار و رضا میر، کنشگر مدنی، روز چهارشنبه ۱۳ فروردین ساعت هفت شب ایران (دوم آوریل ساعت ۱۷:۳۰ اروپای مرکزی) با اجرای من به طور زنده از لینک یوتیوب زیر پخش خواهد شد:
https://www.youtube.com/live/akiRKdVwZMo
شما می‌توانید در زمان پخش به طور زنده سوال‌های خود را در کانال یوتیوب بنویسید تا مطرح شود.
لینک عضویت در کانال:
https://www.youtube.com/@KambizGhafouri


وریشه مرادی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، با وجود وضعیت نامساعد جسمی و نیاز فوری به عمل جراحی، از رسیدگی پزشکی در زندان اوین و همچنین اعزام به بیمارستان محروم مانده است.
کمپین «آزادی وریشه مرادی» با انتشار مطلبی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت محرومیت این زندانی سیاسی از رسیدگی پزشکی جان او را به خطر انداخته است.

https://www.iranintl.com/202504014173


صبح یکشنبه، بەڵێن ساڵح، شاعر و روزنامه‌نگار برجسته کُرد و برادر برهم صالح، رییس‌جمهوری پیشین عراق، در نتیجه سکته قلبی در واشینگتن دی‌سی درگذشت.

بلین صالح، شاعری خلاق، روزنامه‌نگاری درجه یک و بسیار مهم‌تر از این‌ها، انسانی به غایت شریف و دوستی بسیار مهربان بود. او که در زمان جوانی، سال‌ها با حکومت صدام جنگیده بود و مدت‌ها در زندان ابوغریب زندانی بود، پس از مهاجرت به آمریکا در اواسط دهه نود میلادی، به بخش کُردی صدای آمریکا پیوست و نزدیک به ۳۰ سال در این رسانه کار خبری و برنامه‌سازی کرد.

در تمام این سال‌ها، او با دست رد زدن به همه رانت‌ها و امتیازها، با مناعت طبع همچنان یک روزنامه‌نگار منتقد قدرت باقی ماند و دوستی‌اش با همسنگرهای دیروز و رهبران امروز اقلیم کُردستان و عراق، مانع استقلال عمل و تعهدش به حقیقت نشد.
یادش زنده باشد.


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
حملات سازماندهی‌شده به ⁧ #توماج_صالحی ⁩، که یکی از غیراخلاقی‌ترین و مبتذل‌ترین آن‌ها هم به فرموده، در اینستاگرام پروموت شد، از جنس حملاتی است که پیشتر فرمانش را داده بودند: «یا با مایی، یا به هر قیمتی تخریبت می‌کنیم.»

‏لمپنیسم و شارلاتنیسم اگرچه صدایی بلند دارند، اما تغییر در دنیای واقعی با داد و فریاد و هارسیسم محقق نمی‌شود. کنش سیاسی موثر، اراده و توانی لازم دارد که جماعت دادزن، فاقد آن هستند.

‏توماج هنرمندی بسیار خلاق، مردمی و شریف است و روزی که باید، کنار مردم ایستاد و هزینه‌اش را هم داد و هنوز هم می‌دهد. طبعا با این حملات که نظام مقدس برون‌سپاری کرده است، جایگاه توماج نزد مردمی که برایشان می‌خواند، تنزل نمی‌یابد.

‏یادآوری؛ ایران به پیش می‌رود، به عقب بازنمی‌گردد!


Forward from: Iran International ایران اینترنشنال
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
کمیته ویژه حکومت درباره خیزش ۱۴۰۱، گزارش خود را به مسعود پزشکیان تحویل داد. این کمیته تجاوز جنسی در جریان خیزش مهسا را تایید کرده است.
بررسی جزییات این گزارش با گزارش‌های مستقلی که قبلا منتشر شده است، در گفت‌‌وگو با شاهد علوی، عضو تحریریه ایران‌اینترنشنال و محمود امیری‌مقدم، مدیر سازمان حقوق بشر ایران
@iranintltv


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
ترجمه فارسی ترانه

کفشدوزک من، خانه‌ی دایی من کجاست؟
در شهر است یا کوهستان یا که در روستا؟

کفشدوزک بیا بر سر انگشتانم بنشین
تا زیبایی پیچ و تاب تنم را دریابی

دلم می خواهد همچون تو پرواز کنم
همچون تو برقصم و ردای ستم را پاره کنم
ای پاره کنم
ای پاره کنم

بگذار بال‌هایم مانند تو خالدار باشند
و خانه‌هایم همسوی آن‌ها، رویایی باشند

بگذار بال‌هایم مانند تو خالدار باشند
و خانه‌هایم همسوی آن‌ها، رویایی باشند

دوست ندارم بال‌هایم خونین باشند‌
می‌خواهم خال‌هایم مثل تو رنگین باشند

کفشدوزک من، خانه‌ی دایی من کجاست؟
در شهر است یا کوهستان یا که در روستا؟

ای عمو، ای برادر، ای پدر، ای پدر!
تف به شاه، به آغا (ارباب)، به نظام پیرمردانه (مردسالار)

ای عمو، ای برادر، ای پدر، ای پدر!
تف به شاه، به آغا (ارباب)، به نظام پوسیده‌ی پیرمردانه (مردسالار)

کفش‌دوزک من، معلمم را بازداشت کرده‌اند
رنگ رقص‌هایم و صدای شعرهایم به هم ریخته است

کفش‌دوزک من، معلمم را بازداشت کرده‌اند
رنگ رقص‌هایم و صدای شعرهایم به هم ریخته است

می‌دانم که تو هم رهرو همان راهی
قوی باش، قوی باش، می‌خواهم تو هم همراه من شوی

با من بیا به رقص ازادی
همراه باد شمال به شهر برگردیم

با من بیا به رقص ازادی
همراه باد شمال به شهر برگردیم

کاش سرزمین‌مان زرد‌تر و سرخ‌تر و سبزتر شود!
کاش شهرمان پر از بوسه و شادی شود

کفشدوزک من، خانه‌ی دایی من کجاست؟
در شهر است یا کوهستان یا که در روستا؟

کفشدوزک من، خانه‌ی دایی من کجاست؟
در شهر است یا کوهستان یا که در روستا؟


زندانی کردن افراد به خاطر باورهای سیاسی و مذهبی‌ و یا به خاطر فعالیت‌های سیاسی مسالمت‌آمیز حتی اگر هدفش برانداختن سیستم مستقر باشد، در هر حال و همیشه محکوم است چون ناقض آزادی بیان و عقیده است.
مهم نیست فرد زندانی، چپ است یا راست، مارکسیست است یا لیبرال، مجاهد است یا پادشاهی‌خواه، فعال جدایی‌طلب است یا ملی‌گرا. حق هیچ‌کس نیست که به خاطر باورهایش یا عمل سیاسی برای تحقق آن باورها زندانی شود.

اگر برای آزادی و دموکراسی فعالیت می‌کنیم و دغدغه ما ایرانی است آزاد برای همه شهروندانش، باید از حقوق همه زندانیان سیاسی و حق آزادی آن‌ها دفاع کنیم، حتی اگر با عقاید سیاسی یا چشم‌اندازشان از آینده ایران صد در صد مخالف باشیم.

آن‌چه نظام پاشاهی پیشین را ساقط کرد و جمهوری‌اسلامی را هم نابود خواهد کرد، فقدان آزادی سیاسی است. نظام پادشاهی در ایران قطعا از بین نمی‌رفت اگر پادشاه به قانون مشروطه وفادار می‌ماند و استبداد نمی‌ورزید، انتخابات آزاد بود و از رهگذر صندوق رای و با تغییر پارلمان و دولت، سیاست‌ها و برنامه‌ها قابل تغییر بود.

نظام جمهوری‌اسلامی هم قطعا ساقط خواهد شد چون استبدادی و ارتجاعی است و به نه رفتار حاکمانش و نه قانون اساسی‌اش به خواست مردم و اراده آنان ربطی ندارد و آن‌چه می‌کند در جهت نابودی ایران و مردمانش است و جز با سرنگونی آن، نمی‌توان جهت‌گیری‌های سیاسی و رهبران و قانون اساسی‌اش را تغییر داد.

برای اطمینان از این‌که پس از سرنگونی جمهوری‌تباهی، از این دور تاریک استبداد و سرکوب و اعدام نجات می‌یابیم باید به حق دیگران برای متفاوت اندیشیدن و عمل کردن و به حق آن‌ها برای داشتن چشم‌اندازهای متفاوت احترام بگذاریم (ولو این‌که خود آن اندیشه‌ها و چشم‌اندازها از نظر ما قابل احترام نباشند).

برای همین، فعال آزادی‌خواه و دموکراسی‌خواه (فارغ از این‌که نظام سیاسی مطلوبش چه باشد)، در هر حال و بی‌قید و شرط و تبصره، از حق آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی دفاع می‌کند.




ارومیه، اورمیه، ورمێ؛ هر چه بنامیمش، این شهر همزیستی کُرد و تُرک و آشوری‌ها و ارمنی‌هاست. بسته به این‌که تاریخ ۱۰۰۰ ساله اخیر را از کجا بخوانیم، زمانی کُردها و زمانی تُرک‌ها یا دیگر اقلیت‌ها در این شهر و اطرافش در اکثریت بوده‌اند.

دعواهای تاریخی بر سر اینکه این شهر به کدام گروه اتنیکی، ملی یا مذهبی تعلق دارد، خطرناک هستند و خیلی زود می‌توانند سویه‌های نژادپرستانه پیدا کنند.
ارومیه به همه کسانی تعلق دارد که در این شهرستان زندگی می‌کنند.

جمهوری اسلامی و ناسبونالیست‌های افراطی از هر طرف که در رویای پاکسازی اتنیکی این شهر هستند و دیگری را مهاجر و میهمان می‌خواند از این تنش‌های اتنیکی سواستفاده می‌کنند.

نمی‌شود داخل شهر و محلات دیوار و مرز کشید و نمی‌شود همشهری ساکن این شهر را چه از صد سال پیش آن‌جا باشد و چه از ده سال پیش، میهمان و مهاجر و مزاحم خواند.

ارومیه، اورمیه، ورمێ؛ شهر همزیستی، مدارا و دیگرپذیری است و هر تُرک و کُردی که این شهر را جز این می‌خواهد، یا عمله بی‌مزد و بامزد جمهوری اسلامی است یا گرفتار همان ناسیونالیسم افراطی است که خود ۱۰۰ سال است از سیاست‌های زبانی و هویتی نسخه مرکزگرای آن زخم خورده است.

اینکه در نتیجه مذهب مشترک و البته هراس ۱۰۰ ساله حکومت‌های مرکزی از کُردها و مقاومت آن‌ها، در این شهر در این دوره تاریخی، قدرت اداری و سیاسی در دست تُرک‌ها بوده و مسئولان تُرک در سرکوب کُردها و البته تُرک‌های مخالف و‌ منتقد، با حکومت سرکوبگر همراهی کرده‌اند، چیزی از این حقیقت کم‌ نمی‌کند که هیچ راهی جز همزیستی همه گروه‌های هویتی در این شهر وجود ندارد و نفرت‌پراکنی و دیگرستیزی می‌تواند نتایجی بسیار خونین به دنبال داشته باشد.

پیشتر اینجا درباره مساله ارومیه نوشته بودم:
https://www.bbc.com/persian/blogs/2016/09/160905_l44_nazeran_urmia_ghazipour_turk_kurd

20 last posts shown.