"برخی چنین هستند که بلندی خود را در پستیِ دیگران می جویند. به هزار زبان فریاد می زنند که تو نرو تا ایستاده ی من، بر تو پیشی داشته باشد!
این گونه آدم ها، از آن رو که در نقطه ای جامد شده و مانده اند، چشمِ دیدن هیچ رونده و هیچ راهی را ندارند. کینه توز، کینه توز، مارِ سر راه!"
✍ محمود دولت آبادی
📚جای خالی سلوچ
"و من همیشه میخوردم به دری که بسته بود،
یا میرسیدم به جمعیّتی که راه نمیدادند،
حتی به عمد دست دراز میکردند تا نگذارند
جلوتر بروم.
میدانستم که نمیرسم،
امّا رفتم، تمامِ شب، تمامِ روز..."
✍ هوشنگ گلشیری
📚نیمه تاریک ماه( داستان کوتاهِ نیروانای من)
#ادبیات #کتاب
این گونه آدم ها، از آن رو که در نقطه ای جامد شده و مانده اند، چشمِ دیدن هیچ رونده و هیچ راهی را ندارند. کینه توز، کینه توز، مارِ سر راه!"
✍ محمود دولت آبادی
📚جای خالی سلوچ
"و من همیشه میخوردم به دری که بسته بود،
یا میرسیدم به جمعیّتی که راه نمیدادند،
حتی به عمد دست دراز میکردند تا نگذارند
جلوتر بروم.
میدانستم که نمیرسم،
امّا رفتم، تمامِ شب، تمامِ روز..."
✍ هوشنگ گلشیری
📚نیمه تاریک ماه( داستان کوتاهِ نیروانای من)
#ادبیات #کتاب