پیمان کارلوفجا (کارلوویتس) که در پی شکست عثمانی از دولت های اتریش، روسیه، لهستان و ونیز در سال ۱۶۹۹م ـ ۱۱۱۱ ق. منعقد شد امپراتوری را در هیبت یک شکست خورده تمام عیار به تصویر کشید که مجبور به پذیرش برتری نظامی اروپائیان بود. اما ایـــن پایان کار نبود چرا که بعد از امضای معاهده مذکور که به موجب آن قسمتی از مجارستان و ترانسیلوانی به اتریش، پادولیا به لهستان و موره به ونیز واگذار شد، امپراتوری دچار چالشهای درونی بنیادی شد، زیرا بدست خود بخشی از «دارالاسلام» را بـه کـفـار واگذار کرده بود و توجیه افکار عمومی برای این امر آسان نبود. اما مهمترین مسئله ای کـه بعد از معاهده کارلوفجا، عثمانی با آن روبرو شد، مسئله غرب و توجه به آن بود.
امپراتوری، ناخواسته با مقوله ای روبرو شده بود که دیگر به هیچ وجـه نمیتوانست نسبت به آن بی توجه باشد. غرب یا «دارالکفر» همواره برای عثمانی ها مترادف با مفاهیمی مانند اقوام مشرک مغلوبی بود که فاقد حسن و برتری نسبت به مسلمانان بودند. اما بعد از معاهده کارلوفجا این نگرش دچار تغییر و چالش ناخواسته ای شد. عثمانی دریافت که اروپا از حیث نظامی و سازمانهای اجتماعی به برتریهای قابل توجهی دست پیدا کرده است. شاید اولین تلنگر فکری بعد از همین معاهده در نزد عثمانی ها پیدا شد که باید «چیزهایی» را از غرب یاد بگیرند.
حسن حضرتی،
مشروطهی عثمانی،
ص106،
تهران: انتشارات پژوهشکده تاریخ اسلام، 1389.
@AdnanFallahi
امپراتوری، ناخواسته با مقوله ای روبرو شده بود که دیگر به هیچ وجـه نمیتوانست نسبت به آن بی توجه باشد. غرب یا «دارالکفر» همواره برای عثمانی ها مترادف با مفاهیمی مانند اقوام مشرک مغلوبی بود که فاقد حسن و برتری نسبت به مسلمانان بودند. اما بعد از معاهده کارلوفجا این نگرش دچار تغییر و چالش ناخواسته ای شد. عثمانی دریافت که اروپا از حیث نظامی و سازمانهای اجتماعی به برتریهای قابل توجهی دست پیدا کرده است. شاید اولین تلنگر فکری بعد از همین معاهده در نزد عثمانی ها پیدا شد که باید «چیزهایی» را از غرب یاد بگیرند.
حسن حضرتی،
مشروطهی عثمانی،
ص106،
تهران: انتشارات پژوهشکده تاریخ اسلام، 1389.
@AdnanFallahi