#نفس_گرم
#پارت۴۰۳
با چشم های گرد شده سرم رو به سمتش برگردوندم و متعجب گفتم:
_چرا همچین میکنی؟!
دستشو رو شکمم لغزوند و خم شده کنار گوشم زمزمه کرد:
_حواست کجاس؟
پشت لباستو حسابی نقاشی کردی!
از این نزدیکی نفس تو سینم حبس شده بود و هرم نفس های گرمش لاله گوشمو مور مور میکرد.
اونقدر که اصلا متوجه صحبتش نشم و خنگ بگم:
_نقاشی؟
چی میگی واسه خودت شاهان؟
خنده تو گلوش تپش قلبم رو بیشتر کرد؛
لعنت به من که با یه اشاره تو بغلش وا میدادم.
_بیا بریم خونه خنگول خانوم!
کنارم ایستاد و با قرار دادن دستش پشت کمرم وادار به حرکت کردنم کرد.
قدم اول رو که برداشتم ناگهان با احساس خیسی بین پام هینی کشیدم و تو جام ایستادم.
شوکه از وضعیتی که داشتم نگاش کردم که دوباره جدی شده بود.
حالا میفهمیدم دلیل قرار گرفتن کت خوش بوی شاهان رو شونه هام چی بود.
واقعا حقم بود خنگولی که بهم نسبت داد.
من از خیلی وقت پیش دل درد داشتم اما اصلا به ذهنمم نیومد که نزدیک تاریخ عادت ماهانمه!
من آدم خجالتی نبودم اما این وضعیت و کثیفی لباسم اونم جلوی شاهان حسابی خجالت زدم میکرد.
لب گزیدم و بی هیچ حرفی قدم های تندی برداشتم که صدای توبیخ گرش بلند شد:
_آروم برو با این وضعت...
#پارت۴۰۳
با چشم های گرد شده سرم رو به سمتش برگردوندم و متعجب گفتم:
_چرا همچین میکنی؟!
دستشو رو شکمم لغزوند و خم شده کنار گوشم زمزمه کرد:
_حواست کجاس؟
پشت لباستو حسابی نقاشی کردی!
از این نزدیکی نفس تو سینم حبس شده بود و هرم نفس های گرمش لاله گوشمو مور مور میکرد.
اونقدر که اصلا متوجه صحبتش نشم و خنگ بگم:
_نقاشی؟
چی میگی واسه خودت شاهان؟
خنده تو گلوش تپش قلبم رو بیشتر کرد؛
لعنت به من که با یه اشاره تو بغلش وا میدادم.
_بیا بریم خونه خنگول خانوم!
کنارم ایستاد و با قرار دادن دستش پشت کمرم وادار به حرکت کردنم کرد.
قدم اول رو که برداشتم ناگهان با احساس خیسی بین پام هینی کشیدم و تو جام ایستادم.
شوکه از وضعیتی که داشتم نگاش کردم که دوباره جدی شده بود.
حالا میفهمیدم دلیل قرار گرفتن کت خوش بوی شاهان رو شونه هام چی بود.
واقعا حقم بود خنگولی که بهم نسبت داد.
من از خیلی وقت پیش دل درد داشتم اما اصلا به ذهنمم نیومد که نزدیک تاریخ عادت ماهانمه!
من آدم خجالتی نبودم اما این وضعیت و کثیفی لباسم اونم جلوی شاهان حسابی خجالت زدم میکرد.
لب گزیدم و بی هیچ حرفی قدم های تندی برداشتم که صدای توبیخ گرش بلند شد:
_آروم برو با این وضعت...