#نفس_گرم
#پارت۳۵۷
نفس گرمش پوستم رو می سوزوند.
دمای بدنم هر لحظه بالاتر می رفت و صورتم سرخ تر از هر زمان دیگه ای...
_ب..برو عقب چ..چیکار میکنی؟!
نیشخندی زد و با بدجنسی گفت:
_هنوز که کاری نکردم!
باید اعتراف میکردم که من اصلا دختر باجنبه ای نبودم و حتی با برخورد دم و بازدمش رو پوستم از خود بی خود میشم.
پس فوری دستم رو به قفسه سینش چسبوندم و سعی کردم به عقب هولش بدم.
نمی خواستم جادوی چشمای خمار و خواستنیش بشم و وا بدم.
شاهان دستی که رو سینش گذاشته بودم گرفت و با ملایمت پایین آورد.
نگاهش رو با تاخیر واضحی از لب هام گرفت و پشت به من سمت کاناپه رفت و روش جا خوش کرد.
_بیا بشین کاریت ندارم لازم نیس بترسی یا معذب بشی!
از اینکه اینطور واضح به روم میاورد لب گزیدم؛
_اون لامصبارم ول کن تا دندونای من جایگزین مال تو نشده!!
فوری لبم رو ول کردم و خجالت زده رو کاناپه رو به روش نشستم.
_خب تعریف کن
با این اوضاع و شرایطی که پیش اومد و از همه مهم تر بدن فوق سک*سی شاهان هرچی تو ذهنم بود از یاد برده بودم و اصلا نمیدونستم برای چه چیزی حتی اینجا اومدم.
_با توام نفس!!
این ساعت از شب با این شکل و شمایل کیوتت اومدی تو اتاق یه مرد گرسنه و ساکت نشستی هیچی نمیگی؟
فکر نمیکنی این سکوتت به ضررت باش؟
#پارت۳۵۷
نفس گرمش پوستم رو می سوزوند.
دمای بدنم هر لحظه بالاتر می رفت و صورتم سرخ تر از هر زمان دیگه ای...
_ب..برو عقب چ..چیکار میکنی؟!
نیشخندی زد و با بدجنسی گفت:
_هنوز که کاری نکردم!
باید اعتراف میکردم که من اصلا دختر باجنبه ای نبودم و حتی با برخورد دم و بازدمش رو پوستم از خود بی خود میشم.
پس فوری دستم رو به قفسه سینش چسبوندم و سعی کردم به عقب هولش بدم.
نمی خواستم جادوی چشمای خمار و خواستنیش بشم و وا بدم.
شاهان دستی که رو سینش گذاشته بودم گرفت و با ملایمت پایین آورد.
نگاهش رو با تاخیر واضحی از لب هام گرفت و پشت به من سمت کاناپه رفت و روش جا خوش کرد.
_بیا بشین کاریت ندارم لازم نیس بترسی یا معذب بشی!
از اینکه اینطور واضح به روم میاورد لب گزیدم؛
_اون لامصبارم ول کن تا دندونای من جایگزین مال تو نشده!!
فوری لبم رو ول کردم و خجالت زده رو کاناپه رو به روش نشستم.
_خب تعریف کن
با این اوضاع و شرایطی که پیش اومد و از همه مهم تر بدن فوق سک*سی شاهان هرچی تو ذهنم بود از یاد برده بودم و اصلا نمیدونستم برای چه چیزی حتی اینجا اومدم.
_با توام نفس!!
این ساعت از شب با این شکل و شمایل کیوتت اومدی تو اتاق یه مرد گرسنه و ساکت نشستی هیچی نمیگی؟
فکر نمیکنی این سکوتت به ضررت باش؟