#نفس_گرم
#پارت۳۴۴
از اینکه مطیع و تحت امرش باشم وقتی که نوع رابطمون مشخص نبود خوشم نمیومد و خواستم مخالفت کنم که در ورودی باز شد و صدای نحس داریوش تو گوشم پیچید:
_به به زوج عاشق پیشه!
مثل اینکه بدموقع مزاحم شدیم نه؟
دوباره دیدنِ دلیل کابوس هام مثل این بود که از نو شکنجه بشم و این روند هی تکرار بشه.
شاهان که متوجه ترس من شده بود مچ دستم رو ول کرد و به جاش دستم رو گرفت و آروم فشرد؛
انگار میخواست با این کارش بهم بفهمونه که آروم باش...من اینجام نترس...
_این چه حرفیه داریوش؟
خوش اومدی!!
سعی کردم من هم چیزی بگم و لال بازی در نیارم:
_بله خیلی خوش اومدین!
داریوش نگاهِ مرموزش رو از دست های قفل شده ما گرفت و خیره به من گفت:
_خوشحالم دوباره میبینمتون!
از نگاه خیرش آب دهنم رو قورت دادم که شاهان گفت:
_شما چطورین پری خانوم؟
تازه تونستم به پری نگاه کنم که با صورت آرایش شده و تیپ جلفی دست دور بازوی داریوش انداخته بود و با ذوق و خیره خیره به شاهان نگاه میکرد.
_مرسی شاهان جان!
دلتنگت شدیم تو این مدت...این شد که اومدیم اینجا
#پارت۳۴۴
از اینکه مطیع و تحت امرش باشم وقتی که نوع رابطمون مشخص نبود خوشم نمیومد و خواستم مخالفت کنم که در ورودی باز شد و صدای نحس داریوش تو گوشم پیچید:
_به به زوج عاشق پیشه!
مثل اینکه بدموقع مزاحم شدیم نه؟
دوباره دیدنِ دلیل کابوس هام مثل این بود که از نو شکنجه بشم و این روند هی تکرار بشه.
شاهان که متوجه ترس من شده بود مچ دستم رو ول کرد و به جاش دستم رو گرفت و آروم فشرد؛
انگار میخواست با این کارش بهم بفهمونه که آروم باش...من اینجام نترس...
_این چه حرفیه داریوش؟
خوش اومدی!!
سعی کردم من هم چیزی بگم و لال بازی در نیارم:
_بله خیلی خوش اومدین!
داریوش نگاهِ مرموزش رو از دست های قفل شده ما گرفت و خیره به من گفت:
_خوشحالم دوباره میبینمتون!
از نگاه خیرش آب دهنم رو قورت دادم که شاهان گفت:
_شما چطورین پری خانوم؟
تازه تونستم به پری نگاه کنم که با صورت آرایش شده و تیپ جلفی دست دور بازوی داریوش انداخته بود و با ذوق و خیره خیره به شاهان نگاه میکرد.
_مرسی شاهان جان!
دلتنگت شدیم تو این مدت...این شد که اومدیم اینجا