🔺
میثاق دمشق و عبرت از سرنوشت جنبش بارزانی55 سال از امضای توافق نامەی 11 مارس 1970 صدام و بارزانی گذشت. بر اساس این توافق برای نخستین بار به خودمختاری کردستان در چارچوب عراق اذعان شد و این یک دستاورد سیاسی و حقوقی بی نظیر بود.
همانگونه که ویدئو می گوید - روی لینک پایین کلیک کنید - چهار سال صلح شکنندەی پس از آن، با آغاز جنگ در سال 1974 خاتمه یافت و دولت وقت عراق از اجرای کامل عهدنامه خودداری کرد.
رژیم عراق با بی میلی و در شرایط ضعف به این میثاق تن داده بود و دنبال فرصتی برای شانه خالی کردن از آن بود.
از سوی دیگر ایران، آمریکا و اسرائیل به هدف تضعیف جبهەی شرقی اعراب در برابر اسرائیل، در پی استفادەی ابزاری از مسالەی کرد بودند.
این امر در جنگ رمضان 1973 خود را نشان داد که دو لشکر زرهی ارتش عراق جلوی پیشروی آهسته و پرتلفات اسرائیل به سمت دمشق را گرفتند.
به نظر می رسد که رهبری سیاسی کردها در درک ابعاد منطقه ای و بین المللی مساله موفق نبود و به قول نوشیروان مصطفی جنگ یک سالەی 1974 تا 1975 عملا به نوعی نبرد نیابتی ایران علیه عراق تبدیل شد.
جالب این جاست که آن زمان روابط کردها و بغداد بر سر کرکوک از هم گسیخته شد.
کردها یک پبشننهاد به نسبت سخاوتمندانه مبنی بر تقسیم نصف نصف درآمدهای نفتی را نپذیرفتند و روی الحاق کامل شهر به اقلیم خودمختار پافشاری نمودند.
شگفتا پس از 55 سال این مساله عملا شاهد هیچ پیشرفتی نبوده و دست کردها از کرکوک کوتاه مانده است.
بن بست سیاسی و نظامی در روابط کردها و دولت عراق تا زمان شکست صدام در جنگ کویت ادامه یافت.
در سال 1991 که بر اساس قطعنامەی شورای امنیت، منطقه ی پرواز ممنوع اعلام شد، معنای عملی این اقدام چیزی جز بالفعل کردن خودمختاری سال 1970 نبود.
در واقع قدرت های جهانی با مداخلەی بشردوستانە، چارچوب حقوقی موجود قانون اساسی عراق را معنادار ساختند و طرفه آنکه تعمدا کرکوک را در منطقەی پرواز ممنوع قرار ندادند.
این تحول بار دیگر نقش یک قدرت فائقەی خارجی در ضمانت خودگردانی کردها - مشروط به عدم تغییر مرزها - را مسجل کرد.
در توافق دمشق هم عینا این مساله صادق است.
اگر دولت مرکزی قدرتمند و تثبیت شود، طبیعتا زیر همه چیز را می زند.
اگر کردها هم از تنگنای موجود خارج شوند به فکر استقلال و گسترش خودمختاری موجود خواهند افتاد.
آنچه دو طرف را مقید و محدود می کند، توازن قوا، ظرف رویدادها و زمینه های داخلی، منطقه ای و خارجی موضوع است.
جهات خارجی به هیچ وجه موافق استقلال کردها نیستند. حفظ استاتوس موجود هم در میان مدت مرهون خنثی کردن چالش ترکیه است.
این مسالەی پیچیدە تا حد زیادی به نقش واشنگتن بر می گردد که چگونه تعارض منافع و ستیز در شبکه ی متحدان خاورمیانه ایش شامل ترکیه، اسرائیل و کردها را مدیریت کند.
نکتەی اصلی وجود حمایت خارجی و ضمانت های بین المللی است.
خودمختاری کردها در عراق معلول حمایت استراتژیک ایالات متحده است. حمایتی که در برهه ای خاص از تاریخ روابط بین الملل و لحظەی پایان چنگ سرد و آغاز جهان تک قطبی اتفاق افتاد.
نظام جهانی پس از 35 سال تغییر زیادی کرده است. توازن قبلی در حال دگرگونی است و آمریکا تمایل کم تری نسبت به مداخلەی فعال دارد.
در جهان چند قطبی پیش رو، تنوع بخشی به شرکای خارجی و انعطاف پذیری در اتحادها و ائتلاف ها شرط بقاست.
سیاست آمریکا در سوریه در قیاس با سیاست عراقی آن در 25 سال گذشته و در واقع با الهام از هزینه و شکست های آن، با تردید و عدم قطعیت بیشتری همراه بوده است.
کردهای سوری در جنگل شام و در میان انبوه بازیگران ریز و درشت، عملا ناچار بودەاند بە تنهایی یا چالش ترکیه مقابله کنند.
یکی از قدرت های اصلی جهان پساآمریکایی که کسی نمی تواند آن را نادیده بگیرد.
با الهام از تجربەی کردها در عراق بعثی، می توان ادعا کرد که تفاهم نامەی دمشق نخستین گام به سمت رسمیت بخشیدن به وضعیت دوفاکتوی کنونی است.
مسیری پرفراز و نشیب که کسی نمی تواند به پیش بینی روند کلی و جزئیات آن بپردازد.
مسالەی مهم دیگر فرایند صلح در ترکیه است که ارتباطی مستقیم و ارگانیک با مسالەی سوریە دارد.
نکتە ی دیگر آنست که چگونگی حل و فصل مسالەی کرد در ترکیه می تواند به سرفصلی مهم در تاریخ منطقه تبدیل شود.
چرا که محکی برای آزمودن ظرفیت راهکارهای لیبرال و شهروند محور برای ادغام دمکراتیک کردها در جوامع ملی موجود بر اساس مساهمت و شراکت برابر است.
در عراق و سوریه بر اساس الگوهای تاریخی و جامعه شناسی سیاسی خاص دولت های نه چندان مسبوق به سابقەی موجود، مدل خودگردانی به الگوی حل مساله تبدیل شده است،
اما در ترکیه که دولت - ملت قوام و قدمت و قدرت نرم بیشتری دارد، مساله متفاوت است،
تجربه ای که به صورت بالقوه می تواند برای ایران هم درس آموز باشد.
#صلاح_الدین_خدیو
https://www.instagram.com/reel/DHEcfTKIXD6/?igsh=bndjOGYweXhocHIw@sharname1