شارنامه| صلاح الدین خدیو


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


ارتباط با من
@Salahkhadiw
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/salah.khadiw

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter


🔺ترکیه؛ دمکراسی مرد!

با برکناری و بازداشت  امام اوغلو، اوضاع ترکیه به سرعت  شبیه این سرودەی مارتین نیمولر می شود. کشیش پروتستان ضد نازیسم که سال های هیتلر را با رنج بسیار زیست.
این شعر، الگوی آشنای رژیم های استبدادی برای تسخیر گام به گام  قدرت سیاسی است.
در ترکیە اول سراغ کردها آمدند، بعد جنبش خدمت گولن و اینک کمالیست ها و در پایان احتمالا یاران سابق اردوغان و پدران بنیادگذار عدالت و توسعه.

حذف چهره های کلیدی اپوزیسیون و رقبای انتخاباتی اردوغان با صلاح الدین دمیرتاش شروع شد و به امام اوغلو رسید. نفر بعدی احتمالا منصور یاواش شهردار آنکارا خواهد بود.
حزب حرکت ملی باغچه لی هم که نقش شریکی کوچک و فرومایه را بازی می کند، شاید نفر آخر خواهد بود.

در پایان یک جمهوری تک نفره شکل می گیرد که اگر رخدادی ناگهانی پیش نیاید بلال پسر اردوغان یا دامادش سلجوق بیرقدار وارث آن خواهند شد.
بازداشت و برکناری شهردار  استانبول و دهها روزنامه نگار و سیاستمدار، چیزی از کودتای نظامی  کم ندارد.
یک کودتای پست مدرن که انحراف ترکیه از مسیر دمکراسی و بازگشت به سنت قدیمی کودتاهای متناوب را خاطر نشان می سازد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


توضیحی ضروری

همانگونه که در متن یادداشت آمده مقصود از پایتخت نوروزی، سرزمینی به گستردگی تمام فلات ایران است: از شبه قارەی هند تا آناتولی و از آمودریا تا دریای مدیترانه.
در سال های قبل، یونسکو نهاد فرهنگی سازمان ملل این عنوان را به سنندج داده بود.
نوروز میراث مشترک تمام ملت های غرب آسیا و آسیای میانه است و البته ایران در قلب این جغرافیا قرار دارد.
تلاش های اخیر ترکیه برای مصادرەی این میراث معنوی اهمیت این نام گزینی ها و ضرورت هشیاری نهادهای فرهنگی را برای صیانت و پاسداشت آن افزون می سازد.


🔺روز جهانی مبارزه با نژادپرستی و روز تاریک ارومیه

شنبه دوم فروردین که روز تاریک ارومیه رقم خورد، از قضا مصادف با روز جهانی مبارزه علیه نژادپرستی بود.
در حالیکه در ارومیه اقلیتی علیه همشهریان خود نفرت پراکنی می کردند، دهها هزار نفر در خیابان های اروپا به خیابان آمده بودند تا به نکوهش نژادپرستی، اسلام هراسی و راست افراطی و سیاست های ترامپ بپردازند.
بدون شک این تناقض در شب های مبارک قدر، قدری نیک برای ارومیه نبود.
اما آنچه باعث امیدواری می شود، بازتاب گستردەی حرمت شکنی دیروز و محکومیت یکپارچەی آن از سوی آحاد ملت ایران و همەی طیف های سیاسی است.

آنچه دیروز از پرده برون افتاد، همانی است که در چهل سال گذشته باعث تفرقه و عقب ماندگی این استان بالقوه برخوردار و زیبا شده است.
این امیدواری وجود دارد که عقلای قوم و متولیان امر در مرکز کشور این بار تدبیری عاجل بیندیشند و مانع سوء استفادەی بیشتر بیگانگان و بدخواهان شوند.

ارومیه نه ترکستان است و نه کردستان، بخشی از ایران است و ملک مشاع همەی ایرانیان.
به جرات می گویم که اکثریت قریب به اتفاق مردم شریف ترک به عنوان بزرگ ترین گروه جمعیتی ساکن شهر از آنچه دیروز اتفاق افتاده، ناراضی و دلخورند.
کردهای ارومیه هم با سعەی صدر و تسامح از کنار موضوع گذشته و خوشبختانه کوچک ترین خللی در همزیستی و برادری و دوستی دیرینەی این دو قوم رخ نداده است.
تاریخ پرفراز و نشیب و سرشار از تساهل و مدارای ارومیه هم آنقدر روزهای روشن و افتخار آمیز دارد که به راحتی این نقطەی تاریک را بپوشاند.
حتی این جمعیت برافروخته هم بی آنکه خود بدانند، آلت دست کاسبان سیاسی و رانت خوارانی شده بود که نانشان را از افراط گری و تفرقه می خورند.
ارومیه هیچگاه میانه ای با فضاهای تند و قومی این چنینی نداشته است.

تاریخ را باید خواند و از آن درس گرفت. اما نباید در دام مغالطه و ایدئولوژیک کردن آن افتاد.
صد سال قبل برخی به دیترویت آمریکا، ارومیەی غرب می گفتند. کنایەای بە کثرت آشوری های مهاجرت کرده از ایران به این منطقەی آمریکا.
در سده های میانی بارها سلسله های کرد زمام امور را در این شهر بدست داشته اند.
در دوران معاصر هم که وضعیتی متفاوت با گذشته پیش آمده.
آنچه که مهم است تنوع فرهنگی پیوستەی این شهر در بستر ایرانیت بوده است.

اکنون هم تنها راه چاره بازگشت به ایرانیت بر مبنای حقوق شهروندی برابر است.
در طول سال های گذشته بارها دلسوزان متعدد در مرکز و منطقه، ضرورت مشارکت کردها را در حیات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی استان گوشزد و نسبت به خطرات در حاشیه ماندن نیمی از جمعیت استان هشدار داده اند.
متاسفانه این توصیەی مشفقانە کمتر شنیدە شدە و اگر اقدام نیکی هم صورت گرفته از سوی کاسبان تفرقه و دولت در سایه تحریف و تجمید شده است.
فساد اقتصادی مهار نشدە در برخی مناطق و استان ها راحت با تندروی های سیاسی و هویت طلبی های افراطی گره می خورد و به وفاق ملی و همبستگی اجتماعی آسیب می رساند.
بررسی کارنامەی ناکام دولت اول روحانی در استان از این منظر الگویی قابل تامل بدست می دهد.

لازم است هم دوستان کرد و هم برادران ترک بدانند که با رهیافت های رهزن ناسیونالیستی نمی توان به توسعەی استان پرداخت و وحدت و هم آوایی آن را پاس داشت.
تاکید افراطی روی مولفه های قومی - چه کردی و چه ترکی - به ناکجاآبادی ختم می شود که حوادث اخیر گوشەی کوچکی از آن بود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺سر مشعل نوروز را بالا بگیر آقای پریزیدتت!

نسبت اردوغان و نوروز مانند نسبت صدام حسین با این جشن کهن ملت های فلات ایران است.
صدام برای قبض روح تاریخی نوروز آن را به جشن درخت کاری تبدیل کرده بود.
هرچند در پایان کار نه درختی در عراق ماند و جان هورهای جنوب هم گرفته شد

اردوغان هم امروز همین راه را رفت. او نوروز را جشن مشترک جهان ترک نامید و آشکارا به یک میراث تاریخی کهن دستبرد زد.
درست مانند دستبردی که این روزها به حکومت قانون و دمکراسی نیم بند ترکیه زده است!

دوم اینکه با تقلید از نوروز کردی که آتشی بزرگ را با مشعلی فروزان روشن می کنند، مشعل بدست جلو دوربین ها آمد.
اما بجای آنکه سر آتشین چماقش را رو به آسمان بگیرد، آن را رو به زمین گرفت!

کردها مشعل ها را به نشانەی پیروزی روشنی بر تاریکی رو به بالا می گیرند و آتش نوروز را هم بر بلندا می افروزند.
شگفت آور است که آتش افروزترین رهبر منطقه در یک مراسم نمادین آتش بازی اینقدر مبتدی باشد!

همزمان با مراسم دولتی آنکارا، جشن نوروزی یک میلیون نفری دیاربکر برگزار شد و شرکت کنندگانن درود و شادباش های بهاری شان را نثار  کوبانی و قامیشلو نمودند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺نتانیاهو و اردوغان؛ حکایت دوقلوهای همسان!

نتانیاهو رئیس شین بت را برکنار کرد. دیوان عالی اسرائیل این حکم را که با مخالفت عمومی روبرو شد، مخالف قانون تشخیص داد و موقتا آن را تعلیق نمود.

حکم جنجالی نتانیاهو تنها دو روز پس از بازداشت شهردار استانبول توسط دولت اردوغان صادر شد.
هیچ پیوندی میان این دو اقدام وجود ندارد. اما زمینه و انگیزەی هر دو یکسان است و بصیرت ناشی از شباهت آنها به الگوشناسی رژیم های اقتدارگرای انتخاباتی کمک می کند.
هر دو دولت ترکیه و اسرائیل که از قضا در سال های اخیر به قدرت های منطقەای خاورمیانه بدل شده اند، در قیاس با همسایگان خود، از سازوکارهای سیاسی به نسبت دمکراتیک تری برخوردار هستند.
نکتەی اصلی این جاست که در هر دو، روند دمکراتیک در حال اضمحلال است.
این زوال بخشی از یک روند جهانی است که پسرفت دمکراسی نام دارد.  در آن حاکمیت قانون به سود شخصی سازی حکمرانی، تضعیف نهادهای دمکراتیک و رشد ایدئولوژی های راست ناسیونالیستی و مذهبی تضعیف می شود.

هم بنیامین نتانیاهو و هم اردوغان بیش از دو دهه است که در راس قدرتند و ساز و کارها را به گونه ای طراحی کرده اند که هرگز از نردبان قدرت پایین نیایند.

هر دو در مواقع مقتضی از سیاست خارجی تهاجمی و عملیات های جنگی برای بقای خود بهره می برند.

همین چند روز پبش نتانیاهو از هراس رسیدگی به پرونده های شخصی و نیز تحقیق دربارەی شکست هفت اکتبر، عملیات نسل کشی در غزه را از سر گرفت.
اردوغان هم بارها هنگام انتخابات کردها را در سوریه و عراق هدف حمله قرار دادهاست.

هر دو در راس ائتلافی از احزاب مذهبی و ملی گرای افراطی قرار دارند و جزو سیاستمداران پوپولیست محسوب می شوند.

هر دو جهت غلبه بر کاستی های مشروعیت سیاسی در داخل، از یک سیاست خارجی امپریالیستی بهره می برند که ویژگی اصلی آن داشتن دست دراز در منطقه و قائل نبودن به مرزهای ملی موجود و داشتن داعیه های تمدنی است.
ویژگی اساسی کسانی چون پوتین، شی، مودی و صد البته ترامپ که الگوی آرمانی آن است.

کنش و رزومەی هر دو دولت در قیاس با تهدیدهای مخالفان به برساختن نوعی دکترین امنیتی جدید انجامیده که در قیاس با الگوهای جهان معاصر بی سابقه به نظر می رسد.
هدف قراردادن جمعیت غیر نظامی، کوچاندن اجباری جمعیت، نابودی خدمات اساسی نظیر آب و برق و اشغال سرزمینی نامحدود ویژگی های اصلی این رهیافت است.
در واقع نوعی بازگشت به سنت های ماقبل مدرن به مدد فن آوری های عصر پسامدرن است.

هم اردوغان و هم نتانیاهو به سوء استفاده از قدرت، داشتن فساد مالی و نقض استقلال نهاد قضایی متهمند.
نتانیاهو به این دلیل رئیس شاباک را برکنار کرد که دنبال تحقیق دربارەی یک پروندەی فساد با محوریت اطرافیان بی بی و دولت قطر بود.
اساسا بخشی از انگیزەی وی برای بقای مادام العمر در قدرت به هراسش از محاکمه اش بر اثر پرونده های متعدد فساد بر می گردد.
این امر در مورد اردوغان و اطرافیانش هم صادق است. یک ربع قرن حضور در قدرت آنها را به مزایای آن معتاد کرده و از هراس برملا شدن موارد متعدد فساد، آمادگی تحویل قدرت را ندارند.
صد البته فساد مالی یکی از ویژگی های دولت های اقتدارگرای نوین است.
به گونه ای که برخی ناظران این دولت ها را کلپتوکراسی یا دزد سالار می نامند. فرض بر این است که فساد مالی جای ایدئولوژی در قرن گذشته را گرفته و پویایی آن محرک اصلی سیاست خارجی تهاجمی و ناسیونالیستی است.

به این فهرست می توان موارد بیش تری افزود. اما هدف بیشتر اشاره به رفتار همزمان و همسان شان در حذف رقبای سیاسی بود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🔺بهار دل انگیز و غم انگیز!

بهاران را با طراوت و شادابی و دل انگیزی می شناسند. اما در روزگاران مغموم، دل انگیزی به طرزی غریب با غم انگیزی همراه می شود.
سایه در شعر نغز بهار غم انگیز شادی و غم، آب و آتش و مرگ و زندگی را بهم می دوزد و با امید چشم براه می ماند:

بهار آمد گل و نسرین نیاورد/ نسیمی بوی فروردین نیاورد/
پرستو آمد و از گل خبر نیست/ چرا گل با پرستو همسفر نیست؟/
چه افتاد این گلستان را، چه افتاد/ که آیین بهاران رفتش از یاد؟
بهارا تلخ منشین ! خیز و پیش آی/ گره وا کن ز ابرو ، چهره بگشای
بهارا زنده مانی زندگی بخش/ به فروردین ما فرخندگی بخش
هنوز اینجا جوانی دلنشین است/ هنوز اینجا نفسها آتشین است
بهارا ، شاد بنشین ، شاد بخرام/ بده کام گل و بستان ز گل کام
به نوروز دگر ، هنگام دیدار/ به آیین دگر آیی پدیدار


جشن های نوروزی مردم کردستان ترجمان این احوال متناقض است، شادی در هنگامەی غم، امیدواری در روزگار یاس و ستایش زندگی علیە غریو مرگ و خمودگی!
نوروزتان پیروز، روزگارتان بهاری و دلهایتان سرشار از روشنی و امید باد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺ترکیه در مسیر استبداد کامل

بیست سال پیش به مخیلەی کسی خطور نمی کرد که روزی زمامداری اسلام گرا روی کار بیاید و رهبر حزب کمال آتاترک را به اتهام همکاری با پ.ک،ک و قندیل روانەی زندان سازد.
این اتفاق امروز افتاد و اکرم امام اوغلو وارث سیاسی آتاترک و به احتمال قوی رهبر آتی ترکیه  راهی محبس شد.

تحلیل گران به درستی بازداشت های امروز را سیاسی و قسمی کودتا علیه قانون اساسی توصیف کردەاند.
اکرم امام اوغلو شهردار استانبول یک رقیب سیاسی جدی برای اردوغان است که با چالش هایی از قبیل زوال محبوبیت و رکود و تورم اقتصادی مزمن روبروست.
آقای امام اوغلی نامزد حزب جمهوری خواه خلق در انتخابات ریاست جمهوری است و شکست دادنش برای اردوغان کاری ساده نیست.

حزب حاکم ترکیه با کودتای امروز در قلب سیاسی و اقتصادی کشور، رسما به بزرگ ترین حزب اپوزیسیون اعلام جنگ داد.
روند سرکوب عریان اپوزیسیون که با حذف و منزوی سازی حزب کردی دم پارتی آغاز شده بود، با این اقدام وارد مرحلەای تازه شد.
چندین سال است که با رشد استبداد اردوغان دیگر ترکیه نه تنها یک دمکراسی معیوب تلقی نمی شود، بلکه در عداد حکومت های اقتدارگرا قرار گرفته است.
با این وجود هم هنوز چند پله از روسیه بالاتر قرار داشت که دمکراسی به کلی در آن مرده است.
با حوادث امروز اردوغان نشان داد که کاملا به راه پوتین می رود.

پوتین در سال های 2015 و 2023 به ترتیب جدی ترین رقیبان سیاسی اش بوریس نمتسوف و آلکسی ناوالنی را به قتل رساند و انتخابات ریاست جمهوری را به تانگویی تک نفره تبدیل کرد.
از امروز ترکیه به دولتی شبیه روسیه بدل شده و دستگاه قضایی و نهاد انتخابات کاملا بی اعتبار شده اند.
می توان حدس زد که،روند ادعایی صلح با کردها هم تلاشی برای یارگیری به مقصود مادام العمر کردن حکمرانی اردوغان است.
پشتیبانی شرمگینانه ی حزب افراطی حرکت ملی از کودتای امروز به نحوی موید این ادعاست.

طنز ماجرا این جاست که اردوغان خود با نردبان دمکراسی بالا آمد. اما در دو دهەی گذشته تا توانسته به دستکاری در ساختارهای سیاسی و نهادهای قانونی پرداخته تا امکان شکست خود را به حداقل برساند.
اقدام امروز اما شبیه آن است که کلا به نردبان مذکور لگد بزند و قاعدەی بازی را عوض نماید.

حزب کردها با صدایی بلند اتفاقات امروز را محکوم کرده و خواهان پایان روند کودتا علیه نهادهای سیاسی شده است.
زمانی تصور می شد از رهگذر قسمی هم اتحاد تاکتیکی میان کردها و اسلام گرایان می توان به مصاف ارتش سکولار و مداخله گر ترکیه رفت و دمکراسی را از کمند استبداد سکولار کمالیستی نجات داد.
ظاهرا امروز باید به خلاف این معادله اندیشید. کردها و کمالیست ها در یک جبهه و اسلام گرایان و پان ترک ها هم در جبهەای دیگر قرار گرفته اند و ارتش و دستگاه قضایی هم بازیچه های دست سلطانند.
به زبان دیگر حزب حاکم جای ارتش کودتاگر سابق را گرفته است.

.گویی روح اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست در کالبد ترکیەی امروز حلول کردە:
زمانی که طرفداران خلیفه، ترک های جوان اتحاد و ترقی و کردهای هوادار خودمختاری در یک محیط بین المللی سیال و پویا به مصاف هم می رفتند که ناگهان سر و کلەی مصطفی کمال هم پیدا شد.
روزهای خوبی در انتظار آنکارا نیست و ترکیه در حال طی کردن سیری قهقرایی است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🔺ارومیه پایتخت نوروز جهان

پایتخت نوروز جهان یکی از القاب سنندج است. اما پس از آنکه امروز ارومیه زیر پای دهها هزار دوستدار نوروز لرزید، سنندج باید فروتنانه تاج پادشاهی امپراتوری نوروز را بر سر ارومیه نهد.
بر اساس برخی برآوردها قریب صد هزار نفر از کردهای ارومیه در نوروزگاه حاضر شدند و رکوردهای قبلی را با فاصلەی بسیار جابجا نمودند.

امپراتوری نوروز سرزمینی نمادین است که از شبه قارەی هند و آسیای مرکزی تا کرانه های مدیترانەی شرقی امتداد دارد.
در شوروی سابق برگزاری جشن نوروز با افت و خیز همراه بود و روسها به ندرت آن را تحمل می کردند.

در دهەی نود میلادی در پرتو روند احیای فرهنگی و بازیابی قومی کردهای ترکیه، نوروز به قسمی هویت سیاسی شده گره خورد.
با وجود ممنوعیت، میتینگ های نوروزی به یک سنت مقاومت تبدیل و کردهای دیگر کشورها را هم تحت تاثیر قرار داد.
الگوی فعلی بزرگداشت آن در کردستان ایران اقتباسی از سنت مذکور است.

اجتماع امروز ارومیه، فرصتی برای یادآوری تنوع زبانی و مذهبی آن است. چهارراهی فرهنگی در شمال غرب ایران که بیش از هر زمان شایستەی رواداری و کثرت گرایی فرهنگی و سیاسی است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺چهارشنبە سوری و دلار صد هزار تومنی!

درست در روز چهارشنبه سوری دلار از مرز صد هزار تومان گذشت و رکوردی تاریخی از سقوط ارزش ریال و سرخوردگی ملی ایرانیان بر جای گذاشت.
تقارن نمادین این دو رخداد که یکی پیام آور یاس و دیگری بشارت دهندەی امید است، فرصتی برای تاملی عمیق تر است.
تصور ابرتورم لجام گسیخته و ویرانگر سال آتی از آئینەی دلار صد هزار تومنی کار دشواری نیست.  همچنین بر باد رفتن رویای ایران 1404 به عنوان توسعه یافته ترین کشور منطقه که گویی امروز با آتش چهارشنبه سوری خاکستر شد.

به عبث فکر می کنیم آتش تورم تنها بنیان های اقتصاد را می سوزاند و از تبعات مرگبار آن در ساحت های سیاست، اخلاق، اجتماع و فرهنگ، اغلب غفلت می کنیم.
این یادداشت کوتاه بدنبال بررسی پیامدهای گوناگون تورم و فلاکت اقتصادی نیست، بلکه به صورت موجز بر آنست که نوری بر تاریکخانه های اندیشەی سیاسی در پرتو ابرتوم کنونی بیفکند.

احتمالا مبرم ترین وظیفه در این باره در حال حاضر، مطالعەی تجربەی رکود و تورم در جمهوری وایمار و برخی حکومت های دمکراسی در اروپای قارەای است که چگونه پیامدهای آن به اسب تروای فاشیسم و حاکمیت ایدئولوژی های راست افراطی بدل شد.

بر این اساس نمی توان از وارونگی گفتمان های سیاسی و ضریب نفوذ آنها میان نیروهای اجتماعی در ایران امروز گذشت.
در شرایطی که ایران عملا تمام دهەی نود و تقریبا نصف دهەی 1400 را از دست داد، خشم و سرخوردگی عمومی طبیعی و دم دست ترین واکنشی قابل انتظار است.
همه بدنبال مقصر می گردند، از مردم تا نیروهای سیاسی. اصول گرایان دو آتشه کاسه کوزه ها را سر وزیر اقتصاد و احیانا رئیس بانک مرکزی می شکنند.
اصلاح طلبان که بعضا وسعت نظر بیشتری دارند، تکلیف دولت ها را ساقط و سیاست خارجی را گناهکار قلمداد می کنند.
تودەی مردم اما به وجهی نگران کننده دایرەی گناهکاران را روز به روز بزرگ تر می نمایند.
ابتدا زنجیرەی گناهکاران و مقصران متوالی و انضمامی تر بود.
کارگر کارفرما را می نواحت. خرده فروش موزع را و موزع هم کارخانه و قس علیهذا.
اما اکنون کار از این حرفها گذشته و حتی دولت های غربی بانی تحریم هم تبرئه شده اند.
کار به پدران و تمام نسل های قبل که انقلاب 1357 را رقم زدند رسیده و همه بی برو برگرد در دادگاه افکار عمومی متهم و مقصر شناخته می شوند!
بدتر از آن اکثرا دنبال علاج نشانه های بیماریند و از علت اصلی و زمینه های بیماری ساز غافلند.

تحقیر ملی در مقیاس بزرگ اغلب با واکنش های حاد و مردم گرا روبرو می شود.
در دورەی فترت و رخوت دهەی 1900 ملتی که شاهد قحطی، بیماری و دخالت روزافزون خارجی بود، در چشم بهم زدنی به آرمان های انقلاب مشروطه پشت کرد. و بجای آن با اشتیاق چشم براه دیکتاتوری مصلح و ناجی بزرگی شد.
اکنون هم ایدەی مردم انگیر تولد دوبارەی ایران که  بر اثر تورم و تحریم و تحقیر اقتصادی، ناتوان شده مانند آرزویی شعله ور می ماند.
آرزویی که به وضوح در پاسداشت های چهارشنبه سوری و نوروزی  به آتش آن و سبزه نوروز گره می خورد. در حالیکه چندان خبری از مولفه های دینی هویت ایرانی نیست.

کسان و نیروهای سیاسی که به طرزی افراطی روی ناسیونالیسم افراطی تاکید می کنند، آینده نگرانی هستند که حسرت مزبور را در هوا استشمام و فرصت ها را می قاپند.
در کنار ایران شهرگرایانی که بعضا تنه به تنەی ایران شاهی می زنند، ناسیونالیست های کرد و ترک هم هستند که از منظر خود از خرمن سیاسی رکود و تورم و فلاکت برداشت می کنند.

رجعت به تجربەی اروپا نشان می دهد که به فرض مثال در هنگامەی غلیان خشم عمومی در آلمان تورم زده، حتی واضعان قرارداد ورسای و حرص و آز و نظامی گری فرانسه و بریتانیا هم فراموش می شوند.
و چه بسا سنت های سیاسی، تجربەی دمکراسی، خاطرەی انقلابیون قدیمی و هر آنچه جلوی چشم مردم است، به تیر کین و غضب دچار می شود.
قبل از آنکه هیتلر به قدرت برسد، یهودستیزی واکنشی بود غریزی به فلاکت ملی و سقوط طبقەی متوسط در کنار تمول و دارایی یهودیان به عنوان اقلیتی هنور ممتاز به لحاظ اقتصادی.
فرضا موج افغان ستیزی کنونی نمی تواند بازتابی از فقر و فلاکت روزافزون عمومی نباشد.
در زمان انقلاب 1357 همه و عمدتا از سر سیری در خیال سوسیالیسم خلقی و اسلامی فرورفته بودند، اما در هنگامەی گرسنگی، کدام ایدئۆلوژی سیاسی بە چشم می آید؟
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺من روزەام و " تورک" پس نمی توانم فارسی بگویم!

سخن فوق البته که مفرح و خنده آور است. به ویژه اینکه از جانب حجة الاسلام خلیل پور رئیس شورای شهر ارومیه گفته شده است.
خلیل پور در جلسەی معارفەی شهردار با بیان این مطلب از سخن گفتن به زبان فارسی خودداری کرد.
در اعتراض به آن، نمایندەی ارومیه در مجلس و برخی اعضای شورا سالن را ترک کردند.

در وهلەی اول شاید پیوند نماز و روزه با ارج نهادن ترکی و خوارداشت زبان فارسی قدری عجیب بنماید.. اما اندکی دقت لازم است تا دانست که  گوینده از رهگذر آن، در پی مفصل بندی گفتمان ترک الهی - نبش دیگر دکان حزب الهی نمایی - است تا امکان دلبری همزمان با طهران و قسطنطنیه فراهم آید.
بیان سخنان مضحک و رفتارهای سبک و نامتعارف دیری است که به روندی مرسوم در ارومیه مبدل شده است.

خواندن نمونه های بالا برای مخاطبی در مرکز و یا دوردست های کشور ممکن است مانند اخبار حوادث نادر هیجان انگیز باشد. اما جنبەی کمیک آن نباید به بهای پنهان کردن مقدمات تراژیک و توالی و تبعات فاجعه بار آن تمام شود.
روزگاری سخنان امام جمعەی سابق همین شهر به ابزاری برای افزایش تیراژ روزنامه های دوم خردادی تیدیل شده بود.
متن این خطبه ها در کنار طنزهای روزانەی ابراهیم نبوی، گاهی شنبە ها روزنامه های مورد اشاره را به چاپ های دوم و سوم می رساند و تیراژ آنها را تا رقم های رشک برانگیز چند صد هزار نسخه ای بالا می برد.
شاهد این مدعا استقبال فوق العاده از کتاب دو جلدی خطبه های نماز جمعه ارومیه است که در دهەی هشتاد بارها تجدید چاپ شد و مرزهای تیراژ و فروش در این حوزه را جابجا کرد.
صد البته کتاب مزبور در " ژانر طنز " پذیرفته شده بود و در قالب کتاب های مرسوم مذهبی قرار نمی گرفت.

نکتەی بد ماجرا این بود چیزی که در تهران و اصفهان و شیراز و تبریز و مشهد به آن می خندیدند، در استان مسقط الراس عین جدیت بود.
روشن تر بگویم؛ واقعیت حاکم بود و میراث آن به صورت تفرقه و توسعه نیافتگی اقتصادی و لطمه به انسجام و همبستگی ملی اکنون هم حی و حاضر است.
پیامد بدتر این وضع، فقر مدنی و فرهنگی استان آذربایجان غربی است. شما هم اکنون فضای مدنی و سرزندگی فرهنگی سنندج و بوکان و بانه و مهاباد و سقز و مریوان را با ارومیه مقایسه نمایید: شهرهایی به مراتب کوچک تر از مرکز آذربایجان غربی ولی سرتر به لحاظ تولیدات فرهنگی و رخدادهای ادبی و هنری و شادابی مدنی.

حسرت و دلتنگی زمانی افزون می شود که پیشینەی فرهنگی غنی و سرشار از الهام و آموزندگی آذربایجان را به خاطر بیاوریم.
زمانی آذربایجان در هر زمینه ای چنان سرآمد بود که تهران در برابر آن لنگ می انداخت.

چون به طنز اشاره کردم مثالی از همین حوزه می آورم.
تقریبا هیچ ایرانی کتاب خوانی نیست که حداقل یک بار نام نشریەی ملا نصرالدین را نشنیده باشد.
یک مجلەی پیشرو به زبان ترکی آذری که 120 سال قبل در قفقاز توسط جلیل محمد قلی زاده معروف به میرزا جلیل منتشر و 25 سال به فعالیت خود ادامه داد.
میرزا جلیل از زبان شخصیت فکاهی ملا نصرالدین به جنگ استبداد شاهان، خزافات ملایان و ظلم و جور ملاکان می رفت.
بیش از نیمی از خوانندگان پرشمارش در ایران و استان آذربایجان قرار داشتند و مجله در حین نکوهش استیداد و ارتجاع ایران قاجاری، نقشی بی بدیل در تنویر فکر آزادیخواهی ایرانیان بازی کرد.
مجلەی ترکی ملا نصرالدین فانوس آزادی خواهی در قفقاز و ایران و عثمانی بود و تاثیری سترگ روی انقلاب مشروطەی ایران برجای گذاشت.

ملانصرالدین طرفدار آموزش به زبان ترکی آذری بود و اکثر گردانندگانش مسلمان شیعه بودند.
اما در کنار میرزاجلیل، معاونش عمر فائق قرار داشت که یک آذری سنی بود و همچنین دو کارتونیست و صفحه آرای مشهور ارمنی و یهودی؛
نشانه ای روشن از رویەی مترقی و مداراگر مجله در محیط متنوع و چند قومی قفقاز و شهرهای باکو و تفلیس که عمدەی سال های  فعالیت مجله در آنها گذشت.

ملانصرالدین پایەی یک مکتب فکری قوی در طنز اجتماعی و سیاسی را در آذربایجان بر جا گذاشت و دامنەی تاثیر آن از مرزهای موجود بس فراتر رفت.
رهیافت اصلی آن نوعی سوسیال دمکراسی  بود و تلاش خستگی ناپذیر برای شناساندن مسائل روز و خصائص جهان مدرن از طریق مفاهیم ساده به ایرانیان و ترکان و اهالی قفقاز.
این را مقایسه کنید با گفتارها و رفتارهای کمیک و طنزآمیز ولی عاری از روح راستین طنز امروز که به روشنی در ورای آن دم یک ایدئولوژی نفرت پراکن قومی هویداست!
به راستی از کجا به کجا رسیده ایم!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺یمن و تاویل نامەی ترامپ

حملات شدید و بی سابقەی آمریکا و انگلیس به اهداف متعلق به حوثی ها در یمن پرده ای دیگر از سیاست فشار حداکثری علیه ایران را به نمایش گذاشت.
حوثی ها در واکنش به محاصرەی اقتصادی غزه اعلام کردند که حمله به کشتی های اسرائیلی را از سر می گیرند.
نکتەی بی سابقه آنست که قبل از  آنکه حمله ای انجام دهند، هدف بمباران های سهمگین قرار گرفتند.
ترامپ و سایر مقامات دولتش ضمن تهدید به ریشه کن کردن دائمی تهدید حوثی ها با صراحتی غیرمتعارف به تهدید نظامی ایران هم پرداختند.
دقیقا مشخص نیست این خشم غیرمترقبه به علت به بن رسیدن مذاکرات غزه است، یا بخشی از راهبرد محاصرەی ایران.

پس از سقوط اسد و تضعیف شدید حزب الله، ظرفیت های منطقه ای ایران دچار نقصان شد و توانایی آن برای پیگیری سیاستی تهاجمی از طریق نیروهای نیابتی کاهش یافت.
به جرات می توان گفت حوثی های یمن در شرایط جاری آخرین کارت بازی ایران در منطقه و از هر نظر یک دارایی استراتژیک باارزشند.
یک نیروی مصمم قرار گرفته در منطقەای سوق الجیشی که قابلیت خود را برای ناامن کردن آبراه های بین المللی و اخلال در اقتصاد جهانی نشان داده است.

بر این اساس می توان گفت جنبش حوثی و پبشرفت برنامەی  هستەای که ایران را در آستانەی هسته ای شدن قرار داده، کارت های اصلی بازی تهران در برابر فشارهای ترامپند.
بر همین اساس دولت ترامپ مایل است قبل از رویارویی نهایی با ایران، به ظرفیت عملیاتی حوثی ها ضربه ای جدی بزند.

ایران با دقت و احتیاط فراوان به اقدام نظامی آمریکا علیه یمن می نگرد و مراقب است که پایش به درگیری نظامی با آمریکا نکشد.
اکنون مساله این است که آیا آمریکا کاری را که قبلا دولت های بایدن، اسرائیل و پیشتر عربستان نتوانستند به پایان برسانند، می تواند به نتیجه برساند؟
برای ارزیابی دقیق باید منتظر هفته های آینده ماند که گفته می شود حملات تا آن زمان ادامه خواهد یافت.

به هر حال اگر حوثی ها ناچار شوند به آتش بسی شبیه حزب الله تن دهند و سرنوشت خود را از پروندەی غزه جدا کنند، آمریکا یک گام دیگر به محاصرەی منطقه ای ایران نزدیک می شود.
تهدید حوثی ها علیه تاسیسات نفتی عربستان و امارات و جریان کشتی رانی بین المللی که در گذشته تاثیر آن به اثبات رسیده، نوعی اهرم بازدارنده است که ریسک حملەی احتمالی به ایران را افزایش می دهد.
از این رو خنثی شدن یا تضعیف این ابزار، تهران را از یک سپر استراتژیک محروم و گزینەی نظامی احتمالی را بیشتر در دستور کار قرار می دهد.

همانطور که گفته شد در هر مذاکره یا مواجهەی احتمالی ایران با ترامپ، پیشرفت برنامەی هسته ای از معدود اهرم های فشار باقیمانده در دست ایران است.
ایران می تواند این شمشیر داموکلس را روی سر غرب نگه دارد و از آن جهت خرید زمان برای نیل به یک توافق موقت و محدود به مسالەی هسته ای بهره ببرد.
این شمشیر فرضی اما منوط به وجود سپر حوثی ها و تهدید مستمر آنها علیه تنگه های بین المللی است.
ایران با وجود این اهرم می تواند موضوع را هر چه بیشتر کش داده و تا دو سال دیگر که انتخابات کنگره در آمریکا برگزار می شود، زمان را با نوعی توافق  ضمنی مشابه زمان بایدن سپری نماید.
یعنی در ازای گذاشتن برخی محدودیت ها روی برنامه ی هسته ای، از نوعی آزادی عمل برای فروش نفت برخوردار شود.

همانطور که گفته شد هدف فشار حداکثری و نیز جنگ بی سابقه علیه حوثی ها کور کردن این افق و حتی کشاندن پای ایران به درگیری است.
با این وصف تحولات یمن می تواند به آزمونی سخت برای ایران تبدیل و شرایطی مشابه ماههای سپتامبر و اکتبر در لبنان را خلق نماید.
آیا ایران می تواند نظاره گر زیر ضربه رفتن نهایی حوثی ها شود؟
آیا بمباران های کنونی را نوعی تمرین و عملیات شبیه سازی شده علیه خود نمی داند؟
پاسخ این سوالات در وهلەی اول به میزان تاثیرگذاری حملات آمریکا و تحولات روی زمین در یمن بر می گردد!
می توان گفت که حملەی آمریکا به یمن بخشی از دستور کار نامەی هفتەی گذشتەی ترامپ جهت دست کشیدن ایران از حمایت حوثی هاست.
امری که مفهوم مذاکره نزد ترامپ را روشن می سازد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺قانون اساسی سوریه و ستیز دموکراسی و تئوکراسی

نیروهای دمکراتیک سوریه - ائتلاف تحت رهبری کردها - پیش نویس قانون اساسی موقت سوریه را رد کردند.
این پیش نویس که اخیرا از سوی احمد شرع امضا و برای اجرا ابلاغ شد، قرار است قانون اساسی سوریه در دورەی انتقالی پنج سالە باشد.

کردها می گویند این سند به سود تاسیس دولتی مقتدر و متمرکز نوشته شده و اختیارات رئیس جمهور در آن به شکل غیر قابل توضیحی بالاست.
همچنین اشارەی صریح آن به شریعت اسلامی به عنوان یگانه منبع قانون گذاری، نگرانی اقلیت ها را برانگیخته است.
مخالفت کردها که چهار روز پس از توافق آنها با احمد شرع اعلام شد، از نگرانی های آنها و نیز چالش های پیچیده و گوناگون سر راه اجرای توافق روز دوشنبه پرده بر می دارد.

در این پیش نویس گرچه تفکیک قوا و آزادی بیان تضمین شده، اما از هرگونه اشاره به زبان کردی و ادارەی نامتمرکز مناطق خودداری شده است.
حفظ عبارت "جمهوری عربی سوریه " و سردستی زبان عربی و اشاره به فقه اسلامی بعنوان سرچشمەی اصلی قانون گذاری، بیم بازتولید استبداد در قالبی نوین را افزایش داده است.

ادیان آسمانی که احتمالا مراد از آن اسلام، مسیحیت و یهود است، به رسمیت شناخته شده اند، اما اشارەای به سایر مذاهب نشده است.
امری که بالقوه می تواند آنها را در معرض ساطور راست اندیشی مذهبی حاکمان اسلام گرا نماید.
ازقضا اشاره به ادیان آسمانی می تواند به عنوان مدخلی جهت تامل در اندیشەی سیاسی بانیان این پیش نویس مورد توجه قرار گیرد.

پرسش این است که نویسندگان متن دنبال تاسیس نظامی دموکراتیکند یا تئوکراتیک به معنای حکومت خدا بر زمین؟
در ادیان سه گانەی پیشگفته، خداوند در عوالم ملکوت و لاهوت است و حکمرانی در ناسوت - زمین - ار طریق نمایندگان آن صورت می گیرد.
نطریەی مشروعیت الهی حکومت ریشه در این مصدر دارد و حکومت کلیسای کاتولیک - به عنوان نمایندگان ملکوت - در سده های میانه از نمونه های برجستەی این رهیافت است.

تدوین قانون اساسی ایران در ابتدای انقلاب هم بر اساس رهیافتی بینابین میان دموکراسی و تئوکراسی انجام شد.
دو بینش متضاد که اولی مشروعیت حکومت را ناشی از آرای مردم می داند و دومی آن را برخاسته از مشیت و ارادەی الهی می نامد.
نوبسندگان قانون اساسی در ایران انقلابی به طور عمده تحت تاثیر دو دیدگاه اخلال گر و احیانا سقیم بودند.
امری که تقریبا دربارەی اسلام گرایان تازه کار سوری هم صادق است.

یکم: سکولاریسم به معنای جدایی نهاد مذهب از نهاد دولت، نافی دین و اخلاقیات و منادی تکوین جامعه ای خالی از ارزش های معنوی و سنت های فرهنگی دیرین است.
این دشواره با تداعی شدن سکولاریسم با حکومت سرنگون شدەی پهلوی بیش از پیش بغرنج شده بود.

دوم: خضور پررنگ اصحاب و افکار چپ مارکسیستی که بر اساس کلیشەای کهنه دین را افیون توده ها می دانستند، حس رقابت و هماوردی را در میان اسلام گرایان حاکم بر می انگیخت.
هر دوی این انگاره ها رهزن بودند و باعث شدند که نویسندگان قانون اساسی بجای تمرکز روی ساخت دولتی دمکراتیک و کارامد به تاسیس دولت دینی بیندیشند.

سوگمندانه در عصر آمریکا ستیزی مفرط نیم قرن قبل، انتظار بیجایی بود که قانون اساسی نویسان بدانند که آمریکا از سویی مذهبی ترین جامعەی مغرب زمین است و از جهت دیگر دو نهاد مذهب و دولت دخلی بهم ندارند.
مسیحیان بنیادگرایی که به هدف آزادی مذهبی خویش بنیان آمریکا را ساختند، می دانستند شرط تضمین این آزادی در سهیم کردن دیگران در آنست.

چه در یک نظم سکولار که مبتنی بر آزادی اندیشه است و به هیچ فکر اقلیتی اجازەی عرض اندام به عنوان قانون مسلط را نمی دهد، آزادی دین داران از هر سیستم سیاسی دیگر تضمین شده تر است.
اسلام گرایان سوریه که دهه ها با آزار و تبعیض مذهبی دولت سکولار پیشین دست و پنجه نرم کرده اند باید بهتر این حقیقت را دریابند.

دولت های بعثی چه در عراق و چه سوریه، دستکم در صورت بندی های فکری و سیاسی اولیه، نه سکولاریسم راستین، بلکه تئوکراسی های وارونه بودند.
این نوع حکومت ها و برخی نمونه های دیگر نظیر سوسیالیسم واقعا موجود دوران جنگ سرد، ماهیتا با تئوکراسی های مبتنی بر ادیان کلاسیک تفاوت چندانی ندارند.
اینان مبتنی بر الهیات عرفی شده هستند و خصومتشان با معنویت و امر قدسی صرفا در برخی آموزه های تجربی عصر روشنگری و کلیشه هایی چون حقانیت تجربه و علم ریشه ندارد.
بلکه با دینی کردن امور عرفی و قدیس سازی از رهبران عملا اندیشه هایی چون مارکسیسم و سکولاریسم و پوزیتیویسم و ...را به مذهبی جدید بدل و به رقابت با ادیان سنتی بر می خیزند.
حاکمان سوری با الهام از این تجارب نه تنها نباید به دینی کردن قانون بیندیشند، بلکه می بایست از رهگذر تاسیس یک چهارجوب نهادی مبتنی بر آزادی عقیده و بی طرفی مسلکی دولت و اتکا به اصل مهم حاکمیت قانون، دین را از کمند استبداد و دیوان سالاری رها کنند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺میثاق دمشق و عبرت از سرنوشت جنبش بارزانی

55 سال از امضای توافق نامەی 11 مارس 1970  صدام و بارزانی  گذشت. بر اساس این توافق برای نخستین بار به خودمختاری کردستان در چارچوب عراق اذعان شد و این یک دستاورد سیاسی و حقوقی بی نظیر بود.
همانگونه که ویدئو می گوید - روی لینک پایین کلیک کنید - چهار سال صلح شکنندەی پس از آن، با آغاز جنگ در سال 1974 خاتمه یافت و دولت وقت عراق از اجرای کامل عهدنامه خودداری کرد.
رژیم عراق با بی میلی و در شرایط ضعف به این میثاق تن داده بود و دنبال فرصتی برای شانه خالی کردن از آن بود.

از سوی دیگر ایران، آمریکا و اسرائیل به هدف تضعیف جبهەی شرقی اعراب در برابر اسرائیل، در پی استفادەی ابزاری از مسالەی کرد بودند.
این امر در جنگ رمضان 1973 خود را نشان داد که دو لشکر زرهی ارتش عراق جلوی پیشروی آهسته و پرتلفات اسرائیل به سمت دمشق را گرفتند.
به نظر می رسد که رهبری سیاسی کردها در درک ابعاد منطقه ای و بین المللی مساله موفق نبود و به قول نوشیروان مصطفی جنگ یک سالەی 1974 تا 1975 عملا به نوعی نبرد نیابتی ایران علیه عراق تبدیل شد.
جالب این جاست که آن زمان روابط کردها و بغداد  بر سر کرکوک از هم گسیخته شد.
کردها یک پبشننهاد به نسبت سخاوتمندانه مبنی بر تقسیم نصف نصف درآمدهای نفتی را نپذیرفتند و روی الحاق کامل شهر به اقلیم خودمختار  پافشاری نمودند.
شگفتا پس از 55 سال این مساله عملا شاهد هیچ پیشرفتی نبوده و دست کردها از کرکوک کوتاه مانده است.

بن بست سیاسی و نظامی در روابط کردها و دولت عراق تا زمان شکست صدام در جنگ کویت ادامه یافت.
در سال 1991 که بر اساس قطعنامەی شورای امنیت، منطقه ی پرواز ممنوع اعلام شد، معنای عملی این اقدام چیزی جز بالفعل کردن خودمختاری سال 1970 نبود.
در واقع قدرت های جهانی با مداخلەی بشردوستانە، چارچوب حقوقی موجود قانون اساسی عراق را معنادار ساختند و طرفه آنکه تعمدا کرکوک را در منطقەی پرواز ممنوع قرار ندادند.
این تحول بار دیگر نقش یک قدرت فائقەی خارجی در ضمانت خودگردانی کردها - مشروط به عدم تغییر مرزها - را مسجل کرد.
در توافق دمشق هم عینا این مساله صادق است.
اگر دولت مرکزی قدرتمند و تثبیت شود، طبیعتا زیر همه چیز را می زند.
اگر کردها هم از تنگنای موجود خارج شوند به فکر استقلال و گسترش خودمختاری موجود خواهند افتاد.
آنچه دو طرف را مقید و محدود می کند، توازن قوا، ظرف رویدادها و زمینه های داخلی، منطقه ای و خارجی موضوع است.
جهات خارجی به هیچ وجه موافق استقلال کردها نیستند. حفظ استاتوس موجود هم در میان مدت مرهون خنثی کردن چالش ترکیه است.
این مسالەی پیچیدە تا حد زیادی به نقش واشنگتن بر می گردد که چگونه تعارض منافع و ستیز در شبکه ی متحدان خاورمیانه ایش شامل ترکیه، اسرائیل و کردها را مدیریت کند.

نکتەی اصلی وجود حمایت خارجی و ضمانت های بین المللی است.
خودمختاری کردها در عراق معلول حمایت استراتژیک ایالات متحده است. حمایتی که در برهه ای خاص از تاریخ روابط بین الملل و لحظەی پایان چنگ سرد و آغاز جهان تک قطبی اتفاق افتاد.
نظام جهانی پس از 35 سال تغییر زیادی کرده است. توازن قبلی در حال دگرگونی است و آمریکا تمایل کم تری نسبت به مداخلەی فعال دارد.
در جهان چند قطبی پیش رو، تنوع بخشی به شرکای خارجی و انعطاف پذیری در اتحادها و ائتلاف ها شرط بقاست.
سیاست آمریکا در سوریه در قیاس با سیاست عراقی آن در 25 سال گذشته و در واقع با الهام از هزینه و شکست های آن، با تردید و عدم قطعیت بیشتری همراه بوده است.
کردهای سوری در جنگل شام و در میان انبوه بازیگران ریز و درشت، عملا ناچار بودەاند بە تنهایی یا چالش ترکیه مقابله کنند.
یکی از قدرت های اصلی جهان پساآمریکایی که کسی نمی تواند آن را نادیده بگیرد.
با الهام از تجربەی کردها در عراق بعثی، می توان ادعا کرد که تفاهم نامەی دمشق نخستین گام به سمت رسمیت بخشیدن به وضعیت دوفاکتوی کنونی است.
مسیری پرفراز و نشیب که کسی نمی تواند به پیش بینی روند کلی و جزئیات آن بپردازد.
مسالەی مهم دیگر فرایند صلح در ترکیه است که ارتباطی مستقیم و ارگانیک با مسالەی سوریە دارد.

نکتە ی دیگر آنست که چگونگی حل و فصل مسالەی کرد در ترکیه می تواند به سرفصلی مهم در تاریخ منطقه تبدیل شود.
چرا که محکی برای آزمودن ظرفیت راهکارهای لیبرال و شهروند محور برای ادغام دمکراتیک کردها در جوامع ملی موجود بر اساس مساهمت و شراکت برابر است.
در عراق و سوریه بر اساس الگوهای تاریخی و جامعه شناسی سیاسی خاص دولت های نه چندان مسبوق به سابقەی موجود، مدل خودگردانی به الگوی حل مساله تبدیل شده است،
اما در ترکیه که دولت - ملت قوام و قدمت و قدرت نرم بیشتری دارد، مساله متفاوت است،
تجربه ای که به صورت بالقوه می تواند برای ایران هم درس آموز باشد.
#صلاح_الدین_خدیو
https://www.instagram.com/reel/DHEcfTKIXD6/?igsh=bndjOGYweXhocHIw

@sharname1


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🔺قصەی فرهاد و احمد در سرزمین شام

در کاخ سابق بشار اسد دو رهبر جوان کرد و عرب در حال تقسیم قدرتند.
فرهاد شاهین عبدی رهبر ناسیونالیست های چپ گرای کرد و احمد شرع لیدر بنیادگرایان مسلمان.
این دو نمایندەی دو گفتمان جهان گرای متضاد هم هستند.
در روزگاری که تانک های آمریکایی در خیابان های بغداد پرسه و خاورمیانەی سایس پیکو را زیر چرخ هایشان له می کردند، فرهاد و احمد جوانانی بودند آرمان گرا با تخیلاتی پرشور دربارەی رهایی منطقه.
آمریکایی ها از خاورمیانەی جدیدی خبر می دادند که نظام های سیاسی دمکراتیک و اقتصادهای همبسته محور اصلی آن بود.
فرهاد  به عنوان یک جنگجوی پ.ک،ک بدیلی چپ گرایانه در سر داشت:
کنفدرالیزم دمکراتیک خلق ها با نظام شورایی و جوامع محلی متکی به دمکراسی مستقیم.
احمد هم که در القاعده می جنگید، به یک خلافت اسلامی نوین به پهنای جهان عرب می اندیشید.
هر سه این نسخه ها که قرار بود جایگزین نظم مندرس و ایدئولوژی های فرتوت حاکم شوند، زیادی یوتوپیایی بودند.
همه امروز بلندپروازی شان را کنار گذاشته اند،، آمریکایی  ها  چپ گرایان و اسلام گرایان را هم تحت فشار می گذارند که با هم همکاری کنند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺توافق تاریخی کوبانی و جولانی

توافق امروز احمد الشرع رئیس جمهور موقت سوریه و مظلوم عبدی فرماندەی نیروهای سوریەی دمکراتیک گامی تاریخی در جهت ساختن آیندەی سوریە است.
در یادداشت دیروز اشاره کردم که کردها برندەی اصلی شورش باقیمانده های رژیم سابق در مناطق علوی نشین هستند.
دولت شرع پس از کشتارهای گستردەی غیرنظامیان علوی زیر فشارهای شدید بین المللی قرار گرفته و قادر نبود جبهەای جدید علیه کردها بگشاید.

همزمان با دیدار شرع و عبدی در دمشق، جنگنده های اسرائیلی به بمباران جنوب پایتخت ادامه می دادند.
این حملات ربطی به ملاقات دو رهبر نداشت، اما چالشی مستقیم علیه ترکیه به عنوان حامی اصلی شرع محسوب می شود.
دولت اردوغان به دلایل متعدد و از جمله هراس از بحرانی شدن روابطش با دولت ترامپ، قادر نیست با دست درازی اسرائیل در سوریه مقابله کند.
این انفعال به صورت بالقوه می تواند فرصتی را که این کشور در سوریه به دست آورده به نقطه ضعف و پاشنه آشیل آن تبدیل نماید.
با این تفاصیل می توان گفت توافق امروز در فضایی خاص بدست آمده که مهم ترین ویژگی آن ضعف مضاعف رژیم دمشق و حامی اصلی آن یعنی ترکیه است.

مفاد توافق اعلام شده بسیار کلی هستند و از هر گونه اشاره به مسائل حاد و جنجال آفرین اجتناب شده است.
اما فحوای آن بیانگر این است که دمشق تشکیلات اداری و نظامی فدراسیون شرق و شمال سوریه را به رسمیت می شناسد و خدمات دولتی از این به بعد در آنها برقرار شود.

صبح امروز و قبل از ملاقات دو رهبر، درگیری های شدیدی میان نیروهای تحریر الشام و کردها در منطقەی اشرفیه حلب گزارش شد.
اشرفیه و شبخ مقصود محلات کردنشین حلب هستند که توسط واحدهای مدافع خلق کنترل می شوند.
در زمان اسد هم کردها کنترل این محلات را در دست داشتند. اما بر اساس یک معادلەی ضمنی در قبال آن، اجازه داده بودند، واحدهایی از ارتش سوریه به صورت نمادین در حسکه و قامیشلو حضور داشته باشند.
امروز هم ظاهرا معادلەی فوق به روز شد و پس از آتش بس در حلب، واحدی از ارتش سوریه راهی حسکه گردید.

پشت پرده و سایر جوانب توافق امروز هنوز روشن نیست. از جمله پرسش های مهمی دربارەی ضمانت اجرایی آن و نیز ارتباط آن با روند صلح ترکیه.
به صورت کلی صلح کردها و دولت ترکیه می تواند به تلطیف دیدگاه آشتی ناپذیر آنکارا در قبال کردهای سوری منجر شود.
شواهد و قرائن هم نشان می دهد که توافق امروز نه به معنای خلع سلاح کردها بلکه نزدیکی و هم سویی آنها با دولت دمشق به مثابەی بازیگری مستقل است.
در توافق نامه آمده که دو طرف علیه بقایای بشار اسد متحد می شوند.
همچنین دولت سوریه متعهد شده زمینەی بازگشت آوارگان به محل سکونتشان را فراهم آورد. این بند اشارەی آشکار به بیجاشدگان کرد اهل عفرین و سری کانی و گری سپی است که توسط ارتش ترکیه از دیارشان رانده و موطنشان با تغییرات جمعیتی قهری روبروست.
اشاره به ثروت های نفتی و گازی سوریه هم مبین آن است که کردها در شرایط تنگنای مالی شدید دمشق و تداوم تحریم ها، آماده اند آن را در درآمدهای نفتی سهیم سازند.

برای ارزیابی جدی تر موضوع طبعا باید منتظر تحولات آینده ماند. اما تا اینجا هم کردها دستاوردی بزرگ کسب و توانسته اند دستکم به صورت دوفاکتو به خودمختاری شان رسمیت بخشند.
قانون اساسی جدید سوریه که تدوین آن به زودی آغاز می شود، گره مهمی است که تثبیت دستاورد کنونی در گرو نحوەی نگارش آنست.
امری که حتما در مذاکرات جاری در مورد آن بحث شده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺 برندگان و بازندگان کشتار علوی های سوریە

رخدادهای اخیر سوریه، از برخی جهات نقطە عطفی در روندهای جاری آن محسوب می شود.
بدنبال شورش برخی افسران وفادار به بشار اسد در مناطق علوی نشین ساحلی - احتمالا با تایید ایران - نبردهای گستردەای درگرفت.
پس از برخی موفقیت های ابتدایی، نیروهای دولتی شورش را در هم شکستند و در انتقام جویی های بعدی صدها نفر غیرنظامی علوی را کشتند.
ظاهرا کشته شدن دهها افسر و سرباز وابسته به حکومت احمد الشرع، به انگیزەی انتقام جویی جنگجویان سنی مذهب دامن زد و تر و خشک را با هم سوزاند.

اقلیت علوی در زمان رژیم گذشته از موقعیت ممتازی برخوردار و با قبضه کردن نهادهای نظامی و امنیتی و فرصت های اقتصادی، در چشم اکثریت سنی مذهب ناراضی از حکومت سرکوبگر اسدها، منفور و مورد بغض بودند.
کشتارهای اخیر که ثبات و یکپارچگی کشور را تکان داد، همزمان طرف های خارجی دخیل در مساله و در راس آنها آمریکا و اسرائیل  را هم به روی خط آورد.
یک پیامد فوری آن به چالش کشیده شدن مشروعیت احمد الشرع و تشکیلات اسلام گرای حاکم بر دمشق است.
دولت آمریکا با محکوم کردن کشتارها، تعهد خود مبنی بر حمایت از اقلیت های کرد، دروزی و علوی را تکرار کرد.

همزمان حوادث خونین این چند روز، قسمی چتر امنیت برای اقدامات توسعه طلبانەی اسرائیل در جنوب سوریه هم گشود.
دولت نتانیاهو اهداف ژئوپولتیک خود در این منطقه را در لفافەی حمایت از به اصطلاح اقلیت تحت ستم دروزی پنهان می کند.
با این وصف می توان گفت، نوعی همسویی ناحواسته میان ایران، اسرائیل و آمریکا در صحنەی سوریە به وجود آمده که یکجانبه گرایی ترکیه را تهدید می کند.
تهران اهداف و باقیماندەی نفوذش را در حمایت از اقلیت علوی غرب کشور می جوید، اسرائیل در جنوب و آمریکا هم که در شرق و شمال از کردها حمایت می کند.

از قضا تغییر در موضع آمریکا در پرتو تحولات اخیر مهم است. ایران و اسرائیل هر یک به دلیلی با استقرار حکومتی متمرکز و مقتدر در دمشق همراه نیستند.
اما دیدگاه آمریکا و اروپا که از درگیری های بی پایان و مسالەی مهاجران در خاورمیانه به ستوه آمدەاند، تا حد زیادی با نظرگاه فوق متفاوت است.

اکنون مساله این است؛ شرع چگونه با چالش فوق روبرو می شود؟
این بحران از سویی اقتدار شکنندەی دولت و حاکمیت آن را نشانه رفته و از سوی دیگر عملکرد دولت در بکارگیری خشونت و شایستگی آن جهت مدیریت مسالەی اقلیت ها را زیر ذره بین می گذارد.
برای دولت های غربی و افکار عمومی این آزمونی است که صداقت گروه تحریر الشام در فاصله گرفتن از دیدگاه های افراطی قبلی را به محک می گذارد.

غیر از دولت مستقر در دمشق که وجهەی عمومی آن خش برداشت، دولت ترکیه بازندەی اصلی شورش ناکام طرطوس و لاذقیه محسوب می شود.
ترکیه در مقام قیم غیررسمی سوریه، نقش مهمی در جلب حمایت بین المللی و تلاش برای لغو تحریم های سوریه برعهده دارد.
آنکارا مشوق اصلی ادغام گروه های شورشی سابق متحد خود با سوابق تروریستی متعدد در ادغام ارتش تازه است.
اکنون که این گروهها به انجام پاکسازی قومی متهم شدەاند، روند سیاسی مورد حمایت ترکیه با علامت سوال بزرگی مواجه شده است.

مهم تر از آن مشروعیت حفظ سلاح نزد کردها افزایش و دوباره توجه بین المللی به خطر اسلام گرایی افراطی جلب شده است.
همزمانی این تحولات با ابتکار صلح بلوک حاکم بر ترکیه که با لطایف الحیل درصدد خلع سلاح واحدهای مدافع خلق است، درجەی ناکامی و البته عصبانیت ترکیه را آشکار می سازد.
می توان گفت سوریه به نحوی شبیه عراق پس از سقوط صدام است.
آمریکا با سرنگونی صدام ندانسته و ناخواسته دودستی آن را در " سینی طلایی " تحویل ایران داد.
ترکیه هم برندەی اصلی ماجرا پس از سقوط غیرمستقیم اسد بدست اسرائیل شده است.
اما مانند عراق که پویایی های گوناگون روندهای تازەای را برانگیخت، سوریه هم شاهد اوضاعی مشابه خواهد شد.
از جمله تثبیت و گسترش دستاوردهای سیاسی بازیگران فروملی نظیر کردها که اجبارا محکوم به گرفتن ماهی از آب های گل آلود خاورمیانه هستند.
#صلاح‌الدین_خدیو
@sharname1


🔺تهران به وقت زنان: 17 اسفند 57

17 اسفند 1357، نخستین روز زن پس از انقلاب، زنان تهرانی در اعتراض به حجاب اجباری به خیابان آمدند.
سوفی کی یر خبرنگار کانادایی صدها عکس از این واقعه گرفت. ویژگی عکس های خانم کی یر رفتن به قلب جمعیت و زوم کردن روی چهره ها، گویی به قصد شکار فردیت آنها بود.
فردیت همان گمشدەی انقلاب 57 بود. در گفتمان های رایج انقلابی " من " حضور نداشت و تلاش می شد فردیت در یک "مای" جمعی مستحیل شود.
نخستین قربانیان فقدان من و فردیت آدمها، زنان بودند که حقوق انسانی شان فدای مصلحت های بزرگ جمعی می گردید.
لیبرالیسم به عنوان اصلی ترین مدافع فردیت، مطرود بود و مذهبیون، چپ گراها و ناسیونالیست های کرد - بازیگری محوری در تحولات پس از انقلاب- به ترتیب آن را در پیشگاه امت، خلق و ملت قربانی می کردند.
ایدئولوژی های جمع گرا میانەی چندانی با آزادی های فردی ندارند. در برخی نسخه های افراطی حتی تلاش می شود، زبان از هر اشاره به ضمایر فردی تصفیه شود.
در چنین فضایی، طبیعی بود که یک خیزش طبقەی متوسط معطوف به آزادی های فردی، به وابستگان رژیم سابق و تمایلات اشراف و بورژوازی منتسب شود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1


🔺نامەی ترامپ و نظریەی یکشنبە!

حسام الدین آشنا از مقامات امنیتی سابق در شبکەی ایکس نوشت: روز یکشنبه آینده می تواند در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی روزی مهم باشد.
آشنا ساعتی بعد این توئیت را پاک کرد. اما همزمانی آن با اظهارات ترامپ دربارەی ارسال نامه به رهبری در روز پنجشنبه موجب حدس و گمانه زنی های بسیار شد.

ترامپ دربارەی ایران افزود: به مراحل پایانی نزدیک شده ایم و رخدادهای جالبی در پیش است. امیدوارم به توافق برسیم و از گزینەی دیگر استفاده نکنیم.
رمزگشایی از توئیت آشنا می تواند به این معنا باشد که نامەی ارسال شدەی ‌ترامپ با احتساب تعطیل روز جمعه در ایران، احیانا یکشنبه وصول خواهد شد.

فرض دیگر این است که دیپلماسی پنهان با میانجی گری روسها فعال شده و لازم است ایران در این باره تصمیمات مقتضی بگیرد.
برخی هم بر این باورند که پیام ترامپ حاوی پیش شرط هایی جهت نیل به توافقی جدید است که پیشتر توسط تهران رد شده بود،
آنچه این فرض را تقویت می کند، اعلام آمادگی واشنگتن برای تحریم خطوط کشتیرانی ایران به هدف به صفر رساندن صادرات نفت آنست.
ترامپ در چند روز اخیر با مجموعه ای از فشارهای اقتصادی و روانی  جدید در پی به پای میز مذاکره آوردن ایران به هدف کسب بیشترین امتیاز است.

نکتەی دیگری که نباید فراموش شود، ناپرهیزی ترامپ در حرف زدن است. امری که اگر مطابق یک استراتژی هدفمند رسانه ای باشد، به قصد مرعوب و سردرگم کردن رقبا و نگهداشتن آنها در فضای ابهام و عدم قطعیت است.
اما استفاده بیش از حد از این رویکرد می تواند در درازمدت آثار عملی آن را کاهش و به تدریج از حیز انتفاع خارجش سازد.
مانند تهدیدات غلیظ و شدیدی که علیه حماس انجام داد و در عمل اتفاق خاصی نیفتاد.
در حقیقت واداشتن مخاطبان به کشف و تاویل های هرمنوتیکی از سخنان خود، همیشه نتایج مطلوب به همراه نخواهد داشت.

*نظریەی یکشنبه: در سازمان امنیتی رژیم گذشته به نظر و تحلیل اولین مقام مسئول پس از گرارش منبع اول نظریەی یکشنبە گفتە می شد.
#صلاح‌الدین_خدیو
@sharname1


🔺سریال معاویه و معمای هویت در خاورمیانه

همزمانی تصادفی پخش درام تاریخی معاویه از شبکەی mbc عربستان با شورش های علویان در ساحل شمال غربی سوریه، محملی خوب برای تامل در رابطەی دین و تاریخ با دولت های خاورمیانه است.
احتمالا تنها جایی در جهان که بازیگران دولتی در آن از طریق ساخت و پخش سریال های دارای مضامین تاریخی به هم آوردی یکدیگر بر می خیزند.

ایران در دهەی هفتاد با ساخت سریال پرهزینه و پرمخاطب امام علی در این زمینه پیشگام بود.
پس از این سریال که می کوشید روایت شیعیان را دربارەی رخدادهای صدر اسلام مسلط سازد، ساخت مجموعه های تلویزیونی دربارەی پیامبران بنی اسرائیل در دستور کار قرار گرفت.
اهداف سیاسی پشت ماجرا احتمالا تنش روزافزون میان ایران و اسرائیل به عنوان دو قدرت برتر خاورمیانه بود.

ترکیه بازیگر تازه نفس دیگر خاورمیانه در دو دهەی اخیر بیش از دیگران به صنعت فیلم سازی رو کرد. ساخت درام های تاریخی دربارەی دورەی عثمانی با مضامینی نوستالژیک و هم دلانه به بخشی از وجه نرم قدرت ترکیه بدل شد.
وجهی که مکمل سیاست های اقتصادی و اقدامات سیاسی آن برای نفوذ در آسیای مرکزی و خاور نزدیک به شمار می رود.

قطر و عربستان هم بیکار نماندند و با پرداختن به شخصیت های تاریخ اسلام نظیر عمر بن خطاب و صلاح الدین ایوبی کوشیدند از قافله عقب نمانند.
از این رو سریال معاویه را باید در این چارچوب دید.

همانگونه که اشاره شد، همزمان شدن پخش آن با سقوط خاندان اسد و روی کار آمدن حکومتی اسلام گرا که بخشی از مشروعیت خود را در گذشتەی طلایی شام در دوران امپراتوری اموی می جوید، به حساسیت آن افزوده است.
معاویه یک شخصیت کلیدی و مناقشه ساز در تاریخ اسلام است که شیعیان و سنیان داوری متناقض دربارەی او دارند.

هرچند چالشی که اکنون تمام دولت های اسلامی اعم از شیعه و سنی با آن روبرویند، به صورت کلی همان دشوارەی معاویە در 1400 سال قبل است؛
تاسیس سازمان حکومتی مدرن با داشتن مشروعیت راستین دینی.
معاویه می بایست در سرزمینی به مساحت تمام خاورمیانەی امروز سازوکاری کارآمد و در عین حال مشروع بنا نهد.

توفیق یا عدم توفیق وی بحثی مجزاست، اما به جرات می توان گفت فلسفەی سیاسی حکومت در دولت های کنونی که بازماندەی امپراتوری اسلامی اولیه هستند، همچنان با انسداد روبروست و از مشروعیت دمکراتیک خبری نیست.
صد البته این امر، عامل اصلی احضارهای مکرر تاریخ به امروز و تکاپوهای مصادره کننده علیه آنست.

احتمالا  هیچ جای جهان به اندازەی خاورمیانه در بند گذشته نیست، تاریخ در این وادی مفری برای رهایی از ناکامی های روزگار و مرهمی جهت التیام  زخم عقب ماندگی و درماندگی است.
ارجاع به صدر اسلام و شبیه سازی رخدادهای امروز با حوادث 1400 سال پیش که اغلب به نیت مشروعیت سازی انجام می شود، متدی آشنا و البته غیرروشمند و خالی از بصیرت و ریزبینی های تحلیلی است.

همانگونه که گفته شد، حضور مداوم همیشگی تاریخ در خاورمیانه، پاسخی روان شناختی به حس تحقیر و اندوه حاشیه نشینی در برابر غرب پیشرفته و قرار گرفته در کانون جهان هست.
به قول امین معلوف از آخرین پیروزی های شرقیان مسلمان در نبردی بزرگ دستکم 500 سال گذشته و از خاموشی فروغ تمدن و دستاوردهای علمی و فرهنگی شایستە مان هم چیزی حدود هزاز سال می گذرد.

در حالی که انسان غربی نشسته در اروپا و شمال آمریکا و قارەی اقیانوسیه ضرورتی نمی بیند که هر روز به واترلو و نرماندی افتخار کند.
یا مدام نام جیمز وات و گراهام بل و ادیسون را بر زبان بیاورد.
چه هر روز از طریق صفحەی تلفن همراه از آخرین نوآوری ها و دستاوردها مطلع و نام هایی تازه چون ایلان ماسک و زاکربرگ و جف بزوس جلو چشمش رژه می روند.
دوستی با تاریخ اگر به عشقی یک طرفه و مرگبار منتهی نشود، لزوما بد نیست. تاریخ علمی بی بدیل برای کشف منطق درونی تحولات گوناگون و افزودن به خرد و بصیرت است.
اما تلاش برای تکرار آن و رفتن در جلد گذشته می تواند به ناکامی های غمبار منتهی شود.
عصر آل عثمان و صفویان و بنی امیه سپری شده و خیال پردازی دربارەی آنها مانند راه رفتن در خواب است.

هویت های فرهنگی و سیاسی که سازندگان مجموعه های تلویزیونی در دولت های اقتدارگرا در صدد ساخت و بالادستی آنها هستند، از استعدادی شگرف برای تقابل های مرگبار برخوردارند.
هر انسان به مثابەی عنصری هویتی، عموما میراث بر و امانتدار دو مولفەی عمودی و افقی است.
هویت عمودی چیزی است که از نیاکان و اجتماع دینی اش بدو به ارث می رسد و افقی آنی است که از دوران خود و معاصرانش به او می رسد.
نیک می دانیم که در روزگار پرشتاب کنونی که زمان و مکان دچار بهم فشردگی های باورنکردنی است، اهمیت دومی از اولی بیشتر است.
مولفەی افڤی شامل حدی از عام گرایی برای همزیستی است.
اگر بجای تاریخ و سیاست به اقتصاد و پیشرفت توجه می شد، خاورمیانه هم می توانست مانند شرق آسیا شود.
#صلاح‌الدین_خدیو
@sharname1


🔺بازی گرگ و شیر؛ تنش میان ترکیه و ایران

روابط ایران و ترکیه به عنوان دو همسایەی دیرین  مانند ازدواجی کاتولیکی است که گسست کامل در آن وجود ندارد.
شرح این رابطەی دیرپا و اجباری مانند نوول های کلاسیک قرن نوزده سرشار از فراز و نشیب و خیانت و گسست های خاموش است.

دلخوری دو طرف در روزهای اخیر از معدود مواردی است که علیرغم میل آنها به سطوح علنی در رسانه ها و کنش و واکنش های دیپلماتیک کشیده شده است.
واکاوی کوتاه موضوع نشان می دهد که تحولات سوریه اصلی ترین عامل این تلاطم است.

پنج سال قبل ایران از مداخلەی فعالانەی ترکیە در کنار اسرائیل به سود آذربایجان در مناقشەی قره باغ عمیقا سرخورده شد.
اما تلاشی وافر به عمل آمد که موضوع به تنزل روابط طرفین نینجامد. حتی ایران در تحولات بعدی، هنگام تلاش آنکارا و باکو جهت احداث دالان زنگزور که به خفگی ژئوپولتیک آن می انجامید، علیرغم مخالفت فعالانه، جانب احتیاط دیپلماتیک را به هیچ وجه از کف نداد.

موضوع سوریه اما داغی التیام ناپذیر باقی گذاشت. سوریەی خاندان اسد یکی از ستون های ژئوپولتیک خاورمیانه و به نوعی مانند برادر دوقلوی ایران بود.
از دست دادن اصلی ترین متحد بر اثر تبعات عملیات نظامی اسرائیل در لبنان و فرصت طلبی ترکیه، ایران را از موقعیت تهاجمی خود در خاورمیانه به لاک دفاعی فرو برد.
پیداست که ایران احساس کند از پشت خنجر خورده و زخم آن از به اصطلاح " خیانت قفقاز " کاری و مهلک تر است.

بدتر از این، ایران نبرد بر سر تاج و تخت در دمشق را حبثیتی نموده و به آن رنگ و لعابی دینی بخشیده بود.
برای هیات حاکمەی کنونی سوریە و متحد اصلی آنها یعنی ترکیه هم این عرصه، نبرد خیر و شر با صبغەهای تاریخی و مذهبی معین است.

در شرایطی که تهران به دنبال حفظ برخی اهرم های نفوذ در شام از رهگذر برخی اقلیت های قومی و دینی است، ترکیه در حال یکسره کردن کار آن و برنامه ریزی برای مقابله با چالش اسرائیل، دیگر قدرت مسلط در سوریه است.

اصطکاک ایران و ترکیه که فغان هاکان فیدان را در آورد، یحتمل به تنش در بخش کردنشین سوریه باز می گردد.
پاشنەی آشیل ترکیه در تک خور کردن کامل سوریه، کردها هستند که تاکنون از حمایت آمریکا بهره مند بودەاند.
آنکارا در تلاش است از طریق یک ابتکار صلح که چند و چون آن هنوز نامعلوم است و با فراخوان ترک سلاح عبدالله اوجالان رهبر زندانی پ.ک.ک آغاز شد، مدیریت مسالەی کرد را بر عهده گیرد.
این فرایند در صورت به نتیجه رسیدن می تواند به بسط نفوذ ترکیه در کردستان های سوریه و عراق بینجامد و نگرانی های امنیتی آن را رفع کند.
همزمان به صورت بالقوه قادر خواهد بود تنش های امنیتی و سیاسی در کردستان ترکیه را به حداقل رسانده و رقبای منطقەای را از یک اهرم فشار مهم محروم سازد.

رقابت بر سر کردستان پیشینەای پانصد ساله میان ترکیه و ایران دارد و باخت در آن، عملا ایران صفوی را از گسترش امپراتوری خود در مرزهای غربی ناتوان ساخت.
اکنون ظاهرا چنگ و نشان دادن فیدان بیشتر بابت نگرانی از سنگ اندازی احتمالی ایران در این روند است.
صد البته ترکیه با آمدن ترامپ که روابط شخصی نزدیکی با اردوغان دارد و از همان اوان به ایران اعلام جنگ داده است، دست خود را در این منازعه پرتر می بیند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

20 last posts shown.