🚩#قاتل_سکسی
#قسمت_اول 👇
https://t.me/c/1056374995/82489#قسمت_هشتصدوهفتادوشش
خودت حیفی.. زرتشت حیفه.. زندگیتو ن حیفه.. این علاقه ای
که داره هی بیشتر و بیشتر ب ینتون شکل می گیره حیف ه.. چرا
می خوا ی آتیش بزنی به همه چی؟ زرتشت حتی در برابر خانواده
هاتونم پشت تو در میاد.. یع نی چی؟ یعنی دیگ ه از این به بعد هر
موقع هم که اراده کنی می تونی بر ی شیراز و بهشون سر بزنی..
کسی هم از ترس زرتشت جرات نمی کنه بهت حرفی بزنه بحث
گذشته ها رو پ یش بکشه. دیگه چی از این بهتر؟
لبا ی لرزونم و به دندون گرفتم و ساکت شدم.. همه این حرفا رو
از د یشب تا حالا دارم مدام برا ی خودم تکرار می کنم ولی.. طناز
چه می دونست من بعد از پیاده شدنم از اون ما شین سیاه چ ی
دیدم و چی شن یدم و چی کشیدم؟
چه م ی دونست که درست از دیشب فهمید م زندگی من هیچ
وقت رنگ آرامش به خودش نمی بینه چون هر بار باید با ی ه
ترس جدید دست و پنجه نرم کنم؟
چه می دونست این استرس ی که گندا ی گذشته ام از حالا به بعد
علاوه بر زندگی خودم زندگی اطرافیانمم تحت تاث یر قرار بده چه
درد ی داره؟
کاش م ی تونستم بهش بگم بلکه یه کم بهم حق بده ولی نم ی
شد.. نمی گفتم.. نه اتفاق دیشب و.. نه برنامه ا ی که برا ی رفتن
تو کمتر از ده روز دیگه داشتم!
⭕️ #سریع استارت بزنید تا حداقل 50 دلار بدست بیارید اونم فقط با انجام تسک ها 😱👇
ورود به ربات سیگما
🔻
از کانال انتهای صفحه هم میتونید ربات های معتبر و تاریخ لیستشون و نحوه دریافت پاداشتون رو ببینید.با رفتن و غیب شدنم.. زرتشت اولی ن جایی که می اومد تا سراغم
و ب گیره اینجا بود و اون موقع.. با این ضعف ی که طناز در برابرش
داره و این حقی که بهش مید ه.. هرچی از من ش نیده می ذاره
کف دستش.. اون موقع همه چی خراب تر از چ یز ی که هست
می شه .
حا لا که دارم ای ن کار و انجام میدم و تیش ه م ی زنم به ریشه
زندگی مشترکم با زرتشت.. بهتره که تا تهش و بی نقص انجام
بدم.. چون اگه هم اقدام کنم و هم زرتشت بفهمه و هم من موفق
نشم.. دیگه فاجعه اس و در اون صورت تنها راه ی که برام م ی
مونه خودکشیه !
- یعنی می گی یه عمر.. با ترس اینکه یه مدرک جعلی و غیر
واقعی.. زندگیم و به آتیش بکشه و حتی کارم و به طناب دار
بکشونه زندگی کنم؟ اون دیگه اسمش زندگ ی نیست.. روز ی صد
بار جون دادنه!
- نه.. من اینو نمیگم! حرف من اینه که.. باید به زرتشت همه
چیز و بگی! اون الآن د یگه نزدی ک ترین آدم به توئه.. روزای اول
پیدا شدنش و روز ی که پیشنهاد ازدواج داد.. بهت گفتم بگو.
گفت ی هنوز بهش اعتماد ندارم.. طول م ی کشه تا دوباره اعتمادم
و جلب کنه. و لی الآن دیگه واقعاً وقتشه گیسا.. الآن که دیگه
همه جوره زن و شوهر شدید و رابطه اتون از نظر جسمی هم
رسمیت پیدا کرد وقتشه. من مطمئنم.. زرتشت حرفات و باور
می کنه و ترس از اینکه فکر کنه دار ی دروغ میگی تا فقط خودت
و تبرعه کنی واقعاً بیخوده !
آب دهنم و قورت دادم و بازم ساکت موندم.. طناز راست م ی
گفت.. دیگه وقتش بود که به زرتشت اعتماد کنم و اعتمادم
کردم.. همون دی شب.. ح ین اون رابطه پر از احساسی که ورا ی
تصوراتم بود.. فهمیدم این آدم.. من و همه جوره قبول داره پس..
دیگه لازم نبود بترسم از واکنشش. بترسم از اینکه باورم نکنه و
دستم بندازه. .
ولی خب.. هنوز معتقد بودم.. نمی ذاره کار ی که می خوام و انجام
بدم چون مطمئناً از نظرش بی فایده اس. با این حال اگه امروز
اسکندر ی بهم زنگ نمی زد و ن می گفت تنها فرصت ی که برا ی
خروج غیر قانو نی از کشور دارم اینه که ظرف ده روز آیند ه
همراهش برم.. بهش می گفتم.. همین امروز بهش می گفتم .
🔞 #توجه: اگر بلد نیستید از ایردراپ ها و ربات ههای تلگرامی پول دربیارید آموزشش در کانال زیر هست وارد بشید و استفاده کنید. 💦👇
@airdbcoins💚