✔️
قدر ضرورت در زندگی✍️ مصطفی ملکیان
🔹 وقتی لباس فاخر میخرید، خانهی تجملی میخرید، ماشین و... بهتری میخرید، اینها به چه قیمتی حاصل شده؟ اگر اینها را با صرف وقت کمتر و نیروی کمتری بخواهید، باید به هزار آلودگی(ربا، ریا، کمفروشی، گرانفروشی و...) تن دردهید و بدانید که« نمیارزد جهانی در اختیار شما باشد، اما روح خود را ازدست بدهید!»
(توصیه میکنم نمایشنامه «فاوست»اثر گوته راببینید. در آنجا خوب تصویر شده است که چگونه گاه انسان روح خود را می فروشد تا در ازایش دنیا را به دست آورد.)
و این غبن بزرگی است که روح خود را در ازای دنیا به شیطان بفروشیم.
🔹اما اگر این ثروت بیشتر را بخواهیم با وقت و نیروی عادی کسب کنیم، آیا حیف نیست که عمر را بدهیم و در ازایش جنس بگیریم؟ در هر خرید نباید پرسید چند خریدی، باید پرسید به چند ساعت خریدی. هر جنسی تبلور ساعاتی از عمر ماست. آیا به اینجا آمدهایم که جنس بگیریم؟ ما در تمام حلالخواریهای خود - و نه در حرامخواری- دائما داریم وقت و عمر خود را میدهیم!
کسائی مَروزی(شاعر و عارف ق ۵و۶) میگفت من حتی از گلفروشان تعجب میکنم:
" ای گلفروش، گل چه فروشی برای سیم
وز گل عزیزتر، چه ستانی به سیمِ گل؟"
آیا میارزد گلی بدهیم و به جایش سیم بگیریم؟ کسانی که بر بام عالم اشراف پیدا کردهاند، خوب فهمیدهاند که نمیارزد که عمر را بدهیم و به جایش جنس بگیریم!
🔹 پس راه چیست؟ گفتهاند: الضرورة تقدر باقدارها؛ اگر میخواهی زندگی به ضرورت کنی، خوب ضرورت قدر دارد به همان میزان، ضرورت را بگیر، نه بیش از اندازه. به قول حضرت علی علیهالسلام در جایی دیگر، "عمر را فقط در قبال آنچه گرانقیمتتر از عمر است بدهید!" عمر را بدهید و به جایش معنویت بگیرید، این معاملهی خوبی است.
میگویند فارابی در بازارهای بغداد( که در آن زمان« مادرشهر » و عروس شهرهای جهان بوده) قدم میزده و میگفته: چقدر در اینجا اجناسی هست که من به اینها نیازی ندارم! خوب فارابی میدانسته آنها که این جنسها را دارند، از او خوشتر زندگی میکنند. اما خوشتر زندگی کردن به معنای خوبتر زندگی کردن نیست. خوشی تا آنجا که با خوبی منافات نداشته باشد، ایراد ندارد. اما غالب خوشیها با خوبیها در تضاد است.
❇️ رویکرد وجودی(اگزیستانسیالیستی) به نهج البلاغه
🌐
@mostafamalekian🆔
@sayehsokhan