شعر و غزل چامه


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


اشعار اختصاصی از مجموعه ادبی چامه
شعر و غزل
@chaame تلفیق تک بیت و تصویر
@chaameadmin تماس با ما

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter


مرا پرسی که چونی؟ بین که چونم
خرابم بی‌خودم مستِ جنونم

مرا از کاف و نون آورد در دام
از آن هیبت دوتا چون کاف و نونم

پری‌زاده مرا دیوانه کرده‌ست
مسلمانان که می‌داند فسونم ؟

پری را چهره‌ای چون ارغوان است
بنالم کارغوان را ارغنونم

مگر من خانه‌ی ماهم چو گردون ؟
که چون گردون ز عشقش بی‌سکونم

غلط گفتم مزاجِ عشق دارم
ز دوران و سکونت‌ها برونم

درونِ خرقه‌ی صدرنگِ قالب
خیالِ بادشکلِ آبگونم

چه جای باد و آب است ای برادر ؟
که همچون عقلِ کلی ذوفنونم

ولیک آنگه که جزو آید به کلش
بخیزد تلِ مُشک از موجِ خونم

چه داند جزو راه کلّ ِ خود را ؟
مگر هم کل فرستد رهنمونم

بکِش ای عشقِ کلی جزوِ خود را
که این جا در کشاکش‌ها زبونم

ز هجرت می‌کشم بارِ جهانی
که گویی من جهانی را سُتونم

به صورت کمترم از نیم ِذره
ز روی عشق از عالم فزونم

یکی قطره که هم قطره‌ست و دریا
من این اشکال‌ها را آزمونم

نمی‌گویم من این، این گفتِ عشق است
در این نکته من از لایعلمونم

که این قصه هزاران سالِگان است
چه دانم من که من طفل از کنونم ؟

ولی طفلم طفیلِ آن قدیم است
که می‌دارد قرانش در قرونم

سخن مقلوب می‌گویم که کرده‌ست
جهانِ بازگونه بازِگونم

سخن آنگه شنو از من که بِجْهَد
از این گرداب‌ها جانِ حَرونم

حدیث آب و گِل جمله شُجون است
چه یک رنگی کنم؟ چون در شُجونم

غلط گفتم که یک رنگم چو خورشید
ولی در ابرِ این دنیایِ دونم

خمش کن خاکِ آدم را مشوران
که این جا چون پری من در کمونم
 
#مولوی
@chaameghazal ⛵️




گرمیِ آتش خورشید فسرد
مهرگان زد به جهان رنگِ دگر
پنجه‌ی خسته‌ی این چنگیِ پیر
ره دیگر زد و آهنگ ِ دگر

زندگی مرده به بیراه زمان
کرده افسانه‌ی هستی کوتاه
جز به افسوس نمی‌خندد مهر
جز به اندوه نمی‌تابد ماه!

باز در دیده‌ی غمگین ِ سحر
روح بیمار طبیعت پیداست
باز در سردی لبخند غروب
رازها خفته ز ناکامی‌هاست

شاخه‌ها مضطرب از جنبش باد
در هم آویخته، می پرهیزند
برگ‌ها سوخته از بوسه‌ی مرگ
تک تک از شاخه فرو می‌ریزند

می‌کند بادخزانی خاموش
شعله‌ی سرکش تابستان را
دست مرگ است و ز پا ننشیند.
تا به یغما نبرد بستان را

دلم از نام خزان می‌لرزد
زان که من زاده‌ی تابستانم
شعر من آتش پنهان من است
روز و شب شعله کشد در جانم

می‌رسد سردی پاییز حیات
تاب این باد بلاخیزم نیست
غنچه‌ام غنچه‌ی نشکفته به کام
طاقت سیلی پاییزم نیست!

#فریدون_مشیری
@chaameghazal ⛱️


آمد خزان و تر نشد از می گلوی ما
رنگی درین بهار نیامد به روی ما

چون موجهٔ سراب اسیر کشاکشیم
هر چند متصل به محیط است جوی ما

باد مراد کشتی ما زور باده است
بر دوش خلق بار نگردد سبوی ما

دریا به سعی، گرد یتیمی ز ما نبرد
آب گهر چگونه دهد شستشوی ما؟

در آفتاب عشق که شد موم سنگ‌ها
خام است همچنان ثمر آرزوی ما

موی سفید هیچ کم از جوی شیر نیست
در کامِ آرزویِ دلِ طفل خوی ما

ما چون نسیم خدمت آن زلف کرده‌ایم
گل‌ها کنند پاره گریبان ز بوی ما

از خویش رفته را نتوان نقش پای یافت
رحم است بر کسی که کند جستجوی ما

صائب به آب خلق نداریم احتیاج
از اشک خود چو شمع بود آب جوی ما

#صائب_تبریزی
@chaameghazal 🌱


مردان خدا پردهٔ پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند

هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند

یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند

یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند
یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند

جمعی به در پیر خرابات خرابند
قومی به بر شیخ مناجات مریدند

یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند

فریاد که در رهگذر آدم خاکی
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند

همت طلب از باطن پیران سحرخیز
زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند

زنهار مزن دست به دامان گروهی
کز حق ببریدند و به باطل گرویدند

چون خلق درآیند به بازار حقیقت
ترسم نفروشند متاعی که خریدند

کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است
کاین جامه به اندازهٔ هر کس نبریدند

مرغان نظرباز سبک‌سیر فروغی
از دام گه خاک بر افلاک پریدند

#فروغی_بسطامی
@chaameghazal ⛵️




وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم
بند را برگسلیم از همه بیگانه شویم

جان سپاریم دگر ننگ چنین جان نکشیم
خانه سوزیم و چو آتش سوی میخانه شویم

تا نجوشیم از این خنب جهان برناییم
کی حریف لب آن ساغر و پیمانه شویم

سخن راست تو از مردم دیوانه شنو
تا نمی‌ریم مپندار که مردانه شویم

در سر زلف سعادت که شکن‌در‌شکن است
واجب آید که نگون‌تر ز سر شانه شویم

بال‌و‌پر باز گشاییم به بستان چو درخت
گر در این راه فنا ریخته چون دانه شویم

گر‌چه سنگیم پی مهر تو چون موم شویم
گرچه شمعیم پی نور تو پروانه شویم

گر‌چه شاهیم برای تو چو رخ راست رویم
تا بر این نطع ز فرزین تو فرزانه شویم

در رخ آینهٔ عشق ز خود دم نزنیم
محرم گنج تو گردیم چو ویرانه شویم

ما چو افسانه دل بی‌سر و بی‌پایانیم
تا مقیم دل عشاق چو افسانه شویم

گر مریدی کند او ما به مرادی برسیم
ور کلیدی کند او ما همه دندانه شویم

مصطفی در دل ما گر ره و مسند نکند
شاید ار ناله کنیم استن حنانه شویم

نی خمش کن که خموشانه بباید دادن
پاسبان را چو به شب ما سوی کاشانه شویم

#مولوی
@chaameghazal ⛵️


آسمانا رخصتی تا دست در خورجین کنم
واین شب خاموش را سرشار از پروین کنم

سکۀ ماهی کف دستم گذار ای روزگار
تا که من فکری به حال این شب مسکین کنم

گم شدم در شهر تودرتوی شب، تا خواستم
دست در آن زلف پیچاپیچ چین در چین کنم

بچه مرشد! چوب نقل قصه‌های من کجاست
تا که خون‌ها در دل این پردۀ چرمین کنم

شاه‌بیت آتشین لب واکن از هم تا که من
چون غزل آغوش بگشایم، تو را تضمین کنم

جرعه‌ای از بوی زلفِ شمس در جانم بریز
تا که این طبع سراپا تلخ را شیرین کنم

پای‌کوبان راهی بازار زرکوبان شوم
چرخ چرخان یاد مولانا جلال‌الدین کنم

در سماعی آتشین، در آسمانی از دعا
دست‌های تشنه‌حالم را پر از آمین کنم

این دل صدپاره گر لختی به من فرصت دهد
وصله‌ای هم خرج این پیراهن خونین کنم

شعر دارم، شعر ناب و نور دارم، نور محض
آسمانا رخصتی تا دست در خورجین کنم...

#سعید_بیابانکی
پ‌ن: برای عشق مولوی و شمس
@chaameghazal ⛵️


تلخ است که لبریز حقایق شده است
زرد است که با درد موافق شده است

عاشق نشدی وگرنه می فهمیدی
پاییز بهاری‌ست که عاشق شده است

#میلاد_عرفان_پور
@chaameghazal ⛱️


ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن
قوّت او می‌کند بر سر ما تاختن

گر دهیَم ره به خویش یا نگذاری به پیش
هر دو به دستت در است کشتن و بنواختن

گر تو به شمشیر و تیر حمله بیاری رواست
چارهٔ ما هیچ نیست جز سپر انداختن

کشتیِ در آب را از دو برون حال نیست
یا همه سود ای حکیم یا همه درباختن

مذهب اگر عاشقیست سنت عشاق چیست؟
دل که نظرگاه اوست از همه پرداختن

پایهٔ خورشید نیست پیش تو افروختن
یا قد و بالای سرو پیش تو افراختن

هر که چنین روی دید جامه چو سعدی درید
موجب دیوانگیست، آفتِ بشناختن

یا بگدازم چو شمع یا بکشندم به صبح
چاره همین بیش نیست سوختن و ساختن

ما سپر انداختیم با تو که در جنگ دوست
زخم توان خورد و تیغ بر نتوان آختن

#سعدی
@chaameghazal 🌱


غمش در نهانخانهٔ دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند

به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند

خلد گر به پا خاری آسان بر آرم
چه سازم به خاری که در دل نشیند

پی ناقه‌اش رفتم آهسته ترسم
غباری به دامان محمل نشیند

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند

عجب نیست خندد اگر گل به سروی
که در این چمن پای در گل نشیند

بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند

طبیب از طلب در دو گیتی میاسا
کسی چون میان دو منزل نشیند؟

#طبیب_اصفهانی
@chaameghazal ⛵️






سخن به دلبری چهره‌ی گشاده رسید
سلام کردی و گفتم حلال‌زاده رسید !

چنین که بوی تو مدهوش می‌کند ما را
عجب، که شهرت افسونگری به باده رسید

چه بود فرق میان من و رقیب؟ چه بود؟
چقدر سخت گذشتم، چقدر ساده رسید...

به کوه بودن خود سخت دلخوشم، هرچند
هرآنچه بود به سنگ کنار جاده رسید...

خوشا که مرگ، جوانمرد بود و آخر کار
به دادِ عاشقِ هستی به باد داده رسید

#سجاد_سامانی
@chaameghazal 🪽


دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

صد نامه فرستادم و آن شاهِ سواران
پیکی نَدوانید و سلامی نفرستاد

سویِ منِ وحشی‌صفتِ عقل‌رمیده
آهو رَوشی، کبک خرامی، نفرستاد

دانست که خواهد شُدنم مرغِ دل از دست
وز آن خطِ چون سلسله دامی نفرستاد

فریاد که آن ساقیِ شِکَّر لبِ سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد

چندان که زدم لافِ کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد

حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد

#حافظ
@chaameghazal ⛱️


ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی

همه شب نهاده‌ام سر، چو سگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی

مژه‌ها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی

در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیده‌ام ز گلها همه بوی بی‌وفایی

به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟

به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی

در دیر می‌زدم من، که یکی ز در در آمد
که : درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی

#عراقی
@chaameghazal ⛵️




پای در ره که نهادید افقِ تاری بود
شب در اندیشه‌ی تثبیت سیه‌کاری بود

باده‌ی خاص کشیدید و به میخانه‌ی عشق
مستی سرخ شما غایت هشیاری بود

خواب خوش باد شما را که در آن هنگامه
خواب خونین شما آیت بیداری بود

خم نشد قامت رعنای شما بر اثرش
بختک زلزله هرچند که آواری بود

شرممان باد که تا ساعت آن واقعه نیز
چشم‌مان دوخته بر ساعت دیواری بود

جایتان سبز که با خون خود امضا کردید
پای آن نامه که منشور وفاداری بود

قصه‌ای بیش نبود آنچه سرودید از عشق
لیک هر یک به زبانی که نه تکراری بود

ای شمایان که خروشانِ کفن‌پوشانید!
ای که بر فرق ستم تیغ شما کاری بود!

در رگ ما که خموشان سیه‌پوشانیم
کاشکی قطره‌ای از خون شما جاری بود

#حسین_منزوی
@chaameghazal ⛵️


یار آن است که با یار موافق باشد
ایمن و ساکن و صافی دل و صادق باشد

یک جهت باید و یک دل که بود صاحبِ وجد
دو سری و دو دلی کارِ منافق باشد

هر چه پیش آیدش از نیک و بد و خوف و رجا
یار آن است که با یار موافق باشد

بی کم و کیف به هم داند و تسلیم کند
دوست را هر چه پسندیده و لایق باشد

بل که گر جان طلبد هیچ تفاوت ننهد
گر نهد عذر و کند دفع نه عاشق باشد

لایقِ عشق و محبّت نبود خاصه دلی
که سرآسیمه به انواعِ علایق باشد

عاشقِ سوخته خرمن چو نزاری باید
که به تشنیع در افواهِ خلایق باشد

همه شب بر سرِ کویِ صَنَمی گل رخ سار
با دلِ سوخته در خون چو شقایق باشد

#حکیم_نزاری
@chaameghazal ⛱️


دگربار دگربار ز زنجیر بجستم
از این بند و از این دام زبون گیر بجستم

فلک پیر دوتایی پر از سحر و دغایی
به اقبال جوان تو از این پیر بجستم

شب و روز دویدم ز شب و روز بریدم
و زین چرخ بپرسید که چون تیر بجستم

من از غصه چه ترسم چو با مرگ حریفم
ز سرهنگ چه ترسم چو از میر بجستم

به اندیشه فروبرد مرا عقل چهل سال
به شصت و دو شدم صید و ز تدبیر بجستم

ز تقدیر همه خلق کر و کور شدستند
ز کر و فر تقدیر و ز تقدیر بجستم

برون پوست درون دانه بود میوه گرفتار
ازان پوست وزان دانه چو انجیر بجستم

ز تأخیر بود آفت و تعجیل ز شیطان
ز تعجیل دلم رست و ز تأخیر بجستم

ز خون بود غذا اول و آخر شد خون شیر
چو دندان خرد رست از آن شیر بجستم

پی نان بدویدم یکی چند به تزویر
خدا داد غذایی که ز تزویر بجستم

خمش باش خمش باش به تفصیل مگو بیش
ز تفسیر بگویم ز تف سیر بجستم
 
#مولوی
@chaameghazal ⛵️

20 last posts shown.