_یه موش کوچولو دلش تریسام میخواد
در کمدو باز کرد و منو ازش بیرون کشید.
_کیارش چی کار میکنی. دیونه شدی؟ولم کن...
از پشت خودشو بهم چسبوند و مردونگی سیخ شدشو که تازه از لای دو تا هرزه بیرون کشیده بود بهم مالوند.
زبونشو رو لاله گوشم کشید:
_اوووف تنگه نه؟ یه وقت آلتم نشکنه دختر...
خنده ی حشری کرد و ادامه داد:
_ حالا یه نفس عمیق بکش...
نامحسوس دامنمو بالا زد که فورا امیر جلو اومد:
_ دست بهش بزنی خودم میشکونمش کیارش...
امیر نزدیکم شد و با لبخند حشری...
https://t.me/+Nr1BQ2G7YkYxYjY0