♦️ایران
✍دکتر سید عبدالمجید الهامی
۱۵ اسفند ۱۴۰۳
فلات ایران یک سرزمین پهناوری که شامل اقوام وطوایف متعدد است. وضعیت جغرافیایی ایران به گونه که از قوام گرفتن یک زبان واحد و مستقل در ادوار متعدد تاریخ تا حدودی جلوگیری کرده است. پهنه ایران از سه واحد مجزا در سه گوشه این نقشه تشکیل می شد. گاهاً به علت سختی موقعیت جغرافیایی و حصن طبیعی که بر گرد فلات بوده، مردم پیرامونی با مردم ساکن در درون این فلات چندان آشنایی نداشته، و بالطبع مراوده و روابط برقرار نمی شده است.
وسعت سرزمین و تعدد اقوام نظام امپراطوری فراگیر را بر ایران مسلط می کرد که وجه مشخص آن نظام دسپوتیسم شرقی و بر مبنای «آب-پایه» بود. این نظام امپراطوری بر مبنای خدا، شهر تشکیل شده، که وجه شاخص شرق بوده است.نظام خدا-استبدادی(خدا بنا به تعریف خدایگان، اربابان)شالودۀ حکومت کشور امپراطوری تمرکزگرا(مقتدر گونه)این نوع حکومت در ایران هنوز هم برقراراست. امروزه بعضی بدون شناخت تاریخ و تاروپود اجتماع و تفکر واندیشه ایران که چگونه کارکردی داشته خواهان تحمیل تمایلات خود بر اذهان هستند.
نظام دولت شهر یا آرمان ایرانشهر در هیچ کدام از منابع تاریخی ایران چه در کتیبه ها، چه منابع یونانی و عربی، از آن نامی برده نشده، که نشانه ای از یک نظام سیاسی را تداعی نماید، البته این ایده تبلور نداشته است. بلکه نظامی امپراطور گونه که بر مبنای حاکمیت خانواده های هفت گانه در دورۀ هخامنشی و دورۀ باصطلاح اشکانی با حاکمیت خانواده ها و حکومت های ایالات و سرزمین های نیمه مستقل یونانی و مردمان محلی، دورۀ حکومت خاندان های هفت گانه تحت نظام شاهنشاهی ساسانی که باز حاکمیت ایلات محلی است.
در نظام حکومتی این خاندانها شاخص مهم و ویژگی منحصر به فرد آن، عدم حق مالکیت است که در فرهنگ اجتماعی و سیاسی ایران این مالکیت از طرف دولت مرکزی و از سوی دولت (شاه شاهان) به شخص یا خانواده ای داده می شد. هر وقت که اراده پادشاه(شاهنشاه) بر باز پس گیری این امتیاز قرار می گرفت باز ستانده می شد. احتمال داشت این عمل با حذف فیزیکی ستانده شود.
با توجه به تمامی مدارک و منابع و مأخذ و اسنادی که از دورۀ باستان و چه بعد از اسلام مانده است، با تمام نواقص موجود، تاریخ، تدوین و مدرن شده دوران باستان نشان آن است که این دوران با اصول استبداد ایرانی سازگار است؛ توان و قدرت حکومت به هیچ قانونی محدود نبوده و دولت فراتر از طبقات و نماینده طبقات نبوده است. عدم وجود قانون بنا به تعریف علمی آن که حکومت در چارچوب آن محدود به آن باشد، یکی از شاخص های نظام سیاسی ایران است.
قابل توجه است، الفاظی که فردوسی در شاهنامه آورده مبنای آن شعر وذهنیت فردوسی (شاعر)در این مورد تعیین کننده است و مسبب معنا دادن به روایات و مقولات در شاهنامه است. به نوعی روایت فردوسی شعر است وشعر یک هنر است و آفریدگار یک اثر هنری است. این هنر شاید ربطی به محدوثات تاریخی نداشته باشد یا مبنای سیاست و تفکر و اندیشه سیاسی نباشد؛ و می تواند بیان یک داستان و قصه باشد، همانطور که خود فردوسی گفته که این داستانی بود که من آن را راستان کردم(به مضمون). بنابراین مفاهیم و روایتی که آورده شده حتی در بخش تاریخی(ساسانی)نمی تواند صرفاً روایت و مبنای مستند تاریخی و شالودۀ اندیشه و فکر سیاسی باشد. به قول دکتر کاتوزیان« اگر چنین بود، نمی شد آن را شعر خواند، ولو اینکه منظوم باشد.
شعر فردوسی به گفتۀ پرفسور براون، شعری اغلب امپراطوری، ظفرنمون و از سنخ سلطه وقدرت است. شاهنامه مجموعه ای از اساطیر و افسانه ها و حماسه ها و تواریخ صیقل یافته است. این ادعا که شاهنامه سند ناسیونالیسم و پایه سیاست نامه در ایران باستان است، یک ادعای بی پایه است. چرا که امپراطوری وافسانه و حماسه ها ربطی با دولت شهر که یک حقیقت و واقعیت تاریخی است ندارد.
آنجاهایی که صحبت از ایرانشهر می شود. منظور ایران زمین است و ایرانشهر در این مقام به مفهوم فرهنگی آن مراد است. در یک پهنه جغرافیایی وسیع امپراطوری نه یک نظریه سیاسی و بسته ایدئولوژیک فلسفه سیاسی و ملی بلکه بیشتر اشاره به برگزیدگان وحاکمین وعلائق وسوابق آنها به قبول و یا رد وطعن اخیار واغیار دارد ونمی توان یک قاعده از حقوق ملت و ربط درونی«آزادی وتکلیف»شهروندی آحاد مردم سخنی به میان آورد .
در زمان ساسانیان مفهوم اجمالی« ایران» مبتنی بر دیانت زردتشتی در کتاب اوستا به نام ایران ویچ نه ایران به مفهوم کشور بلکه به نام سرزمین منشاء آریایی که هنوز بر علمای جغرافیا و تاریخ محل وصحت این قوم یا سرزمین ایران ویچ از سوی اوستا به کجا اطلاق می شود، پدیدار نیست وبیشتر یک تفکر واندیشه رمانتیک تا واقعیت تاریخی وحقیقتی برگرفته از درون یک واحد ملی یا ملیت است.
#ایران
#افغانستان
#عبدالمجید_الهامی
@NewHasanMohaddesi
✍دکتر سید عبدالمجید الهامی
۱۵ اسفند ۱۴۰۳
فلات ایران یک سرزمین پهناوری که شامل اقوام وطوایف متعدد است. وضعیت جغرافیایی ایران به گونه که از قوام گرفتن یک زبان واحد و مستقل در ادوار متعدد تاریخ تا حدودی جلوگیری کرده است. پهنه ایران از سه واحد مجزا در سه گوشه این نقشه تشکیل می شد. گاهاً به علت سختی موقعیت جغرافیایی و حصن طبیعی که بر گرد فلات بوده، مردم پیرامونی با مردم ساکن در درون این فلات چندان آشنایی نداشته، و بالطبع مراوده و روابط برقرار نمی شده است.
وسعت سرزمین و تعدد اقوام نظام امپراطوری فراگیر را بر ایران مسلط می کرد که وجه مشخص آن نظام دسپوتیسم شرقی و بر مبنای «آب-پایه» بود. این نظام امپراطوری بر مبنای خدا، شهر تشکیل شده، که وجه شاخص شرق بوده است.نظام خدا-استبدادی(خدا بنا به تعریف خدایگان، اربابان)شالودۀ حکومت کشور امپراطوری تمرکزگرا(مقتدر گونه)این نوع حکومت در ایران هنوز هم برقراراست. امروزه بعضی بدون شناخت تاریخ و تاروپود اجتماع و تفکر واندیشه ایران که چگونه کارکردی داشته خواهان تحمیل تمایلات خود بر اذهان هستند.
نظام دولت شهر یا آرمان ایرانشهر در هیچ کدام از منابع تاریخی ایران چه در کتیبه ها، چه منابع یونانی و عربی، از آن نامی برده نشده، که نشانه ای از یک نظام سیاسی را تداعی نماید، البته این ایده تبلور نداشته است. بلکه نظامی امپراطور گونه که بر مبنای حاکمیت خانواده های هفت گانه در دورۀ هخامنشی و دورۀ باصطلاح اشکانی با حاکمیت خانواده ها و حکومت های ایالات و سرزمین های نیمه مستقل یونانی و مردمان محلی، دورۀ حکومت خاندان های هفت گانه تحت نظام شاهنشاهی ساسانی که باز حاکمیت ایلات محلی است.
در نظام حکومتی این خاندانها شاخص مهم و ویژگی منحصر به فرد آن، عدم حق مالکیت است که در فرهنگ اجتماعی و سیاسی ایران این مالکیت از طرف دولت مرکزی و از سوی دولت (شاه شاهان) به شخص یا خانواده ای داده می شد. هر وقت که اراده پادشاه(شاهنشاه) بر باز پس گیری این امتیاز قرار می گرفت باز ستانده می شد. احتمال داشت این عمل با حذف فیزیکی ستانده شود.
با توجه به تمامی مدارک و منابع و مأخذ و اسنادی که از دورۀ باستان و چه بعد از اسلام مانده است، با تمام نواقص موجود، تاریخ، تدوین و مدرن شده دوران باستان نشان آن است که این دوران با اصول استبداد ایرانی سازگار است؛ توان و قدرت حکومت به هیچ قانونی محدود نبوده و دولت فراتر از طبقات و نماینده طبقات نبوده است. عدم وجود قانون بنا به تعریف علمی آن که حکومت در چارچوب آن محدود به آن باشد، یکی از شاخص های نظام سیاسی ایران است.
قابل توجه است، الفاظی که فردوسی در شاهنامه آورده مبنای آن شعر وذهنیت فردوسی (شاعر)در این مورد تعیین کننده است و مسبب معنا دادن به روایات و مقولات در شاهنامه است. به نوعی روایت فردوسی شعر است وشعر یک هنر است و آفریدگار یک اثر هنری است. این هنر شاید ربطی به محدوثات تاریخی نداشته باشد یا مبنای سیاست و تفکر و اندیشه سیاسی نباشد؛ و می تواند بیان یک داستان و قصه باشد، همانطور که خود فردوسی گفته که این داستانی بود که من آن را راستان کردم(به مضمون). بنابراین مفاهیم و روایتی که آورده شده حتی در بخش تاریخی(ساسانی)نمی تواند صرفاً روایت و مبنای مستند تاریخی و شالودۀ اندیشه و فکر سیاسی باشد. به قول دکتر کاتوزیان« اگر چنین بود، نمی شد آن را شعر خواند، ولو اینکه منظوم باشد.
شعر فردوسی به گفتۀ پرفسور براون، شعری اغلب امپراطوری، ظفرنمون و از سنخ سلطه وقدرت است. شاهنامه مجموعه ای از اساطیر و افسانه ها و حماسه ها و تواریخ صیقل یافته است. این ادعا که شاهنامه سند ناسیونالیسم و پایه سیاست نامه در ایران باستان است، یک ادعای بی پایه است. چرا که امپراطوری وافسانه و حماسه ها ربطی با دولت شهر که یک حقیقت و واقعیت تاریخی است ندارد.
آنجاهایی که صحبت از ایرانشهر می شود. منظور ایران زمین است و ایرانشهر در این مقام به مفهوم فرهنگی آن مراد است. در یک پهنه جغرافیایی وسیع امپراطوری نه یک نظریه سیاسی و بسته ایدئولوژیک فلسفه سیاسی و ملی بلکه بیشتر اشاره به برگزیدگان وحاکمین وعلائق وسوابق آنها به قبول و یا رد وطعن اخیار واغیار دارد ونمی توان یک قاعده از حقوق ملت و ربط درونی«آزادی وتکلیف»شهروندی آحاد مردم سخنی به میان آورد .
در زمان ساسانیان مفهوم اجمالی« ایران» مبتنی بر دیانت زردتشتی در کتاب اوستا به نام ایران ویچ نه ایران به مفهوم کشور بلکه به نام سرزمین منشاء آریایی که هنوز بر علمای جغرافیا و تاریخ محل وصحت این قوم یا سرزمین ایران ویچ از سوی اوستا به کجا اطلاق می شود، پدیدار نیست وبیشتر یک تفکر واندیشه رمانتیک تا واقعیت تاریخی وحقیقتی برگرفته از درون یک واحد ملی یا ملیت است.
#ایران
#افغانستان
#عبدالمجید_الهامی
@NewHasanMohaddesi