♦️حاشیهای به نوشتهی ایران کجاست از دکتر سیدعبدالمجید الهامی
✍اکبر حسامی
۱۵ اسفندماه ۱۴۰۳
نام «ایران» برای نخستین بار در اوستا بهصورت آریانام در زبان اوستایی آمده است.
اگر قلمرو ساسانیان را در نظر بیاوریم اطلاق نام ایران به صورت انحصاری به شرق این قلمرو نوعی چشم پوشی از قلمرو سرزمینی ساسانیان است. آنچه در باره انیران می دانیم آن است که شامل سرزمین های بیرون از فلات ایران می شده و همه قلمرو دولت ساسانی در سراسر فلات ،ایران نام داشته چنان که امروز هم این قلمرو ،فلات ایران نام دارد.
گرچه استفاده از نام «ایران» و «ایرانی» به دوران اوستایی بازمیگردد، اما نخستین استفاده از شکل کنونی آن درسنگنبشته نقشرستم اردشیر یکم ساسانی دیده شده است.شاپور یکم، فرزند و جانشین اردشیر، پس از گسترش مرزهای شاهنشاهی و فتح سرزمینهای غیرایرانی، خود را «شاهنشاه ایرانیان و انیرانیان» خواند که این عناوین تا سقوط شاهنشاهی ساسانی توسط تمام جانشینان او بهکار رفت.
سنگنوشته اردشیر بابکان در نقش رستمبا وجود این که ایران در ادبیات ساسانی به مردمان ایرانی اشاره دارد، در همان نوشتههای نخستین ساسانی از آن بهعنوان یک نام جغرافیایی نیز استفاده شده است.
نام ایران روی سکه ای از اردشیر بابکان بنیان گذار شاهنشاهی ساسانی به روشنی حک شده است .
متن کامل کتیبه پهلوی روی سکه اردشیربابکان :«مزدا پرست خدایگان اردشیر شاهنشاه ایران که چهر (تبار) از ایزدان دارد.»
همچنین نام های ایران و انیران روی درهمی از هرمز یکم نوه اردشیر و سومین شاهنشاه ساسانی بدین شرح آمده است «مزدا پرست خدایگان هرمز شاهنشاه ایران و انیران که چهر از ایزدان دارد.»
در باره مقاله آقای دکترالهامی می توان گفت به چند دلیل استقراء ناقصی را مطرح کرده اند:
اولا این که شاهنامه تاریخ نیست و نیامدن نام شهر یا منطقه ای را در شاهنامه نمی توان سند گرفت و آن را متعلق به ایران کنونی ندانست.
دویم آن که قرآن بنا به نص خودش کتاب هدایت است نه سند تاریخی . در این کتاب از هند و ژاپن و آزتک و ... هم نامی نیامده است.
در صحت ارسال نامه به خسروپروز تردید هست و نیامدن نام ایران در متن آیات قرآن نه نبود چنین نامی را بر بخش های غربی رد می کند و نه اطلاق آن را بر سرزمین های شرقی اثبات.
سیم آن که در دوران دولت-ملت سازی اطلاق یک نام به کل یک سرزمین (کشور) نه تنها نادرست بلکه لازم بوده است .فرض کنیم همانگونه که در متن دکتر الهامی آمده ایران، نام سرزمین های شرقی باشد. اطلاق نام بخش شرقی به کل کشور چه اشکال اساسی دارد؟ مگر ژرمن ها همه اقوام آلمانی اند ؟مگر فین ها همه فنلاندی ها را شامل می شوند؟
افغانستان چه بخواهد و چه نخواهد موجودیت و ماهیت خود را تا اواخر دوره قاجار باید در پرتو وجود ایران تعریف کند و اگر مناقشه ای بر سر نام دارد به دلیل جدایی از پیکره اصلی نمیتواند مدعی باشد.
اگر بنا داشته باشیم سیاست هویت دوره پهلوی اول را در یکسان سازی زبان و نام ایران نقد کنیم الزاما لازم نیست نام ایران را در اسناد تاریخی و کتیبه ها انکار کنیم . یکسان سازی تحت عنوان دولت-ملت سازی رضاشاه را بهتر است در نقد دولت -ملت و نگاه به هویت های محلی بررسی کرد که این نیز حاوی نکات مثبت و منفی توامانی خواهد بود .برای ایجاد دولت -ملت هر نام و هر زبان دیگری برکشیده می شد امروز همین نقدها را برمی انگیخت.
#ایران
#افغانستان
#عبدالمجید_الهامی
@NewHasanMohaddesi
✍اکبر حسامی
۱۵ اسفندماه ۱۴۰۳
نام «ایران» برای نخستین بار در اوستا بهصورت آریانام در زبان اوستایی آمده است.
اگر قلمرو ساسانیان را در نظر بیاوریم اطلاق نام ایران به صورت انحصاری به شرق این قلمرو نوعی چشم پوشی از قلمرو سرزمینی ساسانیان است. آنچه در باره انیران می دانیم آن است که شامل سرزمین های بیرون از فلات ایران می شده و همه قلمرو دولت ساسانی در سراسر فلات ،ایران نام داشته چنان که امروز هم این قلمرو ،فلات ایران نام دارد.
گرچه استفاده از نام «ایران» و «ایرانی» به دوران اوستایی بازمیگردد، اما نخستین استفاده از شکل کنونی آن درسنگنبشته نقشرستم اردشیر یکم ساسانی دیده شده است.شاپور یکم، فرزند و جانشین اردشیر، پس از گسترش مرزهای شاهنشاهی و فتح سرزمینهای غیرایرانی، خود را «شاهنشاه ایرانیان و انیرانیان» خواند که این عناوین تا سقوط شاهنشاهی ساسانی توسط تمام جانشینان او بهکار رفت.
سنگنوشته اردشیر بابکان در نقش رستمبا وجود این که ایران در ادبیات ساسانی به مردمان ایرانی اشاره دارد، در همان نوشتههای نخستین ساسانی از آن بهعنوان یک نام جغرافیایی نیز استفاده شده است.
نام ایران روی سکه ای از اردشیر بابکان بنیان گذار شاهنشاهی ساسانی به روشنی حک شده است .
متن کامل کتیبه پهلوی روی سکه اردشیربابکان :«مزدا پرست خدایگان اردشیر شاهنشاه ایران که چهر (تبار) از ایزدان دارد.»
همچنین نام های ایران و انیران روی درهمی از هرمز یکم نوه اردشیر و سومین شاهنشاه ساسانی بدین شرح آمده است «مزدا پرست خدایگان هرمز شاهنشاه ایران و انیران که چهر از ایزدان دارد.»
در باره مقاله آقای دکترالهامی می توان گفت به چند دلیل استقراء ناقصی را مطرح کرده اند:
اولا این که شاهنامه تاریخ نیست و نیامدن نام شهر یا منطقه ای را در شاهنامه نمی توان سند گرفت و آن را متعلق به ایران کنونی ندانست.
دویم آن که قرآن بنا به نص خودش کتاب هدایت است نه سند تاریخی . در این کتاب از هند و ژاپن و آزتک و ... هم نامی نیامده است.
در صحت ارسال نامه به خسروپروز تردید هست و نیامدن نام ایران در متن آیات قرآن نه نبود چنین نامی را بر بخش های غربی رد می کند و نه اطلاق آن را بر سرزمین های شرقی اثبات.
سیم آن که در دوران دولت-ملت سازی اطلاق یک نام به کل یک سرزمین (کشور) نه تنها نادرست بلکه لازم بوده است .فرض کنیم همانگونه که در متن دکتر الهامی آمده ایران، نام سرزمین های شرقی باشد. اطلاق نام بخش شرقی به کل کشور چه اشکال اساسی دارد؟ مگر ژرمن ها همه اقوام آلمانی اند ؟مگر فین ها همه فنلاندی ها را شامل می شوند؟
افغانستان چه بخواهد و چه نخواهد موجودیت و ماهیت خود را تا اواخر دوره قاجار باید در پرتو وجود ایران تعریف کند و اگر مناقشه ای بر سر نام دارد به دلیل جدایی از پیکره اصلی نمیتواند مدعی باشد.
اگر بنا داشته باشیم سیاست هویت دوره پهلوی اول را در یکسان سازی زبان و نام ایران نقد کنیم الزاما لازم نیست نام ایران را در اسناد تاریخی و کتیبه ها انکار کنیم . یکسان سازی تحت عنوان دولت-ملت سازی رضاشاه را بهتر است در نقد دولت -ملت و نگاه به هویت های محلی بررسی کرد که این نیز حاوی نکات مثبت و منفی توامانی خواهد بود .برای ایجاد دولت -ملت هر نام و هر زبان دیگری برکشیده می شد امروز همین نقدها را برمی انگیخت.
#ایران
#افغانستان
#عبدالمجید_الهامی
@NewHasanMohaddesi