🌹🌹
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
اختلاف ادیان
وی جمیع اوصافی را که هر صراطی واجد است، به صراط محمد (ص) باز میگرداند چرا که شریعت او عــام است، و حکم همه شرایع به شریعت او منتقل شده است. شرع او متضمن همه شرایع است ولی آن شرایع متضمن شریعت او نیستند.
به طور خلاصه، هر چند همۀ صراطها به خدا میانجامند، "سبیل سعادت همانی است که در شریعت آمده و غیر آن نیست". مردم وقتی با حقیقت وضعیت خویش مواجهاند، نمیتوانند صرفاً همان چیزی را اخذ کنند که خدا از حیث امر تکوینیاش به آنها میدهد، چرا که چنین چیزی ممکن است آنها را کاملاً به شقاوت بِکشاند. بلکه باید از حق مطلق فقط آن چیزی را اخذ کنند که از طریق امر تکوینیاش معین کرده است و عبارت است از همان میزان معینی که خدا برای سنجش همه اموری که در سعادت مؤثر هستند، قرار داده است.
خدا هم از خودش به بندگانش عطا میکند و هم از دست رسولانش. آنچه را از دست رسولان به تو میرسد، بدون به کار بردن هیچ میزانی بگیر، و آنچه را از دست خدا به تو میرسد با [ به کار بردن ] میزانی بگیر، زیرا خداوند عین هر معطی است، ولی تو را از گرفتن هر عطایی منع کرده است. لذا میفرماید: «آنچه پیامبر شما را دهد آن را بپذیرید و آنچه شما را از آن باز دارد، از آن دست بردارید ». در نتیجه اخذ کردنت از رسول برایت نافعتر است و بهتر میتواند سعادتت را حاصل کند.
اخذ کردنت از رسول، مطلق و از خدا، مقید است. خودِ رسول مقيد است، ولی اخذ کردن از او مطلق. خدا مطلق است، ولی اخذ از او مقید است. بنگر که این امر چقدر عجیب است!.
اعتدال
طی رشدِ نفس، صفات بالقوه فطرت بتدریج خود را ظاهر میسازند. زمانی که صورت بالقوه الهی برای نفس به صورت بالفعل درآید، کمال حاصل میشود. ولی لازم است یادآوری شود که کمال متضمن نوعی ایستایی نهایی نیست، بلکه مبیّن سهیم شدن آگاهانه در تجلی پویا و دائمیِ وجود است. انسان کامل با حضور تام و هشیاری تمام، در فرآیندی سهیم میشود که طی آن، عالَم در لحظه تولدی نو مییابد. درست همان طور که فعل خدا پیوسته و دائماً در حال نو شدن است، انسان کامل نیز، آن به آن، رشدی جدید و معرفت کاملتری از وجود را به دست میآورد. چنان که شیخ مینویسد انسانهای کامل، همواره مشغولِ شهود قرب دائمي [حق] در نفس خویشاند چرا که دائماً مستغرق در شهودِ صُوَر، در نفس خویش و در غیر نفس خویش هستند و این چیزی جز تجلی حق نیست.
کمال، هر چند وضعیت آرمانی انسان است، در این عالم، بندرت به دست میآید. در عین حال، آنان که در جهت ظاهر ساختن اوصاف الهیِ نهفته در درونشان به قدر وُسع خویش بکوشند، در بهشت، به شهود تجلی خدا ـ یعنی به آگاهی کامل از صورت الهیِ درون خودشان - نایل خواهند آمد. از همین روست که اهل جنت همان چیزی را میچشند که انسانهای کامل قبلاً در این عالَم چشیدهاند - یعنی رفع حجاب و تجلّی دائمی و بی پایان خداوند را. خدا در هر لحظه، پرده جدیدی را برداشته، چهره خویش را با جمال و جلال بیشتری نشان میدهد. بهشت جاودانی است چرا که خودنماییِ پایان ناپذیر آن معشوق یگانه، هیچ گاه تکراری نیست. خدا همواره شهود، علم، آگاهی و بهجت بیشتر و بیشتری را به نفوس، عطا میکند. این همان چشمهها، حوران، و نهرهاي همواره جاریِ شیر، عسل، آب و شرابی است که قرآن بدان ناطق است.
در بهشت، در هر لحظه، خلق جدید و نعیم جدیدی در کار است، تا آنکه ملامت و خستگی حاصل نشود ... اهل بهشت در هر نظری که به مُلک و پادشاهی خویش میکنند، امر و صورتی میبینند که قبل از آن هرگز ندیده بودند، در نتیجه، به حدوث ،آن متنعّم میشوند.
اگر امر تکلیفی را در متن امر تکوینی بنگریم، خواهیم دید که امر تکلیفی باعث رشد کامل اوصاف بشری میشود، و این اوصاف، منطبقاند بر تحقق یافتن قابلیتهای خاصی از وجود که از طریق دیگری نمیتوانند به فعلیت برسند. آن اوصافی که تنها از طریق انسان ظهور مییابند، اوصاف جاذبه و جمالیه از قبیل کَرَم، رأفت، رحمت و حلم و بلکه صفات دافعه و قهریه چون عقاب شدید و انتقام را نیز شامل میشوند. بدون شرایعی که انبیا آوردهاند، نه والاترین قابلیتهای انسانی و نه پستترین آنها، که همان والاترین و پستترین قابلیتهایِ خودِ وجودِ ظاهر هستند، هیچ کدام، نمیتوانند به فعلیت برسند. بنابراین، امر تكليفى قلمروى کاملی از اطوار وجود را به عرصه هستی میآورد که به طریق دیگری نمیتوانستند به فعلیت در آیند، و بدینسان، امر تکلیفی در خدمت امر تکوینی، قرار میگیرد. بهشت و جهنم، هر دو، برای تحقق یافتن وجودشان، به شریعت محتاجاند، چنان که شیخ مینویسد: "اگر به خاطر وجود شرایع نبود، کفر به خدا که موجب شقاوت است در کار نبود".
📗 عوالم خیال ابنعربی و مسئله اختلاف ادیان
صفحه ۲۳۰ تا ۲۳۳
✍ ویلیام چیتیک _ ترجمه قاسم کاکایی
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
اختلاف ادیان
وی جمیع اوصافی را که هر صراطی واجد است، به صراط محمد (ص) باز میگرداند چرا که شریعت او عــام است، و حکم همه شرایع به شریعت او منتقل شده است. شرع او متضمن همه شرایع است ولی آن شرایع متضمن شریعت او نیستند.
به طور خلاصه، هر چند همۀ صراطها به خدا میانجامند، "سبیل سعادت همانی است که در شریعت آمده و غیر آن نیست". مردم وقتی با حقیقت وضعیت خویش مواجهاند، نمیتوانند صرفاً همان چیزی را اخذ کنند که خدا از حیث امر تکوینیاش به آنها میدهد، چرا که چنین چیزی ممکن است آنها را کاملاً به شقاوت بِکشاند. بلکه باید از حق مطلق فقط آن چیزی را اخذ کنند که از طریق امر تکوینیاش معین کرده است و عبارت است از همان میزان معینی که خدا برای سنجش همه اموری که در سعادت مؤثر هستند، قرار داده است.
خدا هم از خودش به بندگانش عطا میکند و هم از دست رسولانش. آنچه را از دست رسولان به تو میرسد، بدون به کار بردن هیچ میزانی بگیر، و آنچه را از دست خدا به تو میرسد با [ به کار بردن ] میزانی بگیر، زیرا خداوند عین هر معطی است، ولی تو را از گرفتن هر عطایی منع کرده است. لذا میفرماید: «آنچه پیامبر شما را دهد آن را بپذیرید و آنچه شما را از آن باز دارد، از آن دست بردارید ». در نتیجه اخذ کردنت از رسول برایت نافعتر است و بهتر میتواند سعادتت را حاصل کند.
اخذ کردنت از رسول، مطلق و از خدا، مقید است. خودِ رسول مقيد است، ولی اخذ کردن از او مطلق. خدا مطلق است، ولی اخذ از او مقید است. بنگر که این امر چقدر عجیب است!.
اعتدال
طی رشدِ نفس، صفات بالقوه فطرت بتدریج خود را ظاهر میسازند. زمانی که صورت بالقوه الهی برای نفس به صورت بالفعل درآید، کمال حاصل میشود. ولی لازم است یادآوری شود که کمال متضمن نوعی ایستایی نهایی نیست، بلکه مبیّن سهیم شدن آگاهانه در تجلی پویا و دائمیِ وجود است. انسان کامل با حضور تام و هشیاری تمام، در فرآیندی سهیم میشود که طی آن، عالَم در لحظه تولدی نو مییابد. درست همان طور که فعل خدا پیوسته و دائماً در حال نو شدن است، انسان کامل نیز، آن به آن، رشدی جدید و معرفت کاملتری از وجود را به دست میآورد. چنان که شیخ مینویسد انسانهای کامل، همواره مشغولِ شهود قرب دائمي [حق] در نفس خویشاند چرا که دائماً مستغرق در شهودِ صُوَر، در نفس خویش و در غیر نفس خویش هستند و این چیزی جز تجلی حق نیست.
کمال، هر چند وضعیت آرمانی انسان است، در این عالم، بندرت به دست میآید. در عین حال، آنان که در جهت ظاهر ساختن اوصاف الهیِ نهفته در درونشان به قدر وُسع خویش بکوشند، در بهشت، به شهود تجلی خدا ـ یعنی به آگاهی کامل از صورت الهیِ درون خودشان - نایل خواهند آمد. از همین روست که اهل جنت همان چیزی را میچشند که انسانهای کامل قبلاً در این عالَم چشیدهاند - یعنی رفع حجاب و تجلّی دائمی و بی پایان خداوند را. خدا در هر لحظه، پرده جدیدی را برداشته، چهره خویش را با جمال و جلال بیشتری نشان میدهد. بهشت جاودانی است چرا که خودنماییِ پایان ناپذیر آن معشوق یگانه، هیچ گاه تکراری نیست. خدا همواره شهود، علم، آگاهی و بهجت بیشتر و بیشتری را به نفوس، عطا میکند. این همان چشمهها، حوران، و نهرهاي همواره جاریِ شیر، عسل، آب و شرابی است که قرآن بدان ناطق است.
در بهشت، در هر لحظه، خلق جدید و نعیم جدیدی در کار است، تا آنکه ملامت و خستگی حاصل نشود ... اهل بهشت در هر نظری که به مُلک و پادشاهی خویش میکنند، امر و صورتی میبینند که قبل از آن هرگز ندیده بودند، در نتیجه، به حدوث ،آن متنعّم میشوند.
اگر امر تکلیفی را در متن امر تکوینی بنگریم، خواهیم دید که امر تکلیفی باعث رشد کامل اوصاف بشری میشود، و این اوصاف، منطبقاند بر تحقق یافتن قابلیتهای خاصی از وجود که از طریق دیگری نمیتوانند به فعلیت برسند. آن اوصافی که تنها از طریق انسان ظهور مییابند، اوصاف جاذبه و جمالیه از قبیل کَرَم، رأفت، رحمت و حلم و بلکه صفات دافعه و قهریه چون عقاب شدید و انتقام را نیز شامل میشوند. بدون شرایعی که انبیا آوردهاند، نه والاترین قابلیتهای انسانی و نه پستترین آنها، که همان والاترین و پستترین قابلیتهایِ خودِ وجودِ ظاهر هستند، هیچ کدام، نمیتوانند به فعلیت برسند. بنابراین، امر تكليفى قلمروى کاملی از اطوار وجود را به عرصه هستی میآورد که به طریق دیگری نمیتوانستند به فعلیت در آیند، و بدینسان، امر تکلیفی در خدمت امر تکوینی، قرار میگیرد. بهشت و جهنم، هر دو، برای تحقق یافتن وجودشان، به شریعت محتاجاند، چنان که شیخ مینویسد: "اگر به خاطر وجود شرایع نبود، کفر به خدا که موجب شقاوت است در کار نبود".
📗 عوالم خیال ابنعربی و مسئله اختلاف ادیان
صفحه ۲۳۰ تا ۲۳۳
✍ ویلیام چیتیک _ ترجمه قاسم کاکایی
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان