🌹🌹
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
تاکنون باید کمابیش با آنچه شیخ در این حکایت توضیح میدهد آشنا شده باشیم. به طور خلاصه، او میگوید که اعیان ثابته متعلق علم خدایند، ولی برای تبدیل شدن به اعیان موجوده، میباید اراده و قدرت خدا به وجود آنها تعلق گیرد. از این رو وی به شیوهای داستانوار، سلسه مراتب اوصاف وجود را تبیین میکند. خلقت عالم به قدرت خدا وابسته است، قدرت خدا بر اساس ارادهاش اعمال میشود، ارادۀ او به علمش وابسته است، و علم او نیز به وجودش بستگی دارد که شیخ گاهی آن را با حیات خداوند یکسان میگیرد. لذا ما با چهار اسم اساسی مواجهیم که اسم الله همه آنها را در بر دارد: حیّ، عالم، مرید و قادر. ترتیب آنها بیضابطه نیست بلکه به ویژگیهای ذاتی وجود بستگی دارد.
شکل اسطوره ای حکایتِ شیخ نشان دهنده یکی از منابع متعددی است که مسلمانان برای پر کردن شکاف بین توحیدِ ادیان سامی و اَشکال مختلف آیینهای شرک آلود، در دست دارند. آیا خدایانِ این آیینها را دقیقاً باید موجوداتی مستقل دانست و یا آنها را باید انسان انگاریهایی فرض کرد در باب آنچه مسلمانان «اسماء الله» مینامند؟ مسلماً اگر شیخ میبود، شق دوم را اختیار میکرد _که هیچ "اجتماع وجودی" در کار نیست ـــ و ادعا میکرد که هر نوع تلاش در جهت لحاظ کردن خدایان به عنوان موجوداتی مستقل، نشان دهنده نوعی پندار بشری و یا انحرافی از یک پیام وحیانی اصیل است.
شیخ پس از توضیح کیفیت ملاقات اسمای الهی با یکدیگر و تصمیم مشترک آنان بر به وجود آوردن عالم، داستان را این چنین تصویر میکند که خدا به این اسما، اختیاری تام در اِعمال آثار خویش عطا میکند. در نتیجه، عالَم در آستانه آشوب قرار میگیرد، چرا که مثلاً، موجوداتی که مظهر اسم معزّند با مظاهرِ اسم مذلّ در تضادند، آنها که مظهر اسم غفارند با مظاهر اسم منتقم در جدالاند، و مظاهرِ اسم قابض با مظاهرِ اسم باسط، مشاجره دارند. لذا مخلوقات به اسما متوسل میشوند و از آنها میخواهند که در جهت نظم،
ضوابطی قرار دهند. اسما نیز به نوبه خود، به ذات الهی رجوع میکنند، و او نیز اسم ربّ را برای سامان بخشیدن به تنازعِ احکام، منصوب میکند.
ابن عربی در جای دیگر، توضیح میدهد که آن صفت الهی که «ربّ» مبین آن است، اصلاح است که به معنای درست کردن، سالم ساختن، استوار کردن، سامان دادن، بهبود بخشیدن، علاج کردن، دلجویی کردن و صلح دادن است. از این رو عالَم در جهت نیل به مصلحت خویش، محتاج به ربِّ است. « عالَم به رب بیش از سایر اسما محتاج است، زیرا اسمی است برای جمیع مصالح». متضادِ اصلاح، افساد است. اینکه صفت اصلیای که اسم ربّ مبیّن آن است اصلاح است، روشن کننده علت اعتراض ملائکه است به تصمیم خدا مبنی بر خلقت آدم به عنوان خلیفة الله در زمین، و نیز توضیح میدهد که چرا آنان به خدا گفتند، "آیا کسی را در آن میگماری که در آن فساد کند و خونها بریزد؟."
ملائکه تنها به حمد ربشان تسبیح میکنند. رب همان مصلح است. اصلاح نیز تنها بر فساد وارد میشود. خدا درباره آنها، تسبیح به حمد اسم دیگری غیر از رب را ذکر نکرد. زیرا خودِ خدا میفرماید که کلّ حمد به رب تعلق دارد «الحمد لله رب العالمین». پس آنها دانستند که تنها اسمی که متوجه عالم است اسم رب است. زیرا بر زمین، سلطنتِ هوی غالب است که باعث فسادی میشود که ملائکه از آن یاد کردند
... ملائکه به خاطر علمشان به حقایق، میدانستند که چه رخ خواهد داد. و امر به همان صورت که آنها گفته بودند، واقع شد. تنها اشتباه آنها این بود که قبل از آنکه به حکمت خدا در چنین کاری پی ببرند، در گفتن چنین چیزی تعجیل کردند.
شیخ در فصل دیگری از فتوحات که به اسم رب اختصاص دارد، با تفصیل بیشتری به توضیح این امر میپردازد که چگونه خدا از حیث رب بودن، اصلاح و تأمینِ سعادت موجودات عالم را عهده دار میشود. خدا هدف اساسی وجود هر موجودی را در نظر میگیرد و شرایط مناسب طبع او را دقیقا به وی عطا میکند تا به سعادت خاص خویش نایل آید. در هر موردی، هدف شيءِ موجود حمد و تسبیح خدا، یعنی ظاهر ساختن اسمای الهی به شایسته ترین و مناسبترین وجه است.
اگر به ممکنات از حیث ذاتشان نظر کنی. هیچ یک از دو طرف[ وجود و عدم] ، برای آنها متعیّن نیست که تکوّن به آن سزاوارتر از طرف دیگر باشد. رب به اولویت آنها از حیث وجودشان، عدمشان، تقدمشان در وجود، تأخرشان در وجود، مکانشان و مکانتشان، نظر میکند و بین آنها، و زمانها، مکانها و احوالشان تناسب برقرار میکند و آنچه را در حق هر ممکنی اصلح است اِعمال مینماید و همان را از آن ممکن، ظاهر میسازد.چرا که این امر را تنها برای این، ظاهر مینماید که آن ممکن، خدا را تسبیح کند و در حد قابلیتِ وُسعش.
📗 عوالم خیال ابنعربی و مسئله اختلاف ادیان
صفحه ۲۰۰ و ۲۰۲
✍ ویلیام چیتیک _ ترجمه قاسم کاکایی
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
تاکنون باید کمابیش با آنچه شیخ در این حکایت توضیح میدهد آشنا شده باشیم. به طور خلاصه، او میگوید که اعیان ثابته متعلق علم خدایند، ولی برای تبدیل شدن به اعیان موجوده، میباید اراده و قدرت خدا به وجود آنها تعلق گیرد. از این رو وی به شیوهای داستانوار، سلسه مراتب اوصاف وجود را تبیین میکند. خلقت عالم به قدرت خدا وابسته است، قدرت خدا بر اساس ارادهاش اعمال میشود، ارادۀ او به علمش وابسته است، و علم او نیز به وجودش بستگی دارد که شیخ گاهی آن را با حیات خداوند یکسان میگیرد. لذا ما با چهار اسم اساسی مواجهیم که اسم الله همه آنها را در بر دارد: حیّ، عالم، مرید و قادر. ترتیب آنها بیضابطه نیست بلکه به ویژگیهای ذاتی وجود بستگی دارد.
شکل اسطوره ای حکایتِ شیخ نشان دهنده یکی از منابع متعددی است که مسلمانان برای پر کردن شکاف بین توحیدِ ادیان سامی و اَشکال مختلف آیینهای شرک آلود، در دست دارند. آیا خدایانِ این آیینها را دقیقاً باید موجوداتی مستقل دانست و یا آنها را باید انسان انگاریهایی فرض کرد در باب آنچه مسلمانان «اسماء الله» مینامند؟ مسلماً اگر شیخ میبود، شق دوم را اختیار میکرد _که هیچ "اجتماع وجودی" در کار نیست ـــ و ادعا میکرد که هر نوع تلاش در جهت لحاظ کردن خدایان به عنوان موجوداتی مستقل، نشان دهنده نوعی پندار بشری و یا انحرافی از یک پیام وحیانی اصیل است.
شیخ پس از توضیح کیفیت ملاقات اسمای الهی با یکدیگر و تصمیم مشترک آنان بر به وجود آوردن عالم، داستان را این چنین تصویر میکند که خدا به این اسما، اختیاری تام در اِعمال آثار خویش عطا میکند. در نتیجه، عالَم در آستانه آشوب قرار میگیرد، چرا که مثلاً، موجوداتی که مظهر اسم معزّند با مظاهرِ اسم مذلّ در تضادند، آنها که مظهر اسم غفارند با مظاهر اسم منتقم در جدالاند، و مظاهرِ اسم قابض با مظاهرِ اسم باسط، مشاجره دارند. لذا مخلوقات به اسما متوسل میشوند و از آنها میخواهند که در جهت نظم،
ضوابطی قرار دهند. اسما نیز به نوبه خود، به ذات الهی رجوع میکنند، و او نیز اسم ربّ را برای سامان بخشیدن به تنازعِ احکام، منصوب میکند.
ابن عربی در جای دیگر، توضیح میدهد که آن صفت الهی که «ربّ» مبین آن است، اصلاح است که به معنای درست کردن، سالم ساختن، استوار کردن، سامان دادن، بهبود بخشیدن، علاج کردن، دلجویی کردن و صلح دادن است. از این رو عالَم در جهت نیل به مصلحت خویش، محتاج به ربِّ است. « عالَم به رب بیش از سایر اسما محتاج است، زیرا اسمی است برای جمیع مصالح». متضادِ اصلاح، افساد است. اینکه صفت اصلیای که اسم ربّ مبیّن آن است اصلاح است، روشن کننده علت اعتراض ملائکه است به تصمیم خدا مبنی بر خلقت آدم به عنوان خلیفة الله در زمین، و نیز توضیح میدهد که چرا آنان به خدا گفتند، "آیا کسی را در آن میگماری که در آن فساد کند و خونها بریزد؟."
ملائکه تنها به حمد ربشان تسبیح میکنند. رب همان مصلح است. اصلاح نیز تنها بر فساد وارد میشود. خدا درباره آنها، تسبیح به حمد اسم دیگری غیر از رب را ذکر نکرد. زیرا خودِ خدا میفرماید که کلّ حمد به رب تعلق دارد «الحمد لله رب العالمین». پس آنها دانستند که تنها اسمی که متوجه عالم است اسم رب است. زیرا بر زمین، سلطنتِ هوی غالب است که باعث فسادی میشود که ملائکه از آن یاد کردند
... ملائکه به خاطر علمشان به حقایق، میدانستند که چه رخ خواهد داد. و امر به همان صورت که آنها گفته بودند، واقع شد. تنها اشتباه آنها این بود که قبل از آنکه به حکمت خدا در چنین کاری پی ببرند، در گفتن چنین چیزی تعجیل کردند.
شیخ در فصل دیگری از فتوحات که به اسم رب اختصاص دارد، با تفصیل بیشتری به توضیح این امر میپردازد که چگونه خدا از حیث رب بودن، اصلاح و تأمینِ سعادت موجودات عالم را عهده دار میشود. خدا هدف اساسی وجود هر موجودی را در نظر میگیرد و شرایط مناسب طبع او را دقیقا به وی عطا میکند تا به سعادت خاص خویش نایل آید. در هر موردی، هدف شيءِ موجود حمد و تسبیح خدا، یعنی ظاهر ساختن اسمای الهی به شایسته ترین و مناسبترین وجه است.
اگر به ممکنات از حیث ذاتشان نظر کنی. هیچ یک از دو طرف[ وجود و عدم] ، برای آنها متعیّن نیست که تکوّن به آن سزاوارتر از طرف دیگر باشد. رب به اولویت آنها از حیث وجودشان، عدمشان، تقدمشان در وجود، تأخرشان در وجود، مکانشان و مکانتشان، نظر میکند و بین آنها، و زمانها، مکانها و احوالشان تناسب برقرار میکند و آنچه را در حق هر ممکنی اصلح است اِعمال مینماید و همان را از آن ممکن، ظاهر میسازد.چرا که این امر را تنها برای این، ظاهر مینماید که آن ممکن، خدا را تسبیح کند و در حد قابلیتِ وُسعش.
📗 عوالم خیال ابنعربی و مسئله اختلاف ادیان
صفحه ۲۰۰ و ۲۰۲
✍ ویلیام چیتیک _ ترجمه قاسم کاکایی
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان