🌹🌹
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
كتب وصحف الهی بر قلوب مؤمنانی که خلیفه، رعیت و وارثاند، نازل میشوند و منفعتشان قلوبی را که محل هر امر طیّب و پاکیزهای است، پر میکند.
اما اموری که بر [قلبها] عارض میشوند ولی نزول و نشئت گرفتنشان مربوط به امر الهی مشروع نیست، اهوائی هستند که عارض نواب و رعایا میگردد و "انحراف" (جور) نامیده میشود. اما عوارض ثباتی ندارند، و با زوال آنها، حکمشان نیز زایل میشود. برعکس، عینی که آنها را پذیرفته و به آنها متّصف میشود، موجود است، پس ناچار باید حالی در کار باشد تا این عین، بدان متصف شود. ولی شقاوت از بین رفته است، چرا که موجب آن زایل شده است، زیرا موجب آن عَرَضی بود که عارض شده بود. در نتیجه، این حال باید نقیض شقاوت، یعنی همان چیزی باشد که "سعادت" نامیده میشود. اگر کسی داخل آتش شود، این امر صرفاً برای آن است که خُبث او از بین برود و طيب و پاکیزگیاش باقی بماند. وقتی خُبث از بین رفته و طیب باقی مانده باشد، از چنین شخصی به "سعیدی که سعدش در خبثش مستهلک شده بود" یاد میشود.
به طور خلاصه، عالم از نَفَس الرحمن نشئت میگیرد، و رحمان خیر محض است. هر موجودی نیز باید به اصل خویش بازگردد، پس بازگشت همه چیز به خیر محض خواهد بود. خیر محض مربوط به هر چیزی، مقتضی سعادتمند بودن آن چیز است. «شر»ی که متوجه اشیاست از امکان آنها ـ یعنی از وضعیت وجودی متضادشان در نیمه راه بین وجوب وجود نامحدود، و امتناع عدم_ و یا از این واقعیت ناشی میشود که هر چیزی جز خدا، او / نه او است. اگر شرّی در عالم وارد شود " از جهت ممکن، ظاهر میگردد نه از جهت حق تعالی" جنبه ای که به شر و عذاب مربوط میشود، سرانجام ناپدید خواهد شد. چرا که از عدم، نشئت میگیرد، ولی خود اشیا هیچ گاه ناپدید نخواهند شد، زیرا بهرهای از وجود دارند: " ذاتهایی که از عدم به وجود میآیند، پس از وجود یافتن، هیچ گاه معدوم نخواهند شد." در مجموع، "عالم ذاتاً مرحوم است؛ تنها به واسطه آنچه عارض آن میشود متألم میگردد." ابن عربی آن اندیشههای فقهی و کلامی را که مُصّر بر عذاب ابدی کسانی هستند که به زعم آنها گناهکار محسوب میشوند، چندان تاب نمیآورد. وی در عبارات متعددی از چنین سوء فهمی در باب اغراض خداوند، انتقاد میکند. یک نمونه آن چنین است:
[ وقتی به این مرحله رسیدی ] فرق بین کسی که خواهان بسط رحمت خدا بر همه بندگانش، اعم از مطیع و عاصی، است، و کسی که خواهان زایل کردن رحمت خدا از بعضی بندگانش است، بر تو معلوم میشود. دومی کسی است که رحمت خدا را که بر هر چیزی گسترده است، منع میکند، اما آن را از خودش منع نمیکند. اگر به خاطر سبقت رحمت خدا بر غضبش نبود، رحمت خدا هرگز شامل چنین شخصی نمیشد.
اینکه سرانجام غلبه با رحمت خداست ممکن است باعث پیدایش این گمان شود که صفت غضبِ خدا از بین خواهد رفت. اما، با این همه، خدا همواره «دو دست» دارد، و حقیقت او تغییر نمیکند. از نظر کیهان شناختی، بقای غضبِ خدا مدلول این واقعیت است که جهنم در آسمانها و زمین قرار دارد که قلمرویی است که اثری از غضب در آن یافت میشود. جهنم نیز هیچ گاه پایان نمیپذیرد. ولی از سوی دیگر، انسانها غضب خدا را به عنوان عذاب میچشند، و این عذاب حتماً پایان میپذیرد. اما از دیدگاه شیخ، این عذاب همواره در دسترس خیال باقی میماند چرا که ادراک سعادت، مقتضی داشتن فهمی از متضاد آن است.
در آتش جهنم، هیچ عذابی بعد از انقضای مدتش، باقی نمیماند، مگر عذاب مُمثَّل و متخیَّل در حضرت خیال، که به خاطر باقی بودن اسما، باقی میماند. زیرا هر اسمی صرفاً طالب ظهور حکمی است که مقتضای حقیقت آن است؛ ولی این ظهور، متعیَّن در حضرتی خاص، و یا شخصی خاص، نیست. چنین امری تنها منحصر در حکم اسم عالِم و اسم مرید است.
بنابراین، هرگاه حکم اسم منتقم از جسدی (مثالی )، و یا از جسمی (مادی)، و یا از هر چیز دیگری، ظاهر شود، حقّ آن اسم در ظهور حکم و تأثيرش، ادا شده است. پس در سرای دنیا و آخرت، اسمای الهی تا ابدالآباد مؤثر و حاکم باقی خواهند ماند و اهل این دو سرا نیز، هیچ گاه از آنها رهایی ندارند.
در عبارتی دیگر، رویکرد شیخ به مسئلۀ احکام اسمای الهی کمی متفاوت است و روشن میکند که بعد از پایان گرفتن غضب خدا بر بندگانش، این اسما چگونه میتوانند آثار خویش را اِعمال کنند. این امر در پایان روز رستاخیز اتفاق میافتد که شیخ از روی دلیل، مطمئن است که این روز ـ مانند روز ملکوتی که در قرآن آمده - پنجاه هزار سال طول میکشد. وی به صفات قهریهای از خدا اشاره میکند که در قرآن ذکر شدهاند: انتقام، سختگیری، ذلیل کردن و مانع بودن.
بعد از انقضای این مدت! نوبتِ حکم به رحمان و رحیم میرسد.
📗 عوالم خیال ابنعربی و مسئله اختلاف ادیان
صفحه ۱۸۱ و ۱۸۳
✍ ویلیام چیتیک _ ترجمه قاسم کاکایی
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
كتب وصحف الهی بر قلوب مؤمنانی که خلیفه، رعیت و وارثاند، نازل میشوند و منفعتشان قلوبی را که محل هر امر طیّب و پاکیزهای است، پر میکند.
اما اموری که بر [قلبها] عارض میشوند ولی نزول و نشئت گرفتنشان مربوط به امر الهی مشروع نیست، اهوائی هستند که عارض نواب و رعایا میگردد و "انحراف" (جور) نامیده میشود. اما عوارض ثباتی ندارند، و با زوال آنها، حکمشان نیز زایل میشود. برعکس، عینی که آنها را پذیرفته و به آنها متّصف میشود، موجود است، پس ناچار باید حالی در کار باشد تا این عین، بدان متصف شود. ولی شقاوت از بین رفته است، چرا که موجب آن زایل شده است، زیرا موجب آن عَرَضی بود که عارض شده بود. در نتیجه، این حال باید نقیض شقاوت، یعنی همان چیزی باشد که "سعادت" نامیده میشود. اگر کسی داخل آتش شود، این امر صرفاً برای آن است که خُبث او از بین برود و طيب و پاکیزگیاش باقی بماند. وقتی خُبث از بین رفته و طیب باقی مانده باشد، از چنین شخصی به "سعیدی که سعدش در خبثش مستهلک شده بود" یاد میشود.
به طور خلاصه، عالم از نَفَس الرحمن نشئت میگیرد، و رحمان خیر محض است. هر موجودی نیز باید به اصل خویش بازگردد، پس بازگشت همه چیز به خیر محض خواهد بود. خیر محض مربوط به هر چیزی، مقتضی سعادتمند بودن آن چیز است. «شر»ی که متوجه اشیاست از امکان آنها ـ یعنی از وضعیت وجودی متضادشان در نیمه راه بین وجوب وجود نامحدود، و امتناع عدم_ و یا از این واقعیت ناشی میشود که هر چیزی جز خدا، او / نه او است. اگر شرّی در عالم وارد شود " از جهت ممکن، ظاهر میگردد نه از جهت حق تعالی" جنبه ای که به شر و عذاب مربوط میشود، سرانجام ناپدید خواهد شد. چرا که از عدم، نشئت میگیرد، ولی خود اشیا هیچ گاه ناپدید نخواهند شد، زیرا بهرهای از وجود دارند: " ذاتهایی که از عدم به وجود میآیند، پس از وجود یافتن، هیچ گاه معدوم نخواهند شد." در مجموع، "عالم ذاتاً مرحوم است؛ تنها به واسطه آنچه عارض آن میشود متألم میگردد." ابن عربی آن اندیشههای فقهی و کلامی را که مُصّر بر عذاب ابدی کسانی هستند که به زعم آنها گناهکار محسوب میشوند، چندان تاب نمیآورد. وی در عبارات متعددی از چنین سوء فهمی در باب اغراض خداوند، انتقاد میکند. یک نمونه آن چنین است:
[ وقتی به این مرحله رسیدی ] فرق بین کسی که خواهان بسط رحمت خدا بر همه بندگانش، اعم از مطیع و عاصی، است، و کسی که خواهان زایل کردن رحمت خدا از بعضی بندگانش است، بر تو معلوم میشود. دومی کسی است که رحمت خدا را که بر هر چیزی گسترده است، منع میکند، اما آن را از خودش منع نمیکند. اگر به خاطر سبقت رحمت خدا بر غضبش نبود، رحمت خدا هرگز شامل چنین شخصی نمیشد.
اینکه سرانجام غلبه با رحمت خداست ممکن است باعث پیدایش این گمان شود که صفت غضبِ خدا از بین خواهد رفت. اما، با این همه، خدا همواره «دو دست» دارد، و حقیقت او تغییر نمیکند. از نظر کیهان شناختی، بقای غضبِ خدا مدلول این واقعیت است که جهنم در آسمانها و زمین قرار دارد که قلمرویی است که اثری از غضب در آن یافت میشود. جهنم نیز هیچ گاه پایان نمیپذیرد. ولی از سوی دیگر، انسانها غضب خدا را به عنوان عذاب میچشند، و این عذاب حتماً پایان میپذیرد. اما از دیدگاه شیخ، این عذاب همواره در دسترس خیال باقی میماند چرا که ادراک سعادت، مقتضی داشتن فهمی از متضاد آن است.
در آتش جهنم، هیچ عذابی بعد از انقضای مدتش، باقی نمیماند، مگر عذاب مُمثَّل و متخیَّل در حضرت خیال، که به خاطر باقی بودن اسما، باقی میماند. زیرا هر اسمی صرفاً طالب ظهور حکمی است که مقتضای حقیقت آن است؛ ولی این ظهور، متعیَّن در حضرتی خاص، و یا شخصی خاص، نیست. چنین امری تنها منحصر در حکم اسم عالِم و اسم مرید است.
بنابراین، هرگاه حکم اسم منتقم از جسدی (مثالی )، و یا از جسمی (مادی)، و یا از هر چیز دیگری، ظاهر شود، حقّ آن اسم در ظهور حکم و تأثيرش، ادا شده است. پس در سرای دنیا و آخرت، اسمای الهی تا ابدالآباد مؤثر و حاکم باقی خواهند ماند و اهل این دو سرا نیز، هیچ گاه از آنها رهایی ندارند.
در عبارتی دیگر، رویکرد شیخ به مسئلۀ احکام اسمای الهی کمی متفاوت است و روشن میکند که بعد از پایان گرفتن غضب خدا بر بندگانش، این اسما چگونه میتوانند آثار خویش را اِعمال کنند. این امر در پایان روز رستاخیز اتفاق میافتد که شیخ از روی دلیل، مطمئن است که این روز ـ مانند روز ملکوتی که در قرآن آمده - پنجاه هزار سال طول میکشد. وی به صفات قهریهای از خدا اشاره میکند که در قرآن ذکر شدهاند: انتقام، سختگیری، ذلیل کردن و مانع بودن.
بعد از انقضای این مدت! نوبتِ حکم به رحمان و رحیم میرسد.
📗 عوالم خیال ابنعربی و مسئله اختلاف ادیان
صفحه ۱۸۱ و ۱۸۳
✍ ویلیام چیتیک _ ترجمه قاسم کاکایی
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان