#پارت958
اینقدر خودم هول کرده بودم که نمیدونستم باید چیکار کنم تا همه چیز طبیعی به نظر بیاد.
سعی کردم تموم حواسم رو بدم به صدرا و به چند دقیقه پیش فکر نکنم.
توی تموم طول مسیر حتی یک بار هم نتونستم برگردم و به چشمای داریوش نگاه کنم.
حس میکردم با این کارم ناراحتش کردم.
شاید این آهنگ برای اون خاطرات بدی رو زنده میکرد اما برای من فرق داشت.
قصدم این نبود که با این آهنگ حال و هوای اون روزهاش رو زنده کنم.
فقط این آهنگ رو توی پلی لیستم داشتم چون برای من خاطرات خوبی رو تداعی میکرد.
به محض توقف ماشین جلوی مدرسه سارا داوطلبانه گفتم:
_ من میرم سارا رو بیارم.
منتظر نموندم تا از داریوش جوابی بشنوم.
معلوم بود از اون وقت تا حالا اصلاً تو حال خودش نیست.
کاش میشد ازش معذرت خواهی کنم.
ولی جلوی صدرا که نمیتونستم صحبتی بکنم.
توضیح اینکه چرا من این آهنگ رو دارم خودش کلی زمان میبرد.
با سوتی که داده بودم حالا داریوش میدونست که امکان نداره این آهنگ اتفاقی توی پلی لیستم بوده باشه.
ای کاش حداقل اون موقع ین خنگا بهش زل نمیزدم که بتونه از توی چشمام همه چی رو بخونه.
شاید اون موقعها دلیل اینکه چرا داریوش باید همچین آهنگی گوش بده رو نمیفهمیدم.
ولی الان که داستان زندگیش رو میدونستم کاملاً متوجه حال اون روزهاش میشدم و درکش میکردم.
از ماشین پیاده شدم سمت مدرسه سارا حرکت کردم.
با خوردن باد سر توی صورتم کمی حالم جا اومد.
داخل مدرسه شدم و سمت دفتر مدیر حرکت کردم.
جلوی در اتاق مدیر ایستادم.
نفس عمیقی کشیدم تا حالم سر جاش بیاد.
تقه ای به در زدم و منتظر جواب شدم.
_ بفرمایید
اینقدر خودم هول کرده بودم که نمیدونستم باید چیکار کنم تا همه چیز طبیعی به نظر بیاد.
سعی کردم تموم حواسم رو بدم به صدرا و به چند دقیقه پیش فکر نکنم.
توی تموم طول مسیر حتی یک بار هم نتونستم برگردم و به چشمای داریوش نگاه کنم.
حس میکردم با این کارم ناراحتش کردم.
شاید این آهنگ برای اون خاطرات بدی رو زنده میکرد اما برای من فرق داشت.
قصدم این نبود که با این آهنگ حال و هوای اون روزهاش رو زنده کنم.
فقط این آهنگ رو توی پلی لیستم داشتم چون برای من خاطرات خوبی رو تداعی میکرد.
به محض توقف ماشین جلوی مدرسه سارا داوطلبانه گفتم:
_ من میرم سارا رو بیارم.
منتظر نموندم تا از داریوش جوابی بشنوم.
معلوم بود از اون وقت تا حالا اصلاً تو حال خودش نیست.
کاش میشد ازش معذرت خواهی کنم.
ولی جلوی صدرا که نمیتونستم صحبتی بکنم.
توضیح اینکه چرا من این آهنگ رو دارم خودش کلی زمان میبرد.
با سوتی که داده بودم حالا داریوش میدونست که امکان نداره این آهنگ اتفاقی توی پلی لیستم بوده باشه.
ای کاش حداقل اون موقع ین خنگا بهش زل نمیزدم که بتونه از توی چشمام همه چی رو بخونه.
شاید اون موقعها دلیل اینکه چرا داریوش باید همچین آهنگی گوش بده رو نمیفهمیدم.
ولی الان که داستان زندگیش رو میدونستم کاملاً متوجه حال اون روزهاش میشدم و درکش میکردم.
از ماشین پیاده شدم سمت مدرسه سارا حرکت کردم.
با خوردن باد سر توی صورتم کمی حالم جا اومد.
داخل مدرسه شدم و سمت دفتر مدیر حرکت کردم.
جلوی در اتاق مدیر ایستادم.
نفس عمیقی کشیدم تا حالم سر جاش بیاد.
تقه ای به در زدم و منتظر جواب شدم.
_ بفرمایید