#پارت_95
- پردهت رو آقا میزنه!
اما برادرشوهرم که شوهرم نبود.
- اینجا رسم اینه که برادرشوهر پرده دختر رو بزنه؟
خدمتکاری که داشت به بهشتم عطر می زد، پوزخندی به صورت گیجم زد
ترسیده بهش خیره شدم که درب اتاق باز شد و آقا شاهرخ برادر کوروش خان داخل اومد.
مثل همیشه کت و شلوار به تن و شیک بود، رو به خدمتکار گفت:
- چند تا کاندوم بیار؛ خودتم همونجا واستا هر وقت گفتم دستمالو بده ...
https://t.me/+IPzAhkBqS9NjMGM0
- پردهت رو آقا میزنه!
اما برادرشوهرم که شوهرم نبود.
- اینجا رسم اینه که برادرشوهر پرده دختر رو بزنه؟
خدمتکاری که داشت به بهشتم عطر می زد، پوزخندی به صورت گیجم زد
ترسیده بهش خیره شدم که درب اتاق باز شد و آقا شاهرخ برادر کوروش خان داخل اومد.
مثل همیشه کت و شلوار به تن و شیک بود، رو به خدمتکار گفت:
- چند تا کاندوم بیار؛ خودتم همونجا واستا هر وقت گفتم دستمالو بده ...
https://t.me/+IPzAhkBqS9NjMGM0