𝙎𝙚𝙭 𝙝𝙤𝙪𝙨𝙚🔞


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha


بندازمت رو تخت خیمه بزنم روت، بیوفتم به جون لباتو کبودشون کنم🫦💦

این رمان مناسب همه سنین نیست🔞

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


‍ ‍ ‍ س‍...ک‍...س عروس خانواده با پدر شوهرش🔞❌

بنری که می‌خونید،
#پارت‌واقعی‌رمانه و دارای #محدودیت_سنی هست.

لطفاً با
#احتیاط وارد شوید👇🆘 محتوای ذکر شده، مناسب بزرگسالان است:

- حتی باورت نمیشه که چقدر دلم می‌خواد همین حالا کی‍*رمو با تمام قدرت وارد جفت سو*راخات
کنم و اونقدر تلم‍*به بزنم که ک‍*ص و کو*نت سرخ
و کبود بشه!
آخی کشیدم و با دستام، با..سنش رو چنگ زدم. ناخنام رو تو پوست کو*نش فشار دادم و محکم، سمت خودم کشیدمش که کی‍*رش مستقیم لای چا.ک حساس ک‍*صم قرار گرفت.
- پس برای همین اینقدر داری دست دست می‌کنی واسه پا*ره کردنم؟
جون کشیده ای گفت و تو یه حرکت، کل کی‍*رش رو تو ک‍*صم جا داد که آه بلندی کشیدم و پاشنهٔ پاهام
رو به کمرش فشار دادم.
- آه! همینه! همینو می‌خواستم! جر..م بده مرصاد جون! ک‍*ص و کو..نمو با کی‍*ر کلفتت پا...ره کن
- چشم! شما امر کن عروس س‍*ک‍*سی و حش‍..ری من!
بلافاصله شروع کرد به وحشیانه تل‍*مبه زدن. کی‍*رش رو با هر بار ضربه داخل سو*راخم، تا نا*فم احساس می‌کردم و بدنم زیر تل‍*مبه هاش مثل ویبره می‌لرزید.
- خوبه ملیسا!؟ خوشت میاد داری زیر کی‍*ر پدر شوهر خودت گا*ییده میشی!؟
سرم رو تند تند تکون دادم و ناخنام رو از کمر تا شونه هاش بالا کشیدم و پشتش رو چنگ زدم:
- آه! آره آره! حالا می‌فهمم آرش قدرتش تو س‍*کس کردنو از کی به ارث برده! آخ! محکتر! دلم می‌خواد زیر ک‍*یرت یه جوری گا*ییده بشم که ک‍*صم خون بیفته مرصاد!

https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0
https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0
https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0
https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0
https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0
https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0
https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0
https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0
https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0
https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0
https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0
https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0

ملیسا، دختری که در غیاب شوهرش پدر شوهرش رو اغوا میکنه و باهاش همخواب میشه. اما بعد از اینکه زن جوون پدر شوهرش متوجه ماجرا میشه، با پدر شوهر و پدرزن شوهرش سه نفری❌❌

https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0
https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0

فقط یه دختر سڪسیُ حشـ.ری مثل من میتونه توی یک ثانیه ڪ.یر کلفتتُ بیدار کنهُ...🤤💦🔞


#part1
-اوهییی شاپور جونم فک کنم اونجام زخم شده اهییی میسوزه ازش آب میاد
فکر کنم...فکر کنم دارم میمیرم

پاهاشو از هم باز کردم با دیدن خیسی ک.ص صورتیش اب از لبو لوچم اویزون شد دلم میخاست خودم و توش فرو کنم و تند تند توش عقب جلو کنم با تصورش ک.یرم شروع به نبض زدن کرد و داشت شق میشد

-نمیمیری توله فقط تحریک شدی
میخای برات خوبش کنم؟
سرشو تند تند تکون داد که سرمو نزدیک ک.صش بردم و لیس پر تفی به چو.چو.لش زدم
-اوهییی خیلی خوبه میشه بیشتر لیسش بزنی؟
+اره ولی نباید به مامان و بابات یا هر کس دیگ بگی یه راز بین منو خودت میمونه باشه؟

سرشو تکون داد که لیس دیگه ای به چو.چو.لش زدم و شیارای تپلش رو از هم باز کردمو زبون خیسمو توش فرو کردم که از لذت جیغ بلندی کشید و در اتاق باز شدو مامانش با دیدنمون…💦👅😱
https://t.me/+LFlDKQfihRNmNzVk
https://t.me/+LFlDKQfihRNmNzVk
https://t.me/+LFlDKQfihRNmNzVk
https://t.me/+LFlDKQfihRNmNzVk


#پارت_321


_ آقای دکتر تبش چرا پایین نمیاد بچم داره از دست میره

عصبی از صدای هق هق مادر عسل رو به خدمتکار گفتم بیرونش کنه و نزاره بالا بیاد فعلا

_ عمو سیاوش

با صدای ضعیف دختر کوچولوم با اخم برگشتم به صورت قرمز وملتهبش نگاه کردم.
پوفی کشیدم و شلوارشو دراوردم

_ عمو دکتر نه نکن قلبم درد میکنه

_ صدا نشنوم عسل که بدجوری شکارم ازت..
که تو حیاط مدرسه میری زیر بارون آره؟

بین پامو باز کرد و انگشتای زمختشو روی چوچ*ول ابدارم کشید.
پوزخندی زد سیلی آرومی روی تپلم زد
_ اوییی نزن توروخدا

_ هیس خفه شو
اخ دختر بیچاره من
یه پدری ازت درارم عسل به گوه خوردن بیوفتی، دختره ی نفهم

دستشو روی پیشونیم گزاشتو بدون اینکه حرفی بزنه وحشیانه به جون تپل باد کردم افتاد و شروع به مکیدن و گاز زدن کرد

_ آیییی اههههخخخ نه نه میسوزههه
عمو ددی بسـ..آهههه...بسههه

چشمام بسته بود که صدای زیپ شلوارش لرزی توی تنم انداخت و با ترس نگاش کردم

ک.یر قطور و پر رگش رو بین پام انداخت و به چوچ*ولم مالید

_ که بسه اره؟
جیغ نمیزنی عسل
تو که نمیخوای مامانت بیاد تو اتاق ببینه دختر کوچولوش زیر دکترش داره جر میخوره؟!؟

با بغض دستمو رو دهنم گذاشتم که پر قدرت خودش داخل ک.صم کوبید و خم شد روی صورتم..

دستای ظریفمو تو دستای بزرگ و مردونش قفل کردو کنار گوشم اه مردونه ای کشید.

_ نفس نفس بزن عسل
بزار بشنوم صداتو
زود باش جنده من

اینو گفت و سرعت ضربه هاشو جوری کرد که مثل جنون زده ها تکون میخوردم و اون با لذت به نفسای بریده بریدم گوش میکرد....
_ در...درد آهههخخخ دارهههه باباییییی

جفت سی.نه هامو تو مشتش گرفتو کنار گوشم خشدار گفت:
_ بیا دخترک چموشم برای بابایی ارضا شوو
آفرین اره همینهه

لرزش بدنم که شدت گرفت توقف نکرد و بی رحمانه.....

https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk


https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk

دختره به خاطر قلب مریضش تب کرده حالا دکتره میخواد تبشو بیاره پایین  ....😱❌❌

https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk
https://t.me/+fkhlEGnKRYxiYWVk

⚠️🔞سیاوش شاهی دکتر بی رحم بیمارستانی که یکی از  بیمار دبیرستانی کوچولوشو به زور لیتل خودش میکنه و....⚠️🔞


آلــ🍒ــبالـــوی خیس💦

#part1

ـ زنت نقطه ی لذتش کجاست امیر، ک.ص تپلی آبدارش یا ممه های نوک آلبالوییش؟

ـ بخورید واسش پسرا اون توله سگ بدجوری از لیس خوردن ک.ص کلوچه ایش حشری میشه اوووف

ـ آهههه بیشتر اوممم رفیقات خیلی کاربلدن امیر عاححح دلم میخواد به هر سه تاشون همزمان ک.ص بدم اوممم

نیما و جاوید سینه های تپلمو محکم میمالیدن و نوک سیخشو فشار میدادن و میکشیدن که از درد و لذت ناله میکردم و جلوی چشمای شوهرم واسه دوستاش ناله میکردم

گیج مالیدن سینه هام بودم که آرمین بی هوا شورت توری و نازک تنمو از پام پایین کشید

ـ جووووون عجب ک.ص صورتی و تپلی داره لعنتی
تا به خودم بیام نیما و جاوید با جوون کشیده ای زانو هامو بالا کشیدن که ک.ص خیس و صورتیم جلوی نگاه خمار و تشنه ی سه تا مرد وحشی و شوهرم باز شد و بهم حمله ور شدن

ارمین وحشیانه زبون داغ و زبرشو رو ک.صم کشید و کارشو تند تند تکرار کرد که با جیغ و لذت سرم به عقب پرتاب شد و شوهرم با دیدن صحنه ی بودن من زیر دوستاش مردونگیشو توی دستش تند تند مالید

ـ هومم میبینی عروسک دوستای شوهرت میخوان ک.ص و کو.ن زنشو جلو چشماش جر بدن ولی جای غیرتی شدن آلتش سیخ شده؟

ـ آیییی منو جلوی چشماش بکنید هاححح هر سه تاتون رو میخوام....سه تایی باهم بذارید تو ک.صم تا جر بخورم زیرتون.....

https://t.me/+tH1RUPL40Bw4MDQ8

https://t.me/+tH1RUPL40Bw4MDQ8


https://t.me/+tH1RUPL40Bw4MDQ8

تازه عروس حشریش انقدر نیازای جنسیش بالاست که شوهرش لختش میکنه و از رفیقاش میخواد چند نفری زنشو بکنن.....🔞🙊


#شیخ_عرب🧸🍼🍫
#پارت_300



با اینکه شیخ عذرش رو خواست ولی هنوز ترس داشتم ترس از اینکه دوباره بخواد به شاپور نزدیک بشه.

پیشونیم رو ماساژ دادم و با تکون دادن سرم سعی کردم که فکر و خیال های بی مورد رو از سرم بیرون بندازم.

به عمارت رفتیم و با در اوردن لباس هام، تنم رو روی تخت انداختم.
انقدر خسته بودم از تکاپوی امشب و اتفاقات بعدش که قبل از اینکه شاپور بیاد چشم هام گرم خواب شد.

***

_دختره از بچگی خارج بوده پس چیزی از ایران نمیدونه مامان.

با شنیدن صدای اون دختر که خدمتکار بود، ابرویی بالا انداختم و بیشتر به آشپزخونه نزدیک شدم که صدای معصومه رو شنیدم.

_آقا هم ایران نبوده ولی اون میدونه من وقتی نماز میخونم نباید با کفش وارد بشه.

پیشونیم چین افتاد.
لب زیری ام رو به دندون گرفتم و از آشپزخونه دور شدم... یعنی با کفش وارد شدن من داخل خونه به معصومه برخورد؟

منتظر بودم شیخ از حمام بیرون بیاد بعد سوالی که ذهنم رو درگیر کرده بود ازش بپرسم.


فایل کامل خانه جنسی که 852 صفحه اس آماده شد مبلغ 30,000هزارتومان رو به شماره کارت
6037997528787493
امرالهی
واریز کنید و فیشش رو به آیدی زیر بفرستید و فایل کامل رو بگیرید
@Houses_VIP

چنل VIP #شیخ_عرب افتتاح شد! 🔞💦

⛔️ اگه می‌خواهید رمان هات و ممنوعه شیخ عرب رو با پارت‌های بیشتر و سریع‌تر بخونید با پرداخت 41,000 تومان به چنل VIP ملحق شوید و هفته ای پارت بخونید☺️

پیوی ادمین برید با گفتن "شماره کارت" بعد از فیش واریزی لینک رو دریافت کنید👇🏻❤️

@ArabVipR

بعد از فرستادن فیش لینک رو بگیرید🐈


#شیخ_عرب🧸🍼🍫
#پارت_299


خیره شدم به استایل و صورتش.
مثل همیشه کت و شلوار تنش بود و صورت مردونه ای داشت... از تمیزی برق میزد و بوی خوبی میداد.

بعضی وقت ها از این همه وسواسی حرصم میگرفت مثل الان.

با اینکه میز و صندلی ها تمیز بودن بازم مدام جا به جا میشد و کتش رو درست میکرد.

حدود یه ربع طول کشید تا سفارش رو بیارن و با دیدن دوتا بطری آب، چشم تو کاسه چرخوندم و پرسیدم:

_پس کو نوشابه؟

با سر انگشت هاش یه دونه فیله سوخاری برداشت و از وسط نصف کرد و خونسرد گفت:

_ضرر داره فعلا همون آب بخور.
_من نوشابه نخورم غذا از گلوم پایین نمیره.

لبخند کمرنگی زد و با ابرو بهم اشاره کرد بخورم.
عین پدرها بود و مثل همون ها سرزنشم میکرد و حواسش بهم بود.

با حرص فیله رو به دست گرفتم و گاز بزرگی بهش زدم... شاپور فقط یه نصفه فیله خورد و دیگه لب بهش نزد.

من نخوردن اون رو جبران کردم... جوری سوخاری رو خوردم که وقتی تموم شد دلم درد گرفت.

شیخ با تاسف سری تکون داد و چپ چپ نگاهش کردم.

_من سیر شدم دیگه میتونیم بریم.

زیرلب "خداروشکری" زمزمه کرد و بطری آب رو بالا کشیدم. از پشت میز بلند شدم و دستی به شکمم کشیدم.

اندفعه به جای پشت فرمون روی صندلی شاگرد نشستم.
از سکوت پیش اومده استفاده کردم و به اتفاقی که امشب رخ داد فکر کردم... من هیچوقت آدم بی منطقی نبودم و اگه شیخ توضیح نمیداد بی شک باهاش ادامه نمیدادم.

ولی هنوز ته دلم کدر بود از اون سکانسی که دیده بودم از مرواریدی که با وجود داشتن شوهر هنوز چشمش دنبال شوهر من بود.


فایل کامل خانه جنسی که 852 صفحه اس آماده شد مبلغ 30,000هزارتومان رو به شماره کارت
6037997528787493
امرالهی
واریز کنید و فیشش رو به آیدی زیر بفرستید و فایل کامل رو بگیرید
@Houses_VIP

چنل VIP #شیخ_عرب افتتاح شد! 🔞💦

⛔️ اگه می‌خواهید رمان هات و ممنوعه شیخ عرب رو با پارت‌های بیشتر و سریع‌تر بخونید با پرداخت 41,000 تومان به چنل VIP ملحق شوید و هفته ای پارت بخونید☺️

پیوی ادمین برید با گفتن "شماره کارت" بعد از فیش واریزی لینک رو دریافت کنید👇🏻❤️

@ArabVipR

بعد از فرستادن فیش لینک رو بگیرید🐈


#شیخ_عرب🧸🍼🍫
#پارت_298


اینکارش شیخ باعث شد تمام اون دلخوریم دود شه بره هوا
خندیدم انقدر بلند که لبخند کمرنگی روی لبش نشست.

نم اشک از خنده مو با انگشت گرفتم و بیشتر پا رو گاز فشار دادم که شیخ بهم گوش زد کرد آروم تر برونم.

سرعت رو کمتر کردم ولی هنوز هیجان تو وجودم می جوشید.
از اینکه شیخ اینجوری مروارید رو خرد کرد و منو بالا برد یه حس شادی عمیقی داشتم.

دلم هوس مرغ سوخاری کردم مخصوصا وقتی هیجان داشتم گشنه ام میشد.

_بریم سوخاری بخوریم؟

نگاهی به ساعت مچیش انداخت و بعد از مکثی به نشونه "باشه" سر تکون داد.
نمی دونستم کجا برم پس تو مسیر اولین فست فودی که دیدم ماشین رو پارک کردم.

_تو ماشین میخوری یا همونجا؟
_نه ماشین دوست ندارم بریم تو خود محیط.

از ماشین پیاده شد و منم همزمان از ماشین پایین اومدم.
پشت سر شیخ وارد فست فودی شدیم و از تمیزیش خیالم آسوده شد.

شیخ رفت تا سفارش بده و من روی صندلی که میز دونفره بود نشستم و شیخ بعد از مدتی با قدم های ملایم جلو اومد و صندلی مقابلم نشست.


چنل VIP #شیخ_عرب افتتاح شد! 🔞💦

⛔️ اگه می‌خواهید رمان هات و ممنوعه شیخ عرب رو با پارت‌های بیشتر و سریع‌تر بخونید با پرداخت 41,000 تومان به چنل VIP ملحق شوید و هفته ای پارت بخونید☺️

پیوی ادمین برید با گفتن "شماره کارت" بعد از فیش واریزی لینک رو دریافت کنید👇🏻❤️

@ArabVipR

بعد از فرستادن فیش لینک رو بگیرید🐈


فایل کامل خانه جنسی که 852 صفحه اس آماده شد مبلغ 30,000هزارتومان رو به شماره کارت
6037997528787493
امرالهی
واریز کنید و فیشش رو به آیدی زیر بفرستید و فایل کامل رو بگیرید
@Houses_VIP


#شیخ_عرب🧸🍼🍫
#پارت_297


ناخواسته نگاهم روی دست چپش کشیده شد که بسته شده بود و این حرف شاپور برام ثابت شد.

_بزنش!

با صدای دستوری شاپور نگاه از دست مروارید کندم و متعجب بهش دادم.
با ابرو اشاره کرد و مروارید بهت زده یه قدم عقب برداشت که شاپور با خشم غرید:

_تکون بخوری پات رو میشکنم... بزنش ملودی!

شاپور بهم قدرت میداد...
بهم غرور میداد...
بهم خشم و عشق میداد...
با حرفش انگار جون گرفتم که دستم بالا رفت و با نهایت قدرت تو گوش مروارید زدم و صداش باعث شد روحم ارضا بشه.

با نفس نفس لبخندی زدم و به صورت کج شده ناباور مروارید زل زدم.

_این سیلی رو زنم بهت زد ولی دفعه دیگه ببینم نزدیکمی یا داری تو شرکتم پرسه میزنی خودم وارد بازی میشم میدونی که ضرب دست من جوریه حداقل یک هفته خونه نشینی.

نگاهی به هتل انداخت و دستم رو دوباره گرفت و با تمسخر ادامه داد:

_بار و بندیل خودت و شوهرت جمع کن برو پی زندگیت... متاسفانه هرزه بازیات نه تنها خودت رو نابود کرد بلکه شوهرتم بیکار شد.

با هیجان کف دستم عرق کرد.
دستم رو به طرف ماشین کشوند و بهم اشاره کرد پشت فرمون بشینم و خودش هم کنارم نشست.

با غرور و هیجان به سرشکستگی مروارید نگاه کردم تو خیره چشم هاش، ماشین رو روشن و حرکت کردم.




#شیخ_عرب🧸🍼🍫
#پارت_296


بهم اشاره کرد از ماشین پیاده بشم.
کاری که گفت رو انجام دادم و خودش هم پیاده شد.

_بیا کنارم وایستا الان مروارید میاد.

با شنیدن اسمش اخمی کردم ولی کنجکاو بودم شاپور میخواد چکارکنه‌.
کنار شیخ ایستادم و به بدنه ماشین تکیه زدم و دستش رو گرفتم.

خیلی طول نکشید که از راه دور مروارید رو دیدم که با صورت بشاش داشت به این سمت می دوئید.
وقتی به ما رسید، لبخند از روی لبش پاک شد و نگاهش زوم من شد.

_تو... تو شا... شاپور!

گیج و منگ نگاهش رو بین من و شاپور رد و بدل کرد.
شیخ بدون اینکه دست من رو ول کنه، خیره تو چشمای مروارید محکم و جدی عین یه بازرس گفت:

_وقتی اومدی تو اتاقم بهم چی گفتی؟
_شا... شاپور...
_خفه شو فقط یک کلمه بگو چی گفتم؟

مروارید هد بندش رو مرتب کرد و با گزیدن گوشه لبش با صدای آرومی گفت:

_نزدیکم بشی میکشمت!

شاپور خندید و منو به طرف مروارید کشوند که گیج و سوالی بهش خیره شدم.


#شیخ_عرب🧸🍼🍫
#پارت_295


با ذوق سویچ رو از دستش گرفتم ولی این ذوق رو تو صورتم نشون ندادم.
قفل هاش رو باز کردم و دستی به بدنه ماشین کشیدم و درش رو باز کردم.

هنوز پلاستیک های صندلی نکنده بود.
پشت فرمان نشستم و شاپور هم صندلی شاگرد نشست و با هیجان بهش گفتم در رو باز کنه.

کاری که گفتم رو کرد و با ملاحظه به عقب زل زدم و با احتیاط ماشین رو از حیاط بیرون بردم و صدای پر افتخارش تو ماشین پیچید.

_رانندگیت هم خوبه!

با غرور ابرویی بالا انداختم و نفس عمیقی کشیدم که بوی نویی ماشین تو بینی ام پیچید.

هنوز باهاش قهر بودم ولی از هدیه اش خیلی خوشم اومد و یه جوری حس گرفته بودم انگار سوار فراری شدم.
به شدت هم عاشق رنگ زرد بودم و باعث شده بود بیشتر ذوق کنم.

_جایی که میگم برو!

متعجب ابرویی بالا انداختم و "چرا؟" از دهنم بیرون پرید.
به بیرون زل زد و با نیمچه لبخند گفت:

_برو میفهمی.

اون آدرس میداد و من کنجکاوی به جایی که میگفت روندم.
وقتی جلوی یه ساختمان بلن گفت نگه دار کمی سرم رو خم کردم و سوالی به ساختمان بلند که نامش هتل بود زل زدم.

_بیا پایین کارت دارم، آره تنهام نه ملودی نیست زودی بیا پایین.

سر چرخوندم و به شاپور نگاه کردم که داشت با موبایل صحبت میکرد.


فایل کامل خانه جنسی که 852 صفحه اس آماده شد مبلغ 30,000هزارتومان رو به شماره کارت
6037997528787493
امرالهی
واریز کنید و فیشش رو به آیدی زیر بفرستید و فایل کامل رو بگیرید
@Houses_VIP


چنل VIP #شیخ_عرب افتتاح شد! 🔞💦

⛔️ اگه می‌خواهید رمان هات و ممنوعه شیخ عرب رو با پارت‌های بیشتر و سریع‌تر بخونید با پرداخت 41,000 تومان به چنل VIP ملحق شوید و هفته ای پارت بخونید☺️

پیوی ادمین برید با گفتن "شماره کارت" بعد از فیش واریزی لینک رو دریافت کنید👇🏻❤️

@ArabVipR

بعد از فرستادن فیش لینک رو بگیرید🐈


#شیخ_عرب🧸🍼🍫
#پارت_294


بلند شد و بدون اینکه منو از خودش جدا کنه، بلندم کرد و کف دستش رو روی صورتم که خیس از اشک بود، کشید و با شیطنت ریزی گفت:

_شانس اوردی جنس خوب به صورتت زدن وگرنه الان نمیشد نگاهت کرد.

هنوز اون صحنه مقابل چشم هام بود نمیتونستم باهاش خوب بشم پس حرفش رو بی جواب گذاشتم.

به حیاط رفت و تا به خودم بیام با دست چشم هام رو پوشوند و تا سیاهی جلوی دیدم رو بست، غیر ارادی به مچ دست هاش چنگ زدم.

_آروم برو جلو آ آ آ آفرین همینجور برو مواظب باش جلوی پات یه سنگ کوچولوس!

لبم رو بهم فشار دادم و با استرس شاپور رو همراهی کردم.
کنار گوشم آروم زمزمه کرد:

_با اینکه تولدت زهرمارم شد ولی اصلا دوست ندارم به کادوم توجهی نشون ندی، دستم رو برمیدارم هروقت گفتم چشمات رو باز کن.

دست هاش رو برداشت و با گفتن "باز کن" لای پلک هام رو باز کردم.
با دیدن ماشین زرد رنگ نیسان جوک چشم هام برق زد... به کل کادو شاپور فراموش کرده بودم و سویچ کیوتی جلوی چشم هام تکون خورد و صداش تو گوشم پیچید.

_نبینم دخترم چشم هاش به اشک بشینه باشه عروسکم؟


فایل کامل خانه جنسی که 852 صفحه اس آماده شد مبلغ 30,000هزارتومان رو به شماره کارت
6037997528787493
امرالهی
واریز کنید و فیشش رو به آیدی زیر بفرستید و فایل کامل رو بگیرید
@Houses_VIP


چنل VIP #شیخ_عرب افتتاح شد! 🔞💦

⛔️ اگه می‌خواهید رمان هات و ممنوعه شیخ عرب رو با پارت‌های بیشتر و سریع‌تر بخونید با پرداخت 41,000 تومان به چنل VIP ملحق شوید و هفته ای پارت بخونید☺️

پیوی ادمین برید با گفتن "شماره کارت" بعد از فیش واریزی لینک رو دریافت کنید👇🏻❤️

@ArabVipR

بعد از فرستادن فیش لینک رو بگیرید🐈

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.