#خاکستری_604
بدون این که حتی سوالی بپرسم، خودش گفت:
- حاج خانمه!
دستم رو طرفش دراز کردم.
- بده خودم بهش جواب میدم!
تماس رو وصل کرد و عوض این که به من بسپره به مانتیور ماشین اتصال پیدا کرد و صدای مامان توی فضا اکو شد.
- سلام آبان خان؛ دختر منو کجا بردی با خودت ...اون همینجوریشم مریض احوال بود، بلایی سرش نیاری که ...
آبان میون کلامش پرید.
انگار همه دیگه این عادت مامان منو میدونستن که وقتی زنگ میزنه حتی فرصت حرف زدن به طرف مقابل نمیده.
- سلام حاج خانم؛ برکه خوبه ...پیش منه! بردمش بیمارستان ...دکتر گفت ...
قبل از این که اجازه بدم منو لو بده، با زور خم شدم و دست جلوی دهنش گرفتم و جاش خودم جواب دادم:
- دکتر گفت حالم خوبه، نگران نباش! میام خونه حرف میزنیم.
دستم رو از جلوی دهن آبان برداشتم که نفس گرفت و به تماس خاتمه داد.
- نمیزاری بفهمه حامله ای بعد میخوای پاشی بری خونه بابات که بفهمه؟ بچه من تخم حرومه که از گفتنش خجالت میکشی؟
بدون این که حتی سوالی بپرسم، خودش گفت:
- حاج خانمه!
دستم رو طرفش دراز کردم.
- بده خودم بهش جواب میدم!
تماس رو وصل کرد و عوض این که به من بسپره به مانتیور ماشین اتصال پیدا کرد و صدای مامان توی فضا اکو شد.
- سلام آبان خان؛ دختر منو کجا بردی با خودت ...اون همینجوریشم مریض احوال بود، بلایی سرش نیاری که ...
آبان میون کلامش پرید.
انگار همه دیگه این عادت مامان منو میدونستن که وقتی زنگ میزنه حتی فرصت حرف زدن به طرف مقابل نمیده.
- سلام حاج خانم؛ برکه خوبه ...پیش منه! بردمش بیمارستان ...دکتر گفت ...
قبل از این که اجازه بدم منو لو بده، با زور خم شدم و دست جلوی دهنش گرفتم و جاش خودم جواب دادم:
- دکتر گفت حالم خوبه، نگران نباش! میام خونه حرف میزنیم.
دستم رو از جلوی دهن آبان برداشتم که نفس گرفت و به تماس خاتمه داد.
- نمیزاری بفهمه حامله ای بعد میخوای پاشی بری خونه بابات که بفهمه؟ بچه من تخم حرومه که از گفتنش خجالت میکشی؟