Part 168
واسش قهوه درس کردم و گزاشتم داخل بشقاب و رو میز گزاشتم .بدون اینکه چیزی بگم برگشتم سمت سینک ک یهو صدای پرت شدن فنجون و شنیدن
سرمو برگردوندم و نگاهمو انداختم دیدم فنجون و رو میز پرت کرده قهوه ریخته بود رو میز
ترانه : نگاهم بهش بود با عصبانیت از پشت میز بلند شد آروم لب زدم ...مگ خودت نگفتی قهوه میخای..؟
رادین : درس کن واسه عمه ت ...
بدون اینکه چیز دیگ بگه ازاشپزخونه بیرون رفت ....
نشستم پشت میز بغض گلوم و گرفته بود چرا اینکارو میکرد ...
میز و تمیز کردم و از اشپزخونه بیرون اومدم و میخواستم برم سمت اتاق خواب ک دیدم بیداره رو کاناپه نشسته و تلویزیون روشنه ...
میخواستم دوباره براش قهوه ببرم ..برگشتم سمت اشپزخونه ..
فنجون قهوه رو گزاشتم داخل سینی و ی بشقاب بیسکوییت هم گزاشتم براش و بردم سمت پذیرایی ...
وارد پذیرایی ک شدم رفتم سمت کاناپه و سینی رو گزاشتم رو میز و آروم لب زدم ..
واست قهوه آوردم لطفن بخور دوباره عصبی نشو ...
رادین: نمیخورم...
ترانه : مردد همینجوری سراپا وایستاده بودم ک بعد چند لحظه نشستم با فاصله ازش.. دوباره لب زدم
لطفن قهوه تو بخور خودت گفتی قهوه درس کنم...
رادین : اون موقع میخواستم الان دیگ نمیخام
چرا مگ من چیکار کردم؟؟
رادین : تو ک کاری نکردی یعنی تو اصولا هیچ وقت کاری نمیکنی .. همه ی تقصیرا گردن دیگرانه تو هیچی هیچی راحت باش ...
ترانه : چرا اینجوری میگی گناه من چیه مگ ؟؟؟
گناه تو چیه تازه میپرسی گناه من چیه هاا ؟؟؟
واسش قهوه درس کردم و گزاشتم داخل بشقاب و رو میز گزاشتم .بدون اینکه چیزی بگم برگشتم سمت سینک ک یهو صدای پرت شدن فنجون و شنیدن
سرمو برگردوندم و نگاهمو انداختم دیدم فنجون و رو میز پرت کرده قهوه ریخته بود رو میز
ترانه : نگاهم بهش بود با عصبانیت از پشت میز بلند شد آروم لب زدم ...مگ خودت نگفتی قهوه میخای..؟
رادین : درس کن واسه عمه ت ...
بدون اینکه چیز دیگ بگه ازاشپزخونه بیرون رفت ....
نشستم پشت میز بغض گلوم و گرفته بود چرا اینکارو میکرد ...
میز و تمیز کردم و از اشپزخونه بیرون اومدم و میخواستم برم سمت اتاق خواب ک دیدم بیداره رو کاناپه نشسته و تلویزیون روشنه ...
میخواستم دوباره براش قهوه ببرم ..برگشتم سمت اشپزخونه ..
فنجون قهوه رو گزاشتم داخل سینی و ی بشقاب بیسکوییت هم گزاشتم براش و بردم سمت پذیرایی ...
وارد پذیرایی ک شدم رفتم سمت کاناپه و سینی رو گزاشتم رو میز و آروم لب زدم ..
واست قهوه آوردم لطفن بخور دوباره عصبی نشو ...
رادین: نمیخورم...
ترانه : مردد همینجوری سراپا وایستاده بودم ک بعد چند لحظه نشستم با فاصله ازش.. دوباره لب زدم
لطفن قهوه تو بخور خودت گفتی قهوه درس کنم...
رادین : اون موقع میخواستم الان دیگ نمیخام
چرا مگ من چیکار کردم؟؟
رادین : تو ک کاری نکردی یعنی تو اصولا هیچ وقت کاری نمیکنی .. همه ی تقصیرا گردن دیگرانه تو هیچی هیچی راحت باش ...
ترانه : چرا اینجوری میگی گناه من چیه مگ ؟؟؟
گناه تو چیه تازه میپرسی گناه من چیه هاا ؟؟؟