.
لینک قسمت اول:
https://t.me/c/1256892592/64236
#تئاتر_عاشقی
#پارت_148
نیما سری تکون داد و گفت:
_خیلی خوب ما یه گروه داریم که تو رو هم تو اون اد میکنیم این گروه برای بچههای اکیپ هر اتفاقی که شد اونجا پیام بزار و به ما هم خبر بده اگر قطعی شد که تو بردیا هم میاین برنامه سفر رو میچینیم و جمعه شب راه میافتیم.
همه حرف نیما رو تایید کردن و شروع به خوردن دسرهاشون کردن.
از جام بلند شدم تا برم دستامو بشورم همین که بلند شدم نگاه و بردیا و ستاره به من خیره شد.
بردیا با کنجکاوی پرسید:
_کجا میری عزیزم؟
لبخند زدم و گفتم:
_میرم سرویس بهداشتی دستامو بشورم زود میام شما به کارتون برسین.
ستاره لبخند شیرینی زد و از جاش بلند شد همونطور که دستمو میگرفت گفت:
_اگه تنها راحت نیستی میخوای باهات بیام؟
لبخندی به این همه مهربونی زدم و گفتم:
_نه عزیزم خودم میرم زود برمیگردم شما بشین.
ستاره با لبخند سری تکون داد و نشست سر جاشو دیگه چیزی نگفت.
کیفمو برداشتم و به سمت سرویس بهداشتی رفتم.
سرویس بهداشتی تقریباً فاصله زیادی با جایی که بچهها نشسته بودند داشت.
قدمامو آروم آروم برمیداشتم نگاهم که به تابلوی سرویس بهداشتی خورد وارد شدم و کیفمو روی میز گذاشتم...
🕰 رمان جدید و جذاب #تئاتر_عاشقی را هر روز سر ساعت ۱۸:۳۰ صبح از کانال دنبال کنید.
@fara_bavar
لینک قسمت اول:
https://t.me/c/1256892592/64236
#تئاتر_عاشقی
#پارت_148
نیما سری تکون داد و گفت:
_خیلی خوب ما یه گروه داریم که تو رو هم تو اون اد میکنیم این گروه برای بچههای اکیپ هر اتفاقی که شد اونجا پیام بزار و به ما هم خبر بده اگر قطعی شد که تو بردیا هم میاین برنامه سفر رو میچینیم و جمعه شب راه میافتیم.
همه حرف نیما رو تایید کردن و شروع به خوردن دسرهاشون کردن.
از جام بلند شدم تا برم دستامو بشورم همین که بلند شدم نگاه و بردیا و ستاره به من خیره شد.
بردیا با کنجکاوی پرسید:
_کجا میری عزیزم؟
لبخند زدم و گفتم:
_میرم سرویس بهداشتی دستامو بشورم زود میام شما به کارتون برسین.
ستاره لبخند شیرینی زد و از جاش بلند شد همونطور که دستمو میگرفت گفت:
_اگه تنها راحت نیستی میخوای باهات بیام؟
لبخندی به این همه مهربونی زدم و گفتم:
_نه عزیزم خودم میرم زود برمیگردم شما بشین.
ستاره با لبخند سری تکون داد و نشست سر جاشو دیگه چیزی نگفت.
کیفمو برداشتم و به سمت سرویس بهداشتی رفتم.
سرویس بهداشتی تقریباً فاصله زیادی با جایی که بچهها نشسته بودند داشت.
قدمامو آروم آروم برمیداشتم نگاهم که به تابلوی سرویس بهداشتی خورد وارد شدم و کیفمو روی میز گذاشتم...
🕰 رمان جدید و جذاب #تئاتر_عاشقی را هر روز سر ساعت ۱۸:۳۰ صبح از کانال دنبال کنید.
@fara_bavar