شیطان مونث dan repost
جنگـلـ🌴ـبان هـات🔞
#پارت_1
با حرکت دستی روی پوستم همه بدنم از شدت شهوت دون دون شد و وسط پاهام نبض گرفت.
اهی کشیدم و انگشت های پاهام رو توی هم مچاله کردم از شدت لذت.
همه جا تاریک بود و هیچی نمی دیدم.
با رسیدن دست وسط پاهام گوشه لبم رو محکم گاز گرفتم و از دردش یهو پلک باز کردم.
تازه متوجه شدم همه اش خواب بود!
حدس می زدم بازم داشتم به خاطر سینگل بودنم توی خواب امپربالا میزدم.
آه از نهادم بلند شد.
خیلی وقت بود که در حسرت به س.کس درست حسابی بودم.
چند بار تند تند پلک زدم که متوجه شدم فایده نداره و همه جا تاریکه!
چشم ریز کردم که یهو با دیدن فرد مقابلم نفسم توی سینه حبس شد.
تازه همه چیز رو داشتم به خاطر می آوردم.
سعی کردم تکون بخورم که تازه متوجه دست های بسته ام شدم.
جیغی زدم و فریاد زدم: تو کی هستی...چرا دستم رو بستی؟
خم شد روم و سرش رو توی گردنم اورد و عمیق بو کشید.
نفس های داغش با هر دَم و بازدم روی پوستم برخورد میکرد و باعث می شد هالی به هالی بشم.
- یه دختر جوون و تنها...وسط این جنگل تاریک....فکرش رو نمی کردی با این هیکل سک.سی ممکنه چه بلایی سرت بیاد.
با این حرفش بلند جیغ زدم. وحشت همه وجودم رو گرفته بود و....
پوزخندی زد که تند تند سرم رو چرخوندم به اطراف که ببینم دقیقاً کجا هستم.
- اینجا کجاست؟
تازه متوجه شدم توی یه کلبه متروکه بودم که دستام رو بالای سرم به تاج آهنی تخت بسته بود.
یه سمت کلبه شومینه بود و یه تپه گنده هم از هیزوم کنارش.
- چی از جونم میخوای لعنتی...بذار برم.
- به این اسونی نمیذارم بری...تو شکار امروز منی.
با چشم های اشکی بهش خیره شدم.
دوباره خم شد روم و با یه حرکت کراپ سبز رنگِ تنم رو جر داد که چشم بستم و جیغ زدم.
- کمک...میخوای چیکار کنی؟
زیر کراپم هیچ سوتینی نپوشیده بودم.
با دیدن سینه هام چشم هاش برقی زد و دستش رو روی پوستم به حرکت در آورد.
- اوف...عجب چیزی اون زیر پنهون کرده بودی.
خندید و با نُک انگشتش مشغول بازی با نک سینه هام شد.
هینی کشیدم و لب هام رو به هم فشردم.
لعنتی داشت تحریکم میکرد و.....🔥💯🔞
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
دنیز دخترشیطون ایرانی توسط جنگلبان هات و خشنی دزدیده میشه و اون مرد به شدت هات و سکسی مجبورش میکنه هرزمان که خواست باهاش بخوابه و....😈👅💦
ورود افراد زیر 20 سال ممنوع❌❗️
#هاتوسکسیمحدودیتسنی🔞💯
#پارت_1
با حرکت دستی روی پوستم همه بدنم از شدت شهوت دون دون شد و وسط پاهام نبض گرفت.
اهی کشیدم و انگشت های پاهام رو توی هم مچاله کردم از شدت لذت.
همه جا تاریک بود و هیچی نمی دیدم.
با رسیدن دست وسط پاهام گوشه لبم رو محکم گاز گرفتم و از دردش یهو پلک باز کردم.
تازه متوجه شدم همه اش خواب بود!
حدس می زدم بازم داشتم به خاطر سینگل بودنم توی خواب امپربالا میزدم.
آه از نهادم بلند شد.
خیلی وقت بود که در حسرت به س.کس درست حسابی بودم.
چند بار تند تند پلک زدم که متوجه شدم فایده نداره و همه جا تاریکه!
چشم ریز کردم که یهو با دیدن فرد مقابلم نفسم توی سینه حبس شد.
تازه همه چیز رو داشتم به خاطر می آوردم.
سعی کردم تکون بخورم که تازه متوجه دست های بسته ام شدم.
جیغی زدم و فریاد زدم: تو کی هستی...چرا دستم رو بستی؟
خم شد روم و سرش رو توی گردنم اورد و عمیق بو کشید.
نفس های داغش با هر دَم و بازدم روی پوستم برخورد میکرد و باعث می شد هالی به هالی بشم.
- یه دختر جوون و تنها...وسط این جنگل تاریک....فکرش رو نمی کردی با این هیکل سک.سی ممکنه چه بلایی سرت بیاد.
با این حرفش بلند جیغ زدم. وحشت همه وجودم رو گرفته بود و....
پوزخندی زد که تند تند سرم رو چرخوندم به اطراف که ببینم دقیقاً کجا هستم.
- اینجا کجاست؟
تازه متوجه شدم توی یه کلبه متروکه بودم که دستام رو بالای سرم به تاج آهنی تخت بسته بود.
یه سمت کلبه شومینه بود و یه تپه گنده هم از هیزوم کنارش.
- چی از جونم میخوای لعنتی...بذار برم.
- به این اسونی نمیذارم بری...تو شکار امروز منی.
با چشم های اشکی بهش خیره شدم.
دوباره خم شد روم و با یه حرکت کراپ سبز رنگِ تنم رو جر داد که چشم بستم و جیغ زدم.
- کمک...میخوای چیکار کنی؟
زیر کراپم هیچ سوتینی نپوشیده بودم.
با دیدن سینه هام چشم هاش برقی زد و دستش رو روی پوستم به حرکت در آورد.
- اوف...عجب چیزی اون زیر پنهون کرده بودی.
خندید و با نُک انگشتش مشغول بازی با نک سینه هام شد.
هینی کشیدم و لب هام رو به هم فشردم.
لعنتی داشت تحریکم میکرد و.....🔥💯🔞
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0
دنیز دخترشیطون ایرانی توسط جنگلبان هات و خشنی دزدیده میشه و اون مرد به شدت هات و سکسی مجبورش میکنه هرزمان که خواست باهاش بخوابه و....😈👅💦
ورود افراد زیر 20 سال ممنوع❌❗️
#هاتوسکسیمحدودیتسنی🔞💯